نگاهی به معماری شهری در آستانه برگزاری نشست های امنیت در معماری؛
دلواپسی، رهاورد معماری امروز
در آستانه برگزاری نشست های امنیت در معماری؛نگاهی به معماری شهری می اندازیم.
تاريخ : چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۴۹
اگر به گوشه و کنار شهری چون یزد و یا کاشان سر زده باشید، احساسی از آرامش و سکون را لمس کرده اید. این آرامش گاه ساکنان شهر شلوغی چون تهران را بر آن وا می دارد که از این سکون احساس خستگی کنند و یا آن را دل مردگی شهر بنامند. اما به واقع این تفاوت فاحش میان معماری سنتی و مدرن حاصل کدام رهاورد مدرنیته برای زندگی امروزی است؟ به چه سبب بافت معماری از پنج دهه گذشته تا امروز چنین دستخوش تحول شده است؛ به نحوی که زندگی در یک شهر سنتی برای پایتخت نشین ها چنین غیر قابل قبول به نظر می رسد.
چند نکته در ظراحی بافت های شهری وجود دارد که می توان آن را جزیی از هویت معماری ایران دانست. اولین نکته وجود راسته های بازار است که غالباً به صورت سرا طراحی می شده اند. هر سرا مشتمل بر یک حیاط مرکزی، عمدتا حوض یا آبخوری در میانه و مجموعی از حجره ها در اطراف. سرا ها عمدتاً سرپوشیده بودند و حفاظت از باران و گرمای خورشید در زمستان و تابستان، امنیت کافی را برای مراجعین فراهم می کرد و آن ها با فراغ بال به خرید و انتخاب کالا مب پرداختند. از طرف دیگر بازار در این حالت از امنیت برخوردار بود. این امنیت به سبب روبرو بودن حجره ها و نزدیکی اهالی بازار به هم، خود به خود تامین می شد. آن چه بازار های مدرن از آن بی بهره اند. امنیتی که پنجاه سال پیش بی هیچ آزاری برقرار می شد؛ حالا با بوق های عجیب و سرسام آور دزدگیر مغازه ها هم تامین نمی شود.
نکته دیگر این که خانه ها در قدیم از امنیت و بهایی متفاوت از حالت امروزی برخوردار بودند. دیوارهای یکدست که خانه را به عنصری درونگرا از معماری بدل می کرد و با ورود به آن فضایی بسیار دلگشا و آذین شده با انواع گچبری ها و آجربری ها به چشم می خورد. درونگرایی بخشی از امنیت خانه را تامین می کرد و از سوی دیگر یکنواختی دیوارهای کوچه سبب می شد ک عابران از دیدن انعکاس های رنگین شیشه ها و نماهای عجیب و غریب خسته نشوند. شاید باور این نکته برای ساکنان کلان شهرها قدری دشوار باشد اما دیدن این تنوع و شلوغی در محیط اطراف ما خود به خود از سرعت یادگیری مان می کاهد و ذهنمان را آلوده موضوعات بصری بی قاعده اطرافمان می کند. این خود به باور بسیاری از محققین نشان از نا امنی در محیط شهری دارد.
از سوی دیگر زندگی در ارتفاع زیاد خود بی آن که بخواهیم تاثیری مخرب بر ذهن ما خواهد گذاشت. این اثر مخرب احساس نا امنی است که هر بار با نگاه کردن از پنجره به فضای خارجی به ما منتقل می شود.
دیگر این که زندگی در فضاهای شهری خود به خود به سبب شلوغی امنیت را از شهرنشین سلب می کند، اما به واقع یکی از عناصر مهم در این سلب امنیت همان ساختمان های بلند هستند. بناهایی که با اشل انسانی هم خوانی ندارند خود به خود چشمان او را به هیبت عظیم مبتلا می کنند. این ابهت بی آن که بخواهیم روح ما را به خود مشغول می کند و آن را می آزارد. پنجره های کوچک اندازه که نور را به خوبی به خانه هدایت نمی کنند و عمدتاً با شیشه های آینه ای پوشانده نشده اند، ساکنان خانه را دچار افسردگی می کنند. این افسردگی ناشی از کمبود نور خورشید را در هنگام عبور از کوچه هایی مملو از برج های بلند، ولو در نقاط مرفح نشین شهر هم می توان دید. ساختن بناهای بلند و قرار دادن پنجره های کوچک در آن ها به سبب در امان ماندن از زلزله چندان غیر قابل تصور نیست. و دانستن این نکته که زندگی در خانه های با سقف های کوتاه تر از سه متر و اتاق های کوچک خود بر روان آدمی اثری مخرب خواهد گذاشت هم اتفاقی دور از ذهن نیست.
حال باید گوشه ای نشست و این تخریب زندگی آدمی را به جرم زندگی در یک کلان شهر به چشم دید.