دوردست های نزدیک غزل امروز
نگاهی بر برخی ویژگی های غزل معاصر؛
دوردست های نزدیک غزل امروز
پس از گذشت زمانی بسیار از پیدایش شعر نو، عده ای هنوز بر این گمانند كه باید در مورد بودن یا نبودن «قالب» غزل بحث كرد.
 
تاريخ : يکشنبه ۷ دی ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۰۵

اگر با شعر به صورت یك «متن» برخورد كنیم ، نگاه فرمالیست صرف را كنار بگذاریم و تنهامؤلفه های شعریّت را مدنظر داشته باشیم شاید اندكی از التهابمان كاسته شود. مگر نه این كه شعر باید یك سری اصول كلی شاعرانگی را دربرداشته باشد؟ (هر چند فراموشش نكرده ایم كه هنر همواره در تكاپو، فریم های خاص و محدود كننده را نمی پذیرد). 

پس از گذشت نزدیك به یك قرن از آغاز كار «نیما» ، گویا بالاجبار باید پذیرفت كه ذهن مردم ما (نه تنها به واسطه سلطه هزار سال كلام موزون) با ریتم همخوانی دارد و با سخنان موزون زودتر ارتباط برقرار می كند. 

حال این بحث به میان می آید كه در مثلث «شعر ـ شاعر ـ مردم» شاعر ، هر چه بیشتر به مردم نزدیك تر شود به همان اندازه از شعر ناب دورتر شده است .اما اگر بتوان با رعایت اعتدالی رندانه و با نواختی آرام ، ذهن مردم خویش را اعتلا داد و با مفاهیم نوین آشنا كرد ، كاری كرده ایم كارستان. 

اگر غزلسرای امروز بتواند وزن شعر خویش را نامحسوس كند ـ آنگونه كه ریتم برمحتوا و فضای كلی شعر سلطه نداشته باشد و به دقایقی شاعرانه كه دغدغه همه ی اهالی شعر است ـ بپردازد، راه را بر بسیاری از خرده گیری ها بسته است.
غزل امروز توانسته است بسیاری از مؤلفه های شعر نو را پذیرفته و در خویش حل كند. به عنوان مثال ، در غزل كلاسیك ما ، چیزی به عنوان « بافت عمودی» به معنای ملموس امروزی وجود نداشت یعنی برای ادبا، بافت عمودی یكی از فاكتورهای غزل خوب نبود ـ هر چند در بعضی غزل ها این مشخصه وجود داشت ـ اما امروز بافت عمودی یكی از مسایلی شده است كه غزل نویسان به آن می اندیشند و در پی راهی مناسب برای پیاده كردن آن هستند. 

«سبك نوین و زبان تازه » نیز در مقابله شعر نو و غزل جای بحث دارد. در شعر نو به دلیل قدمت كم ، مجال بیشتری برای خلق فضاهای نوین هست .یعنی یك شاعر با قدری زیركی می تواند زبانی به اصطلاح متفاوت برگزیند ونام خاصی برای شیوه ی نوشتار خود انتخاب كند ( چون موج نو، گفتار ، حركت و ... ) اما نمی شود با قطع و یقین «جاودانگی» این موج ها را تضمین كرد. 

ولی در غزل حكایت به گونه ی دیگری ست . هزار سال پیشینه، باعث می شود شاعر مقداری دست به عصا تر با عناصر شعری ، دست و پنجه نرم كند. علیرضا سپاهی لائین می گفت :
ای شعر پایكوب من آهسته رقص كن
خوابیده است حافظ شیراز در زمین
این موضوع به آن معنا نیست كه سایه گذشتگان را همواره بر سر داشته باشیم و ریزه خوار آنان باشیم بلكه اگر بدعتی ایجاد می شود، جدا از استحكام خاص خویش، باید بر شالوده ی استواری بنا شده باشد. اگرشاعری بتواند غزل را با فضاهایی تازه پیوند دهدـ یعنی در قالب غزل ، مضامین ، ایماژ و ساخت های تازه را بگنجاندـ ماندگاری او كمتر جای شك و شبهه خواهد داشت. 

بحث دیگر ما بود و نبود « تناسب»در شعر است . هر چند عده ای زمانه ی ما را زمانه ی عدم تناسب و شكست هارمونی ها می دانند اما اگر در غزل حتی دو واژه ی بی تناسب استفاده كنیم بی دلیل بستری هارمونیك ، این بی تناسبی نمود بیشتری خواهد یافت. ولی در شعر نو ، قصه به گونه دیگری ست و خیلی راحت از عناصر نامتجانس و ناهمخون در اثر استفاده می شود و كسی هم اجازه ی خرده گیری خواهد داشت . 

ناگفته نماند كه همین مسئله آزادی خاص را برای نویسنده به وجود می آورد كه گاه باعث تشتت، پراكنده گویی و هرج و مرج می شود. 

كم است ـ یا شاید نیست ـ شاعری چونان « شاملو » كه از كوچكترین عناصر متن خویش استفاده بهینه برده باشد و در ساخت پولادین شعر او هر عنصر كوچك، شخصیت خاص خود را داشته و نقش مورد نظر خود را بازی كند.
 
غزل و ترجمه :
از دیگر موضوعایت كه در بازار ادبی امروز ایران نفس می كشد ترجمه پذیر بودن یك شعر است و جماعتی نیز با عضویت در انجمن های جهان ، سفرهای مكرر به خارج ، داشتن مجله های اینترنتی و اختیار كردن زبان و اندیشه ای كلی گرا از مردم مملكت خویش قطع امید كرده اند و به خوانندگانی موهوم در آن سوی آب ها دلخوش هستند. 

مرحوم«شیدای كرمانشاهی» همواره این نكته را به ما یادآور می شد كه «اینترناسیونالیسم از دل ناسیونالیسم می گذرد» یعنی ما باید از اسطوره ، عواطف و دیگر ویژگی های فرهنگی خوداستفاده كنیم تا بتوانیم خویش را به جهانیان معرفی كنیم نه این كه به تقلید از خیلی بزرگان خیلی از بزرگان به جای این كه بیشتر از رستم ، سیاووش یا حتی سمبل های مذهبی خود بنویسیم ، مجیزگوی هركول ، زیگفرید و دیگر اسطوره های غرب باشیم. بیشتر شاعران بزرگ جهان قبل از همه چیز در دل مردم ملتشان جایگاه مستحكمی دارند. 

حتی «كلی گویی»از موضوعاتی چون فقر ، ظلم و ... نوشتن ـ تنها راه جهانی شدن نیست كه دیده ایم شاعرانی با بیان جزییات و لایه های پنهان زندگی انسان امروز توانسته اند حتی به نوبل هم دست یابند. 

بزرگی گفته است : «ترجمه بوسیدن معشوق از پشت شیشه است» اگر ما بپذیریم كه تنها عناصر زیرساختی یك اثر ـ یعنی اندیشه ، تخیل و ... ـ از صافی ترجمه می گذرد ایمان می آوریم كه ترجمه ناپذیری غزل امروز ، حكمی بی اساس است و اگر شعر امروز ما ، ویژگی های جهانی شدن را ندارد ، این مسئله تنها به غزل مختص نمی شود و بر تمامی قالب های شعری حاكم است. 

غزل و پسامدرن :
مدتی ست زمزمه هایی در مورد شعر پسامدرن در جامعه ی ادبی ما شنیده می شود. عده ای كه شاید به مفاهیم پست مدرنیسم آگاهی كامل ندارند ـ این نام را بر آثار خود نهاده اند و شاید قصد دارند با این عنوان یك سری از ضعف خود را توجیه كنند . حال اگر این فرض را بپذیریم كه آنان اصول دوگانه و مردد پسامدرن را می شناسند ، بحث دیگری به میان می آید و آن این است كه جامعه ی ما هنوز در خویش روح مدرنیته را دارا نیست و مفاهیم اصلی آن ـ یعنی خردباوری ، نفی آرای گذشتگان ، نقد همواره ی خویش و ... ـ را در خویش ندارد پس چگونه می توان در مورد دوران پس از مدرن حرف زد. خسرو پارسا می گوید: در ابتدا این سؤال مطرح می شود كه در جامعه ای كه هنوز بخشی از آن ایلی است و بر بخش های دیگر، طرز تفكر عشیره ای حاكم است ، سخن از پسامدرنیسم و نقد آن چه جایی می تواند داشته باشد ؟! و در پایین تر می گوید : بسیاری از تلقی های پسامدرنیستی در جامعه ما خواه و ناخواه جامعه را نه به طرف یك جهش متصور به فراسوی مدرنیسم ، بلكه به طرف نفی دستاوردهای آن و كمك به واپس گرایی می كشاند . 

حال غزل پسامدرن دیگر طرفه حكایتی است. اگر از خالی نبودن بستر این مكتب در جامعه صرف نظر كنیم صحبت به اینجا می رسد كه آیا اصلاً غزل ، كشش این گونه مفاهیمی را دارد یا نه ؟! از حسین منزوی در مورد برخی از شاعران كرمانشاهی كه جریان غزل روایی را راه انداخته اند ـ و گاه بر این گونه نوشته ها نام پسامدرن را هم می نهند ـ پرسیدم ایشان با طرح مثالی گفت : اولین كسی كه اتومبیل را ساخت اگر می شد بیاید و ماشین های پیشرفته ی امروز را ببیند و شاید باور می كند كه این نوع امروزی به واسطه نیازهای زمانه تغییراتی یافته ادامه  همان كار اوست، ولی اگر هواپیمایی را به او نشان دهند و آن را صورت پیشرفته ی كار او قلمداد كنند او هرگز مجاب نخواهد شد و به راستی هم اینچنین است كه اگر تنها صورت ظاهری یك شعر ، غزل بودنش را مشخص كند، چه اصراری است كه نام غزل را یدك بكشد. 

بابک دولتی

کد خبر: 77805
Share/Save/Bookmark