به گزارش هنرنیوز؛ نسیم در یادداشتی به بررسی کتاب "عاشقی به سبک ونگوگ" نوشته محمدرضا شرفی خبوشان پرداخته و آورده است:به قول نازلی، نقاشی آدم را کر می کند. شنوایی آدم را میبرد توی رنگها و نقاش وقتی به نقاشی فکر میکند، یا دارد نقاشی اش را میکشد، هم رنگها را میبیند و هم رنگها را میشنود. بو و مزههایی که حس میکند، بو و مزه رنگ است و با دم باریک و بلند قلم مو، لمسش را به تن تابلو میریزد و گاهی هوس میکند به این لمس آنقدر میدان بدهد که از نوک انگشتانش برای درهم رفتن و ساخت رنگها استفاده نماید ..
محمدرضا شرفی خبوشان آنقدر در کتاب "عاشقی به سبک ونگوگ"، لحظات یک جوان نقاش را به خوبی به تصویر می کشد که هر لحظه خودت را به جای شخصیت داستان می گذاری که در جایی تاریک و نمور قایم شده است تا بتواند رازهای پدر معشوقه اش را کشف کند.
شخصیت اصلی این رمان، جوانی به نام البرز است که با یک پای لنگ، همراه مادر و پدری لال و برادری که بزرگتر از اوست در خانه تیمسار خسروخانی از ارتشیهای بانفوذ رژیم شاهنشاهی خدمت میکنند؛ البرز، همبازی نازلی دختر تیمسار هم هست و او برای به دست آوردن دل این دختر به هر کاری تن میدهد و حسی رقیق که کمکم در خیالش آن را عشق میپندارد در او نسبت به نازلی شکل میگیرد.
کتاب به دو بخش تقسیم میشود، یک بخش زمانی که البرز بزرگ شده و دنیایش فقط نازلی دختر سرهنگ است و به خاطر او به دنیای پدرش سرکشی می کند تا بفهمد که تیمسار چرا خانواده اش را به زور به امریکا فرستاده است و البرز می خواهد بداند در آن باغ قدیمی چه خبر است.
بخش دوم هم زمانی است که البرز متوجه می شود که تیمسار و دوستانش چطور انقلابیون را سرکوب می کنند و همان جا است که البرز راز بزرگ زندگی اش را می فهمد که فرزند واقعی پدر و مادرش نیست و ماجراهای داستان شکل می گیرد.
کتاب در چهار فصل روایت شده است، فصل اول با عنوان "شیدایی در سگدانی" است که شروع کتاب را رقم می زند و تلاش البرز برای انجام درخواست نازلی را پیش چشم مخاطب به زیبایی تمام به تصویر می کشد.
فصل دوم با عنوان "هوایت را نفس میکشم" البرز وارد اتاق نازلی میشود و خود را غرق در هوایی میکند که معشوقهاش در آن نفس کشیده و همه چیز برای او در این اتاق، وجود نازلی را تداعی میکند؛ این فصل علاوه بر عاشقی ها شخصیت اصلی داستان را هم وارد یک چالش اساسی برای یافتن هویتش می کند.
فصل سوم با عنوان "پوست از من بردار" جایی است که البرز برای شناخت پیشینه و هویت خود سفر میکند و سراغ کسی میرود که او را به تیمسار خسروخانی تحویل داده و تیمسار هم وقتی دیده پسر یک پایش کوتاهتر از دیگری است، او را پس زده و با تقبل خرج زندگیاش او را به خانواده خدمتکار باغش سپرده است.
فصل کتاب با عنوان "پوست کندن از نقاش" که زیباترین فصل کتاب است نویسنده، ساختار روایت را که توسط البرز بیان میشد تغییر داده و از زاویهای دیگر همه آن گذشته را که البرز دنبال کشف آن بوده در قالب حوادثی که منجر به مرگ پدر و مادرش و زنده ماندن او و رسیدنش به دست دوست تیمسار و ... را در فضایی روستایی و دقیق به تصویر کشیده است.
نویسنده آنقدر فضاسازی کتاب را به خوبی بیان کرده است، که میشود در میان ورقهای کتاب، همانجایی را که مشغول خواندن هستیم، با چشم ببینیم و احساس کنیم.
این فضاسازی در ابتدای داستان و حضور شخصیت اصلی در لانه سگ را به خوبی مشخص می کند:
سگ انگار که جانی تازه گرفته باشد، دوباره زوزه کشید. توی ماشین، سیاهه دو نفر معلوم بود که انگار خیال پایین آمدن نداشتند. اگر میخواستند تا حالا آمده بودند پایین. چرا هر سه نفرشان درها را باز نکردند و نریختند یکباره پایین که بروند سراغ دخمه؟ چی گفته بود عبدالله پشت تلفن؟ گفته بود سرتیپ افتاده است توی چاه و مرده است؟ یا این که زنده است و بیایید که ببینیم چه کار باید بکنیم؟ نه، مثل این که نمیخواهند توی بلیزر، همانطور بمانند و منتظر گوریل بشوند. یک نفرشان در را باز کرده و آمده پایین. میخواهد سیگارش را آتش بزند. این انگار همانی است که دو شب پیش، از توی گلخانه دیدم؛ همان که مثل الآن، زیر سیگارش فندک میزد و خاموش میشد. حالا بیخیال سیگارش میشود و سرش را میکند از پنجره باز بلیزر تو و با یک نفر دیگر که توی ماشین نشسته است، صحبت میکند.
محمدرضا شرفی خبوشان، نویسنده و شاعر متولد ۱۳۵۷ اهل ورامین است که پیش از انتشار رمان «عاشقی به سبک ونگوک»، مجموعه داستان «بالای سر آبها» و رمان «موهای تو خانه ماهی هاست» را در زمینه داستانی و همچنین مجموعههای «از واژهها تهی» و «نامت را بگذار وسط این شعر» را در زمینه شعر منتشر کرده بود.
مجموعه داستان «بالای سر آبها»ی شرفی خبوشان، برنده کتاب سال دفاع مقدس و کتاب «موهای تو خانه ماهیهاست» برگزیده پنجمین جشنواره داستان انقلاب شده بود. رمان «عاشقی به سبک ونگوگ» پنجمین اثر اوست که موضوعی پیرامون پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در سال ۱۳۵۷ دارد.
این رمان که در هشتمین دوره جایزه جلال آل احمد نامزد بخش رمان شد توسط انتشارات شهرستان ادب در بهار ۹۳ به چاپ رسیده است.