هويت خالكوبي‌شده
 
تاريخ : جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۲۰
اين مجموعه داستان كه از نظر سطح هنري در يك رديف نيست و عملا‌ً ساخته و پرداخته ذهن نويسندگان جوان است با يك هدف مقدس و مشترك كه همانا مبارزه با بيماري هستي‌سوز اعتياد است گردآوري شده است.
مجموعه حاضر در قالب چندين داستان كوتاه با نثري روان و صميمي در جهت اصلاح جامعه نگاشته شده است. نويسندگان از موضوعات مختلف بهره‌ برده‌اند و مشكلات ناشي از ابتلاي به اعتياد را به تصوير كشيده‌اند. در يكي از داستان‌ها مشكلات خانوادگي و صدمات در پي آن مطرح شده و در قالب داستان به پند و اندرز مخاطب خاص خود پرداخته و در جاي ديگر از علل و عوامل ابتلاي آن سخن به ميان آمده و دوست ناباب و ناتواني در گفتن «نه» از علل بسيار مهم آن عنوان شده است. در يك قسمت مي‌خوانيم كه معتاد به مرگ تدريجي دچار مي‌شود و خود شاهد مرگ خود مي‌شود. در عين حال كه يك فرد معتاد حاضر است تمام دارايي و لواز منزل خود را بفروشد تا بتواند مواد خود را تهيه كند. و در قسمتي ديگر اعتياد به راه بي‌بازگشت مانند مي‌شود و عاملي مي‌شود كه حتي انسان به خانواده خود نيز رحم نمي‌كند و از اموال خانواده خود هم دزدي كند تا بتواند مواد تهيه كند.

گزيده متن
امروز بعد از چند روز سري به تنم زدند با ماسك‌هاي سفيد بوي كافور از زير صد ماسك هم باز حس مي‌شود. براي من خيلي آشنا است. بوي مردگي و تعفن و سردي كافور تا مغز استخوانم فرو رفته بود... ببينم امروز چكار مي‌كنند. اين آدم‌هاي خنگ هنوز نتوانسته‌اند خالكوبي سمت چپ بازويم را بخوانند. اين خالكوبي را آخرين بار كه افتادم زندان، حسن خالكوب با چند سوزن و يك سيگار افتاده بود به جون بازويم،‌گفت بذار وقتي مردي همه بفهمن كي هستي. دستش بشكند آنقدر بد زد كه هيچكسي نمي‌تونه بخونش.
گردآورنده: اقدس بينايي، مهدي نامدار


تعداد صفحات: 128 قيمت: 1700 تومان


شابک: 3-605-506-964-978 قطع: رقعی


نوبت چاپ: چاپ اول ١٣٨٨ شمارگان: 1100
کد خبر: 8395
Share/Save/Bookmark