نمایش "پری خوانی عشق و سنگ" به نویسندگی و کارگردانی چیستا یثربی نمونهای موفق از نمایش آئینی شرقی است، چیزی که در تمام این سالها در حوزه تئاتر مذهبی به دنبال آن بودهایم و جز در موارد نادر کمتر به آن دست یافته ایم.
به گزارش هنر نيوز به نقل از مهر، نمایش را یک بازیگر اجرا میکند و سیما تیرانداز روی صحنه این چالش بزرگ را دارد که در 12 قالب فرو رود، 12 قالب مختلف. زن، مرد، کودک، پیرزن و... موفقیت نمایش در این است که با این ساختار به ظاهر ساده به دامن ملال نمیافتد، خوب پیش می رود و در اوج به پایان می رسد.
داستانکهایی که یثربی در این نمایش روایت می کند درباره دختران و زنانی است که فرصت مواجهه با پیامبر بزرگ اسلام (ص)را پیدا می کنند، در این روایتهای پراکنده که البته نظم زمانی جالبی دارند و از دخترکی هفت ساله تا پیرزنی در آستانه مرگ حضور دارند، وضعیت تاریخی زن در جامعه جاهلی و در نگاهی کلانتر، جهان بازگو می شود.
یثربی در "پری خوانی عشق و سنگ" حرف تازهای نمی زند، نگاه او که تازه است این روایتها را متمایز می کند، قصه اول با نشاط و شوق کودکانه ای شروع می شود و با ضربهای به دختر خردسال و تماشاگر ادامه می یابد: زنده به گور کردن دختران. و مردی از راه می رسد و دخترک را نجات میدهد.
نمایش به دلیل مضمونش میتوانست اثری شعاری از کار درآید اما انتخاب لحن مناسب و ساختاری همسو با جانمایه متن آن را به اثری تاثیرگذار و خلاق تبدیل کرده است.
پایان اغلب موقعیتها همین است. مردی نجات دهنده که خط بطلانی است بر نادانی و ستم جامعه جاهلی بر زن. در قصههای بعدی موقعیتهای مختلف به تصویر کشیده می شود و دیدگاه پیامبر رحمت و مهربانی را درباره زنان از لابلای این موقعیتها در می یابیم. انتخاب این قصهها و شکل روایت و اجرای آنها اهمیت دارد و یثربی توانسته در فضایی جذاب و در قالبی خلاقانه این کار را انجام بدهد.
فقط کافی است به انتخاب موقعیت ا فکر کنیم، ماجرایی که به پاشنه آشیل فیلمنامه "دعوت" نوشته یثربی تبدیل شده بود. اما این بار انتخاب درست و پرداختن به اندازه ای که مناسب هر قصه است به امتیاز نمایش تبدیل شده است.
نمایش به دلیل مضمونش می توانست اثری شعاری از کار درآید اما انتخاب لحن مناسب و ساختاری همسو با جانمایه متن آن را به اثری تاثیرگذار و خلاق تبدیل کرده است. بهره گرفتن از موسیقی، نورپردازی و ساختار نمایش را در لحظه هایی به سینما نزدیک می کند و از اتکای صرف به قواعد نمایش آئینی و سنتی خارج می کند.
نمایش بسیار متکی به توان بازیگری تیرانداز است. بازی او در صحنه ای خالی و با پارچه ای سفید که گاهی شتر او می شود، گاهی خیمه اش در صحرا، گاهی گوری تنگ و... قابل توجه است.
هماهنگی نور و موسیقی و استفاده از آواها هم به حس و حال صحنه می افزاید. تیرانداز حاکم مطلق صحنه است و در این میدان بدون آنکه سلاح ویژه ای داشته باشد با اتکا به توان بازیگری اش نمایش را پیش می برد و چقدر هم مناسب ودوست داشتنی این کار را می کند.
اما تماشای "پری خوانی عشق و سنگ" دریغی بزرگ به همراه دارد چرا مسئولان تئاتر که داعیه حمایت از نمایش های آئینی و مذهبی دارند به دیدن این تصویر تازه و مناسب با فضای پرسوء تفاهم جامعه امروز نرفتهاند؟ چرا از نمایشی که بدون تبلیغات فراوان و بی ادعا توانسته با تماشاگر ارتباط برقرار کند حمایت نمی کنند؟
اجرای این نمایش سه شنبه تمام میشود، نمایشی که مثل باران است و درگرمای طاقت فرسا خنکایی است آرامش بخش. تماشای این بارش آسمانی را از دست ندهید.
محدثه واعظی پور