گیلرمو دل تورو ۹ اکتبر ۱۹۶۴ در شهر گوآدالاخارا در مکزیک متولد شد و به دست مادربزرگ کاتولیک خود تربیت و در دوره نوجوانی اش درگیر فیلمسازی شد. او طرفدار فیلمهای ترسناک «جیمز وال»، «ماریو باوا»، «جرج ای.رومر» و «آلفرد هیچکاک» بود. او با کار در یک کمپانی فیلم انگلیسی به نام «Hammer films» چیزهای زیادی درباره گریم و جلوه های ویژه از «دیک اسمیت(جن گیر)» یاد گرفت. به اینها مطالعه فیلمنامه نویسی و ساختن فیلمهای سوپر-8، ۱۶ و ۳۵ میلیمتری کوتاه را هم اضافه کنید.
مشارکت او در اولین فیلم بلندش «مرلیندا و پسرش» در نقش مدیر اجرایی هنگامی بود که ۲۱ سال داشت. تقریبا یک دهه به عنوان سرپرست گریم کار کرد و شرکت خودش با نام «نکروپیا» را در اوایل دهه ۸۰ تاسیس کرد. او فرصت کافی برای تولید و کارگردانی برنامه های تلویزیونی را پیدا کرد و به برگزاری وورک شاپها مشغول شد. او برای ادای دین به زادگاه خودش مکزیک یک مرکز مطالعات فیلم و فستیوال فیلم مکزیک را که در گوآدالاخارای مکزیک برگزار می شود تاسیس کرد.
«کورونوس(۱۹۹۳)» اولین فیلم بلند دل تورو در مقام کارگردان بود، فیلمی که مقام او را تا حد یک ستاره بالا برد، داستانی از خون آشامها. فیلم برنده جایزه منتقدان کن شد و دل تورو را رو نقشه سینمای جهان و سینمای مستقل آمریکا قرار داد. در کنار خدمت به عنوان کمیته انتخاب فستیوال فیلم ساندنس و «Independent sprit»، دل تورو فیلم بعدی خود را به درخواست هالیوود با نام «میمیک ۱۹۹۷» ساخت فیلمی با بازی «ماریا سوروینو». تجربه کار با هالیوود و نظام استودیویی موجب شد دل تورو با نارضایتی هالیوود را ترک کند.
او به مکزیک برگشت و شرکت تولیدی خود را با نام «تکیلا گنگ» را تاسیس کرد و در آن چند تریلر شخصی ساخت. «ستون فقرات شیطان(۲۰۰۱)» به تهیه کنندگی «آگوستین و پدرو آلمودوآر» داستان بلند پروازانه ی ارواح بود که در دوران جنگهای داخلی اسپانیایی گذشت. او با استفاده فیلترها و دوربینهای مختلف فیلمی ساخت که سرد و پیچیدگی هوشمندانه آن و همچنین بازی ها «فدریکو لوپی» و «مارسیا پاردس» ادعاهای هنری دل تورو را تایید کرد و موجب شد منتقدین هم به تحسین او بپردازند.
دل تورو پس از تجربه خوش آیند ستون فقرات شیطان فیلم شخصی خود «تیغه ۲» را با بودجه ای و بر اساس کتاب کمیک «وسلی اسنیپز» مناسب ساخت. او شروع به ساختن چندین پروژه آمریکایی کرد. پروژه اقتباسی او برداشتی بود از پسر جهنمی ساخته و پرداخته مایک میگنولا. داستان یک دیو که روزهای جنگ جهانی دوم توسط نازی ها بکار گرفته می شود و در نهایت برای مبارزه با نیروی شر به متحدین می پیوندد.
بعد از این فیلم دل تورو ترجیح داد تا از هالیوود عقب بکشد و فیلمی با بودجه متوسط را کارگردانی کند. پس تمرکز کرد روی ساخت «هزار توی پن»، فیلی با رگه هایی از ستون فقرات شیطان. اگر چه فیلم در معنای سنتی دنباله ای بر ستون... نبود اما همان تم های مشابه را داشت، دوران کودکی و بی گناهی و ظلم و استبداد. داستان «اوفلیا» دخترچه ای که به یک هزار تو هدایت و با یک فان(پن) روبرو می شود و توسط او در می یابد که یک شاهزاده است.
هزار توی پن یک بار دیگر طی جنگهای داخلی اسپانیا شکل می گرفت و کابوسهای دنیای واقعی را با شگفتی های جهان دیگر در می آمیخت. فیلمی که در آن سیاست و فانتزی کنار هم قرار گرفته اند. منتقدین با این فیلم به تشویق دل تورو پرداختند. فیلم با باران نامزدی جوایز اسکار روبرو شد و چهار جایزه اسکار را از آن خود کرد. در این هنگام طرفداران پسر جهنمی منتظر موفقیت دوباره کاراکتر خلق شده به دست میگنولا بودند. سال ۲۰۰۶ یونیورسال اعلام کرد که حقوق فیلم را به دست آورده و قصد دارد به کارگردانی دل تورو و با بازی «ران پرلمن» دنباله دیگری بر این فیلم بسازد. «پسر جهنی ۲: ارتش طلایی» سرانجام در سال ۲۰۰۸ منتشر شد و مورد توجه طرفدارانش قرار گرفت. در سا ل۲۰۱۰ دل تورو در کنار تصویربردار همیشگی اش «گیلرمو ناوارو»، «متئو کولن» کارگردان و «خاویر خیمنز» تهیه کننده کمپانی «میراندا»را تاسیس کرد. کمپانی ای که در زمینه های مختلفی از جمله فیلم، تلویزیونف تبلیغات و... کار می کند.
شایستگی های میراندا موجب خلق کمپانی دیگری با نام «موشن تئوری» شد. آخرین ساخته دل تورو هم که حاشیه اقیانوس آرام نام دارد فیلمی درباره نبرد روباتهای غول پیکر. این فیلم هم توجه بسیاری از جمله دست اندر کاران صنعت بازیهای رایانه ای دنیا را به خود جلب کرده است. گیلرمو دل تورو هم اکنون مشغول کار بر روی فیلم بعدی اش «نوک قرمز» است. او چندی پیش اعلام کرد قصد دارد فیلمی نیز با اقتباس از رمان «سلاخ خانه شماره پنج» نوشته «کورت ونگات» بسازد.
یاسین پورعزیزی