نگاهی به فیلم سینمایی «میهمان داریم»؛
این همه تکرار را از کجا آوردهاید؟
صحنههای تکراری، بازی تکراری و شعار از ویژگی مهم فیلم سینمایی «میهمان داریم» است.
تاريخ : دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۰۸
محمدمهدی عسگرپور کارگردان فیلم سینمایی «میهمان داریم» بنا بر برداشتی که از حرفهایش میشد کرد قصد این را داشته تا در این فیلم فضایی بسازد که شعار نداشته باشد علاوه بر این ایشان انتقاد داشتند که چرا برخی حرفها دیگر خنده دار شده است و مردم به حرفهای ارزشی میخندند مثلاً دیگر اسم رزمندههای جنگ را باید پژمان بگذاریم تا تفاوت داشته باشد و مردم دیگر نخندند.
لازم است بگوییم جناب عسگرپور شاید باید کمی دقت کنید مردم به دنبال تفاوت در اسم رزمندگان در فلیمهای دفاع مقدسی نیستند! که برخی مسائل برایشان عادی شده باشد بلکه فیلم سازان در آثارشان این حرفها را نمیتوانند بزنند و تماشاگر را فراری میدهند و شیوه گفتار در فیلمها ایراد دارد که حال و روز جامعه را به این روز انداخته است که دیگر کلمه «حاجی» در فیلمهای دفاع مقدسی خودش تکراری شده و متاسفانه... چرا؟ به همان دلیل که گفتیم چون دوستان سینماگر این مفاهیم را با استفاده غلط از ارزش در فیلمها و با گفتن و دیدن برخی موارد ارزشی به شکل غلط در آثارشان این مفاهیم را دم دستی کردهاند. مخاطب به محض دیدن این موارد میداند که با چه اثری روبرو خواهد بود.
محمد مهدی عسگرپور کارگردان فیلم سینمایی «میهمان داریم» بعد از نمایش فیلمش در جشنواره درباره شعار و آرمان صحبتهای بسیار زیادی کرد و به قول ایشان جامعه ما دیگر به برخی از آرمانها و شعارها میخندد و دیگر نمیتواند آنها را قبول کند این برای ایشان جای تعجب داشت اما به گفته خودش تلاش میکرد که در فیلمش این شعارها را به گونهای مطرح کند و از آرمانها حرف بزند که آن حس انزجار برانگیز را نداشته باشد.
در این فیلم تماشاگر در ابتدا با طرح این دغدغه که قرار است میهمانی به این خانه بیاید شروع میشود که تا آخرین لحظه تماشاگر حدسهای گوناگونی را میزند اما اینکه تماشاگر چگونه و چه حدسهایی را میزند و چه چیزی آن را به سمت آن حدسها میکشاند باید از کارگردان پرسید که این مسیر را برای تماشاگر ترسیم کرده است.
اگر کمی کارگردان فیلم سینمایی «میهمان داریم» دقت میکرد متوجه میشد حدسهای مخاطب هم همه شعاری و آرمانگرایانه است که ممکن است تا حد زیادی حس انزجار را برساند. به گفته خودشان به دنبال غافلگیری نبودند اما فیلمی که غافلگیری ندارد که این خود یکی از ابزارهایی است که مخاطب را درگیر میکند و فیلم را برایش جذاب، پس ایشان به جای این موارد چه چیزی را در نظر گرفتهاند.
چگونه موتجه نشدند که پرویز پرستویی با لحنی تکراری که در دیگر فیلمها شاهد آن بودهایم در این فیلم نتوانسته کار نویی را انجام دهد. تکرار در بازی تکرار در شعار که در خیلی از فیلمهای این چنینی دیده میشود.
در فیلم زمانی که پیرمرد و پیر زن قصه در حال خفگی هستند فضایی عرفانی شکل میگیرد به ناگاه پنجرهای باز میشود باد پرده را تکان میدهد آسمان معلوم است. خوب این یعنی تکرار حال مخاطب چند راه برای فکر کردن دارد یا باید فکر کند که فرزندان شهید این پنجره را باز کردهاند و یا باد، به هر حال ذهن مخاطب به سمت نیرویی ماورایی میرود این یعنی تکرار، کلیشه و شعار. شعار که به فریاد زدن نیست تصویر هم میتواند شعار دهد و فراتر از آن مخاطب را فراری دهد و زهراگینتر اینکه تاثیری میگذارد که تماشاگر دیگر نخواهد فیلمهای این چنینی که برای جامعه و جوانهای ما ضروری است را ببیند.
صحنه دیگر قطره اشک دختر شهید است که به روی سطل رنگ که دست بر قضا سبز است میچکد این یعنی زیباییشناسی؟ نه یعنی باز هم تکرار، دوستان سینماگر واقعاً باید اندیشه کنند و زبان و راه جدیدی برای عنوان این مسائل مهم که جنگ و شهدا در صدر آن است به کار گیرند. یا مثلاً صحنهای که دو جوان این خانواده بالای سر مادر و پدر قرار گرفتهاند چه قدر تکرار است والا غیرتاً تماشاگر را پس نمیزد او را منزجر نمیکند؟ این همه تکرار را در فیلم از کجا آوردهاید؟
روایت کردن قصه مهم است اما اینکه چگونه قرار است آن قصه روایت شود نکته مهم تری خواهد بود. پس به اقشار مختلف جامعه و خصوصاً جوانها حق بدهید که دوست نداشته باشند این فیلمها را ببینند و هنوز فیلمهایی مانند حاج کاظم «آژانس شیشهای» «از کرخه تا راین» و «شیار ۱۴۳» دوست داشته باشند و بپسندند.
اینکه دوست داریم برای خانواده شهدا و خود آنها و آرمانهایشان فیلم بسازیم پسندیده است اما اگر قرار است به جای جذب مخاطب آنها را از دست دهیم و یا خدایی نکرده به اشتباه بیاحترامی کنیم بهتر است عقب بنشینیم و میدان را به دست کاردانش بسپاریم و یا تمرین بیشتری داشته باشیم.