آیا تئاتر نسبت به جامعه تعهد و مسئولیتی دارد؟ یا تئاتر می تواند هنری تجریدی و ذهنی باشد و در قبال اجتماع، عکس العملی واقعی از خود بروز نداهد؟ آیا تئاتر برای عوام به اجرا در می آید؟ یا تئاتر اساساً هنر خواص است؟ آیا کمدی که عامه پسند است از هنر عاری است؟ و تراژدی که عمیق و خلاصه پسند است هنر است؟ نمایش های ملودراماتیک در این میان چه نقشی به عهده دارند؟ آیا الزاماً تئاتر دراماتیک واجد ارزش است یا هر نمایشی از سیرک گرفته تا روایتگری۱ ارزش های خود را دارا است؟ آیا پرفورمنس۲ و F.M.P.T ۳
از مقبولیت عموم مردم برخوردار است؟ کمیّت در این میان چه نقشی ایفا می کند؟ آیا تئاتر باید گامی پیش تر از اجتماع باشد و مردمان را به دنبال خود بکشد؟ یا هم گام با مردم قدم بردارد؟ آیا تئاتر به بیان گذشته و اساطیر و اصول تثبیت شده با شگردهای نو بسنده کند؟ یا همه چیز را ویران کرده و طرحی نو دراندازد؟ آیا...
پاسخ این سوالات به کجا منتهی می شود؟ به تئاتری که امروز در این سیاره داریم در آغاز هزارة سوم، تئاتری با همة ویژگی های متمایز، متناقض و ممتاز و شاید معمولی، تکراری و پیش پا افتاده.
وقتی به ریشه های هنر نمایش نگاهی بیندازیم، به آداب، رسوم و مناسکی برمی خوریم که انسان های اولیه برای تنازع بقا و حفظ جان خود و قبیله شان به آن توجه کردند آن ها را آفریدند و به آن ایمان آوردند. ایمانی که با خلق شخصیت های جادویی و با مدد لباس، ۴ چهره آرایی۵ و صورتک۶ خاستگاه نمایش شد. این ویژگی ها با حرکاتی موزون۷ و یا رقص۸ همراه شد تا انسان آن دوره را به اطمینان و آرامش برساند. پس ریشه های نمایش با تعهد آغاز شد و هدف خالقان اشکال بدوی نمایش، سرگرمی و یا چیز دیگری نبود آنان با این سیاق سعی در حفظ بقا و دادن معنا به زندگی بودند.
حتی از اولین متون اولیة نمایشی مثل متون اهرامی۹ در روم باستان و مراسم آبیدوس۱۰ که حدوداً متعلق به سه هزار سال پیش از میلاد مسیح است و داستان اوزیریس و ایزیس۱۱ که راجع به رستاخیز مردگان و تجدید حیات طبیعی است مفهومی استخراج می شود که عامه پسند و متعهد و راهبردی برای مردمان آن دوره بوده است.
اما در مراسم دیونیزوس۱۲ در یونان باستان که خدای حاصل خیزی و تاکستان و شراب بود زیرا که باغ های انگور و تولید شراب از عوامل بسیار مؤثر در ثروت یونانیان محسوب می شد ما با نمایش هایی روبه رو می شویم که صرفاً جنبة سرگرم کنند گی دارند. در جشنوارة دیونیزوس آوازخوانان و نوازندگان در کنار سرود خوانانی که سرودهای جمعی۱۳ می خواندند آغازگر تحول در نمایش شدند. تسپیس۱۴ رهبر یکی از گروه های هم سرایان، خود را از گروه جدا کرد و به ساقی نامه ها جنبة گفت وگو و مکالمه۱۵ داد.
اما نمایش های کمدی که از مراسمی به نام کوموس۱۶ به دست آمده عموماً کاری هجوآمیز، مضحک و خنده دار بوده است. حال تصور اینکه در جشنواره ای شاد، عده ای مسئولیت خنداندن هم وطنان خود را داشتند نیز ما را به نمایشی متعهد و مسئول می کشاند.
حتی وقتی کمدی توسط آریستوفانس۱۷ به شکلی قاعده مند به نگارش درآمد. هدف این نویسنده به مضحکه گرفتن وقایع و شخصیت های زمانة خودش بود و جنبة انتقادی ـ اجتماعی در مجموع آثار آریستوفان کاملاً مشهود است. کمدی آریستوفان را کمدی کهن۱۸ گفته اند بعداً در کمدی های میانه۱۹ جنبه های انتقادی این نوع، کم رنگ تر شده است و در کمدی نو۲۰ تیپ سازی رواج پیدا کرده و جنبه های عاشقانه و احساسی حاکم می شود مناندر۲۱ مهم ترین کمدی نو نوین شناخته شده است.
پس در حدود سدة سوم پیش از میلاد، زمانی که تراژدی شکلی تعریف شده یافته بود. کمدی نو صرفاً سرگرمی و ایجاد خنده را در دستور کار خود داشت و آیا سرگرم کردن و خنداندن مخاطبان عملی غیر مسئولانه و ضد تعهد اجتماعی است؟ آیا رواج روحیة بهجت و خرسندی در اقشار مردم ـ هر چند برای لحظاتی ـ ما را با هنری بی درد و بی ارزش مواجه می سازد؟
آیا تعهد و روشنگری و اعتراض فقط آثار تراژیک قابل دریافت است؟ «آسیخولوس»۲۲ در سدة پنجم پیش از میلاد مسیح در تراژدی پرومته در بند۲۳ رویارویی خدایان را و ارادة پرومته را برای فداکاری و گرما بخشیدن به زندگی آدمیان و فدا شدن در راه آرمان های متعالی به تصویر می کشد. حتی نمایشنامه های سوفوکلس۲۴ مبتنی بر کشمکش های آدمیان و تقدیر خدایان است. اگر نه در اودیپوس شهریار۲۵ اما حتماً در الکترا۲۶ و آنتیگونه۲۷ تشویق به خیزش و انقلاب و مفاهیم فردی در مقابل قوانین اجتماعی را می نگارد.
حتی در نگاه روان شناختی اوریپیدوس۲۸ و اهمیت دادن وی به جایگاه زنان مخصوصاً در تراژدی مده آ۲۹ ما با نویسنده ای متعهد و به قول امروزی ها فمینیست۳۰ مواجه ایم در دوران قرون وسطا، با ظهور مذهب مسیح و سقوط امپراتوری روم در سال ٤٧٤ میلادی و تسلط کلیسا بر همة امور زندگانی، تئاتر ممنوع اعلام شد. اما این ممنوعیت طولانی نبود و کلیسا با نگاهی نمایشی ابتدا مراسم عشاء ربانی۳۱ را اجرا کردند، اما آیا نمایش های مذهبی، برای تبلیغ دین مسیحیت، نمایش متعهد محسوب می شود؟ قطعاً از طرف اربابان کلیسا، نمایشی که به مسیح مربوط می شود فقط ارزش دارد و لاغیر. آزاد اندیشان این نوع نمایش را که بدون چون و چرا، دیدگاه های کلیسا را منعکس می کردند، نمایشی سفارشی و فاقد وجاهت و صداقت و راستی می دانستند و حقیقتی را در آن نمی دیدند. در واقع دورة انحطاط تئاتر در این زمان به وقوع پیوست.
بعد از رنسانس۳۲ بازگشتی به فرهنگ یونان و روم باستان عملی گردید. اختراع چاپ، جایگزینی اشرافیت به جای حکومت های ملوک الطوایفی، کشف امریکا و پژوهشی سترگ در متون قدیم از جملة اتفاقاتی بود که بعد از هزار سال دورة فترت صورت گرفت.
در همین دوره ماکیاولی۳۳ سیاستمدار قرن شانزدهم ایتالیا، در نمایشنامة مهرگیاه۳۴ نگاهی طنازانه به داستان فریب زنی شوهردار می اندازد. با اینکه اثر ماکیاولی کمدی است اما تعهد اخلاقی به فلسفة اخلاق نوین از نگاه ماکیاولی قابل تامل می باشد. در این زمان، کمدیا دلارته۳۵ با اینکه کمدی بداهه پردازانه بود و صرفاً نگاهی تیپیکال به پرسوناژها داشت اما خصایل عموم مردم را مورد نقد قرار می داد با اینکه هدفش و تعهدش اساساً خنداندن و سرگرم کردن عامة مردم بود.
اپرا۳۶ هم در این دوره در واقع درام موزیکالی بود که بر اساس اساطیر، سرگرمی و لذت را همراه با زیبایی و محتوای اخلاقی به اجرا درمی آورد.
در قرن شانزدهم حمایت ملکه الیزابت از ادبیات و هنر باعث رشد و شکوفایی هنرهای نمایشی در انگلستان شد. ویلیام شکسپیر۳۷، کریستوفر مارلو۳۸ و بن جانسون۳۹ و تنی چند آثاری جاودانه خلق کردند. آثاری مشحون از اخلاقیات و مفاهیم متعالی با رعایت دقیق اصول شخصیت پردازی، آثاری که بیش از چهار صد سال است در اقصا نقاط جهان به شکل های متعدد اجرا می شود و هنوز منبع لایزال ارزش های هنری و اخلاقی است. تعهد این نویسندگان به رعایت اصول اخلاقی انسانی در کنار ساختارهای مستحکم نمایشی حکایت از نمایش و تئاتر متعهد را می رساند.
در فرانسه نیز به اهتمام کاردینال ریشلیو۴۰ و در عصر حکومت لویی چهاردهم در اوایل قرن هفدهم، مولیر۴۱ نمایش های طنزآمیز و عبرت انگیزی را می انگارد. در همین دوره پیرکُرنی۴۲ و ژان راسین۴۳ آثار تراژیک خلق می کنند آثاری همچون سید۴۴ و هوراس۴۵ از کُرنی و آندروماک۴۶ و فدر۴۷ از راسین تراژدی کلاسیک را احیا می کنند.
گوته۴۸ در نمایشنامة فاویست۴۹ مفهومی کاملاً مذهبی را دست مایه قرار می دهد. شیلر۵۰ در آثارش به موضوعات انسانی و حماسی توجه نشان می دهد.
از قرن هجدهم که رمانتیسم مطرح شد تا زمینه خلق رئالیزم در هنر نمایش گردد گئورگ بوختر۵۱ با نمایش ویتسک۵۲ با گرایش به رمانتیسم زمینه های ناتورالیزم در محتوا و اکسپرسیونیسم در ساختمان را نوید داد.
حتی ملودرام هایی که در تماشاخانه های معروف به بولوار۵۳ به اجرا درمی آمد و با استقبال مخاطبان پایین شهری پاریس و مخالفت روشن فکران مواجه شده بود ملتزم به سرگرم کردن مردم با پایان های خوش بودند. نمایش خوش ساخت۵۴ اوژن اسکریب۵۵ حول محور تبعیض های اخلاقی و اجتماعی نگاشته شد.
و رئالیزم ناب روسیه با نویسندگانی همچون نیکلای گوگول۵۶ ایوان تورگینف، ۵۷ آنتوان چخوف۵۸ و ماکسیم گورکی ۵۹به بیان ناهنجاری های اجتماعی پرداختند. آثاری که تئاتر مدرن را ساختند و این هنریک ایبسن۶۰ نروژی بود که با نمایشنامة ارکان اجتماع۶۱ در سال ١٨٧٧ نمایشنامه های رئالیستی اش با محتوایی انتقادی اجتماعی را آغاز کرد.
اگوست استریندبرگ۶۲ در سوئد سبک های متعددی را از ناتورالیزم تا امپرسیونیسم و تا جهان تمثیلی را تجربه کرد و آنتوان چخوف در راستای نگارش آثارش به کمدی ـ تراژدی رسید. صداقت و راست نمایی حقیقی در آثار چخوف، پرده از درونیات آدمیان برمی دارد و چهرة عریان آدمی را با جسارت به تصویر می کشد؛ ایوانف، ۶۳ مرغ دریایی، ۶۴ دایی وانیا، ۶۵ سه خواهر۶۶ و باغ آلبالو۶۷ آثار جاودانة وی هستند که التزام به حقیقت و انسان دارند.
قرن بیستم، قرن مکاتب متعدد نمایشی بود. اکسپرسیونیسم در آلمان، کنستراکتیویسم در شوروی، ابزوردیسم در فرانسه، نمایش های آیینی و تجربی در لهستان، نمایش های مردمی و خیابانی در آمریکای لاتین و نمایش های موزیکال در برادوی نیویورک از این جمله بودند.
برتولت برشت۶۸ با نگرشی سوسیالیستی اما صادقانه آثار ارزشمندی در جهت روشنگری خلق تحت ظلم نگاشت و علیه بورژوازی و سرمایه داری تعهد و التزامش را حفظ کرد.
ماکس فریش۶۹ سویسی، ولفگانگ بورشرت۷۰ آلمانی، فردریک دورنمات سویسی۷۱ و پتروایس۷۲ به بی عدالتی ها و فساد قدرت می تازند. آنتونن آرتو۷۳ فرانسوی در فاصلة دو جنگ جهانی و تحت تأثیر یک گروه رقص بالی و نمایش مشرق زمین، بازگشت به آیین و جست وجوی «حقیقت مطلق» را مد نظر داشت. وی در نظریة «تئاتر خشونت»۷۴ از مسئله «شدت عمل» در تئاتر برای تزکیه نفس سود می برد.
حتی سوررئالیست ها تلاش داشتند که به «حقیقت مطلق» دست یابند و برای این امر، کاوش در ضمیر ناخودآگاه را ملاک اصلی می دانستند با اینکه در نمایشنامه های سوررئالیستی ابهام وجود دارد اما رهیافت این نوع نگرش هم بر التزام به حقیقت جویی نهفته است.
از متعهدترین گروه های نمایشی بعد از جنگ دوم جهانی می توان به آثار نمایشنامه نویسان اگزیستانسیالیست اشاره کرد. ژان پل سارتر۷۵ و آلبر کامو۷۶ در این سبک می نوشتند. اگزیستانسیالیسم را به اصالت خود ترجمه کرده اند و مباحثی چون «فردیت»، «ماهیت»، «هویت» و «موفقیت» در آن مطرح است و اساساً این موضوع فلسفی با رسانة تئاتر روشن تر شد و تئاتر متعهد به آرمان ها و اصول اگزیستانسیالیسم خلق شد.
اوژن یونسکو۷۷ در سال ١٩٥٠ نمایشنامة خانم آوازخوان کله طاس۷۸ را نوشت و با این اثر «ضد تئاتر» را بنیان گذاشت. ضد تئاتر همان طور که از نامش پیداست بر ضد تمامی قواعد مرسوم تئاتر از قبیل شخصیت پردازی، کنش دراماتیک، تضاد و کشمکش، گره افکنی و گره گشایی و... استوار بود. تئاتر یونسکویی تئاتری جسورانه برای نمایاندن معناباختگی انسان قرن بیستم بود و بی ملاحظه باید گفت یکی از قوی ترین و تأثیرگذارترین سبک های نمایشی جهان است. در این سبک باید از هارولد پینتر۷۹ انگلیسی نیز نام برد، پینتر در نمایشنامه معروفش بازگشت به خانه۸۰ تصویری واقعی و بی رحمانه از یک خانوادة انگلیسی را نشان می دهد و در مجموع این اثر استعاره ای شاعرانه از انسان سردرگم را باز می نمایاند.
جان آزبُرن۸۱ و آرنولد وسکر۸۲ نیز از نمایشنامه نویسان معترض انگلیسی بودند که فریاد اعتراض جوانان را در آثارشان منعکس می کردند.
لوییجی پیراندللو۸۳ ایتالیایی نیز در آثاری همچون شش شخصیت در جست وجوی نویسنده۸۴ و امشب بدیهه سازی می کنیم۸۵ و دیگر آثارش به مفاهیم روان کاوانه و فلسفی ملتزم است.
● حتی نویسندة شاعر مسلکی همچون فدریکو گارسیا لورکا۸۶
اسپانیایی در فضایی تمثیلی به رنج مردم اسپانیا، سترون بودن کشورش و حاکمیت دیکتاتوری و اختناق توجه دارد و این آرمان گرایی وی را تا کشته شدن در راه خود می کشاند. این همه تعهد و ایمان با زندگی و مرگ لورکا عجین شده بود.
کارل چاپک۸۷ اهل چکسلواکی با نمایشنامه آدم های ماشینی۸۸ علیه فاشیسم می نوشت. اسلاومیر مروژک۸۹ لهستانی نیز در آثارش طرح مسائل فلسفی و اخلاقی و اجتماعی را مد نظر داشت.
در آمریکا نمایشنامه نویسان زیادی در قرن بیستم دست به قلم بردند و صدای اعتراضشان نسبت به رویای آمریکایی هنوز هم ادامه دارد. یوجین اونیل۹۰ شرایط خانوادگی آشفته در آمریکا را در کنار تحلیل شرایط اجتماعی نشان می دهد. تنسی ویلیامز۹۱ با کندوکاو در شخصیت های بیمارگونه، اجتماع بیمار آمریکا را در دوران بحران اقتصادی افشا می کند. آرتور میلر۹۲ تراژدی نوین امریکایی با نمایشنامة برجستة مرگ یک فروشنده۹۳ انسان گرفتار در مناسبات اجتماعی و اقتصادی ظالمانه را به نمایش می گذارد. یاسمینارضا۹۴ نمایشنامه نویس فرانسوی با آثاری همچون هنر۹۵ به تقابل انسان ها با هم، به خاطر نگرش های ذهنی در مورد یک تابلوی نقاشی، می پردازد. وی دوستی ها را ارجح بر نگرش ها و ایدئولوژی می داند. نویسندگانی که اکنون می نویسند مثل آرتور کوپیت۹۶ با اثری همچون آه پدر، پدر بیچاره، مامان تو را در گنجه آویزان کرده و من خیلی دلم گرفته۹۷ و سام شپرد۹۸ با آثاری همچون کودک مدفون۹۹ و غرب واقعی۱۰۰ ادامه دهندة راه اسلافش تنسی ویلیامز و آرتور میلر است. نقد رویای آمریکایی، سرگردانی فرزندان، تنهایی والدین و از خود بیگانگی انسان عصر حاضر از جملة این مضامین است.
و بسیار نویسندگان در عرصة ادبیات نمایشی با التزام و تعهد به روشنگری پرداختند، نشان دادند، اعتراض کردند، فریاد زدند و آرزومند مدینة فاضله ای بودند. این روند در همة کشورهای جهان نیز با حال و هوایی مشابه بوده و هست. از متون سانسکریت همچون ماهابهاراتا۱۰۱ گرفته تا نمایش نوه۱۰۲ در ژاپن و از تعزیه در ایران گرفته تا اپرای پکن در چین در همان راستا، مبلّغ وطن دوستی، اخلاقیات و معناگرایی بوده اند.
حتی در آثار پست مدرنیست ها نیز جنبه های اعتراض و رسیدن جوهرة انسانی از زوایای مادی و معنوی، اصلی مهم است. هر چند این جست وجو در پست مدرنیست ها با عدم قطعیت همراه باشد.
ژان پل سارتر معتقد بود که نوشتن مشکل ثانوی عمل است. تئاتر با ایجاد شگفتی سعی دارد به این جهان چیزی اضافه کند. سعی دارد از واقعیت موجود، حقیقتی ژرف را بنمایاند. آلن روب گریه۱۰۳ معتقد بود که می نویسد تا بداند که چرا می نویسد. این نگاه که ابهام و تجرید را به همراه داشت و بیشتر در جهان رمان، خودش را نشان داد تا در جهان نمایشنامه، باز حکایتی بود از کنکاش آدمی برای رهایی از جهل و رسیدن به خودآگاهی.
پل کله۱۰۴ نقاش آلمانی معتقد بود که هنر، مرئی را بازگو نمی کند بلکه نامرئی را مرئی می کند. این نگرش در آثار ابزوردیست ها به وفور یافت می شود. نگرشی که بر اساس «سنت مبارزه با سنت» بنا شده بود و هنوز ادامه دارد. جان کلام اینکه تئاتر در پی آفریدن یا بیانگری و یا کشف است و آیا تفاوتی بین این ها وجود دارد.
پس در هر افقی و با هر دیدگاهی، تأکید می کنم هر دیدگاهی، التزامی وجود دارد تعهدی حس می شود هنر تئاتر لزوماً ملتزم است. حتی اگر سرگرم کنندة محض باشد حتی اگر اشک آور باشد این تعهد فقط گاهی عمیق و گاهی در سطح حرکت می کند.
پی نوشت:
۱. Standup
۲. Performance
۳. Formalism Multimedia Performance Theatre
۴ .Costume
۵. Makeup
۶ .Mask
۷. Rhythmic Movement
۸ .Dance
۹. Pyramid Texts
۱۰. Abydos
۱۱. Osiris- Isis
۱۲. Dionysus
۱۳. Dithyramb
۱۴. Thespis
۱۵. Dialogue
۱۶. Komos
۱۷. Aristophanes
۱۸. Old comedy
۱۹. Middle Comedy
۲۰. New Comedy
۲۱. Menander
۲۲. Aeschylus
۲۳. Prometheus Bound
۲۴. Sophocles
۲۵. Oedipus Rex
۲۶. Electra
۲۷. Antigone
۲۸. Euripides
۲۹. Medea
۳۰. Feminist
۳۱. Mass
۳۲. Renaissance
۳۳. Machiavelli
۳۴. Mandragola
۳۵. Comedia dellarte
۳۶. Opera
۳۷. William ShakesPeare
۳۸. Christopher Marlowe
۳۹. Ben Johnson
۴۰. Cardinal Richelieu
۴۱. Moliereu
۴۲. Pierre Corneille
۴۳. Jean Racine
۴۴. Le Cid
۴۵. Horace
۴۶. Andromaque
۴۷. Phedre
۴۸. Goethe
۴۹. Faust
۵۰. Schiller
۵۱. George Buchner
۵۲. Woyzeck
۵۳. Boulevard
۵۴. Well Made Play
۵۵. Eugene Scribe
۵۶. Nikolai Gogol
۵۷. Ivan Turgenev
۵۸. Anton chekhov
۵۹. Maxim Gorky
۶۰. Henrik lbsen
۶۱. Pillars of Society
۶۲. August Strindberg
۶۳. Ivanov
۶۴. The Seagull
۶۵.Uncle Vanya
۶۶. The Three Sisters
۶۷. The Cherry Orchard
۶۸. Bertolt Brecht
۶۹. Max Frisch
۷۰. Wolfgang Borchert
۷۱. Friedrich Durrenmatt
۷۲. Peter Weiss
۷۳. Antonin Artaud
۷۴. Theatre of Cruelty
۷۵. Jean- Paul Sartre
۷۶. Albert Camus
۷۷. Eugen Ionesco
۷۸. The Balld Soprano
۷۹. Harold Pinter
۸۰. The Home coming
۸۱. John Osborne
۸۲. Arnold Wesker
۸۳. Luigi Pirandello
۸۴. Six Characters in Search of an Author
۸۵. Tonight We lmprovise
۸۶. Federico Garcia Lorca
۸۷. Karl capek
۸۸. Rossums Univevsal Robbts
۸۹. Slawomir Mrozek
۹۰. Eugene Oneill
۹۱. Tennessee Williams
۹۲. Arthur Miller
۹۳. Death of a Salesman
۹۴. Yasmina Reza
۹۵. Art
۹۶. Arthur Kopit
۹۷. Oh dad, Poor dad, Mamma’s hung you in the closet and I’m feelin so sad
۹۸. Sam shepard
۹۹. Buried child
۱۰۰. True west
۱۰۱. The Mahabharata
۱۰۲. Noh
۱۰۳. Alain Robbe - Grillet
۱۰۴. Paul Klee
منبع: سورۀ مهر ( www.iricap.com )