«رضاداد» یا «ایوبی»؟
چه کسی سینمای ایران را مدیریت خواهد کرد؛
«رضاداد» یا «ایوبی»؟
پیش از آنکه وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی، رئیس سازمان سینمایی را انتخاب و حکم انتصاب او را صادر کند؛ گزینه های فراوانی در رسانه‌ها طرح و در مورد آن‌ها رایزنی می‌شد؛ در میان گزینه‌ها اما، یکی از مدیران سال‌های نه چندان دور فارابی هم به عنوان گزینه اصلی مطرح بود؛
 
تاريخ : دوشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۲ ساعت ۰۱:۳۷
 مدیری که در دولت نهم احمدی‌نژاد هم توانست مدتی در فارابی ادامه فعالیت داشته باشد و سپس در تیر ماه ۸۶ جایش را به شاه حسینی بدهد. علیرضا رضاداد بیش از نام هایی چون «محمدحسین حقیقی»، «محمد خزاعی»، «محمدمهدی حیدریان» و حجت الاسلام «محمد علی زم» نزدیک به میز ریاست سازمان شده بود؛ اما سرانجام از گوی و گردونه حجت الله ایوبی بیرون آمد.
رضاداد که در کارنامه خود از سال ۸۱ الی ۸۶ به عنوان مدیر بنیاد سینمایی فارابی و ۴ دوره دبیر جشنواره فیلم فجر را دارد این روز‌ها به عنوان مشاور عالی سازمان سینمایی در خدمت سینمای کشور است و حضور او در این سازمان و در کنار ایوبی شاید نشان از این دارد که مدیریت سایه ای او بر سازمان سینمایی بیش از مدیریت انتصابی ایوبی بر این سازمان باشد.

*** چه کسانی برای سینمای ایران از این پس تصمیم خواهند گرفت
طبیعی است که پاسخ به این پرسش بدیهی‌تر از آنی است که بشود درباره اش سخنی گفت؛ اما موضوع اینجاست که باید پرسید که پس این عزل و نصب‌ها و تودیع و معارفه‌ها برای چیست، اگر در پشت پرده قرار است اتفاقات دیگری روی دهد؟ وقتی فردی با سابقه فرهنگی و بین المللی مثل حجت الله ایوبی رئیس سازمان سینمایی می‌شود که به گفته کار‌شناسان چندان تجربه ای در حوزه سینما ندارد (این موضوع مانند مدیران غیر فوتبالی در فوتبال است؛ نگاه کنید به درگیری های مدیران در فوتبال و واژه ای که در مورد آن‌ها به کار می‌برند؛ واژه ای که نشان از این دارد که شما در این فوتبال نخواهی ماند، شما «غیرفوتبالی» هستی!) و به بیان دیگر «سینمایی» نیست، پس او هم فردی را با مشورت دوستانش در کنار خود قرار می‌دهد که مشاورش باشد برای تصمیمات سینمایی.
پرسش اول این است که اگر این توانمندی در رضاداد وجود دارد پس چرا ایوبی این پست را پذیرفته؛ بهتر نبود از‌‌ همان روز اول آقای رضاداد رئیس سازمان سینمایی می‌شد و آقای ایوبی هم در سمت دیگری خدمت می‌کردند؟ در این صورت این شبهه هم پیش نمی‌آمد که «مدیریت در سایه» سازمان سینمایی را با خود به کدام سمت خواهد بود؟
و پرسش دوم اینکه پس از حضور آقای رضاداد در سمت مشاور رئیس سازمان سینمایی، این مصداق به وجود نمی‌آید که «مظروف» از «ظرف» بزرگ‌تر است و نتیجه اینکه تصمیمات ایوبی زیر مجموعه تصمیمات «رضاداد» قرار خواهد گرفت و همه خواه و ناخواه تمام تصمیمات بر آمده از سازمان سینمایی را نه تصمیم ایوبی، که تصمیم رضاداد می‌دانند!

*** فرهنگ تبدیل به دغدغه کلی نظام شود
از این موارد که بگذریم بد نیست کمی در مورد دغدغه و آینده نگری رضاداد هم سخنی بگوییم. در یکی از گفتگوهای رضا داد با خبرگزاری فارس (۲۰ مرداد ۹۲) بر این نکته تاکید می‌شود که: «تردید نداشته باشید که سهم اصلی به عهده مدیران خود حوزه فرهنگ است و آن‌ها هستند که می‌توانستند و می‌توانند در تشکیلات اجرایی کشور نقش‌آفرینی کنند و نقش فرهنگ را برای سایر مدیران ارشد سیاسی و اقتصادی به‌گونه‌ای تعریف و راهبری کنند که سیاست و اقتصاد و امنیت و... فرهنگی شود و نه برعکس بنابراین این ماجرا ابداً از نقش مدیران کم نمی‌کند، اما در بررسی آسیب‌ها باید به ارتباط تنگاتنگ این موضوعات با همدیگر توجه داشته باشیم تا به تحلیل غلط نرسیم. ساختار اجرایی کشور و نظام عملیاتی کشور هیچ‌گاه نمی‌تواند بی‌تأثیر باشد، ولی تردیدی نیست که مدیران فرهنگی‌ای که در این حوزه‌ها فعالیت می‌کنند باید فرهنگ را تبدیل به دغدغه کلی نظام کنند و هر قدر توفیق یابند این کار را انجام بدهند، بیشتر می‌توانند مسئله فرهنگ را در سرتیتر مسائل دیگر قرار بدهند چون راه حل بسیاری از مشکلات ما در حوزه‌های دیگری مثل سیاست و اقتصاد و امنیت و... را هم باید در حوزه فرهنگ جستجو کنیم».
او در جای دیگری و در گفتگو با ایسنا (دوشنبه ۱۸ شهریور ۹۲) تاکید می‌کند که «۲۰ سال اخیر فرصت سوزی‌های زیادی انجام شده؛ البته شرایط سیاسی هم به وضعیت موجود دامن زد و در حال حاضر که نگاه می‌کنیم، می‌بینیم سینما با دلیل یا بی‌دلیل به جایی رسیده است که درگیر منازعات بیهوده‌ داخلی و خارجی شده است و به فرض وجود برخی اشکالات با آن رفتاری شده است که شایسته‌ این هنر و صنعت در ایران نبوده است».
نکته اول اینکه بعید است امروز که رضاداد مشاور عالی یک سازمان مهم در کشور است نخواهد سینما را دغدغه ای برای نظام کند. او حتما برای این کار برنامه دارد و امیدواریم پس از دوران مدیریتش در این مورد حرفی برای گفتن و مصادیقی برای نشان دادن این دغدغه داشته باشد.
نکته دوم اینکه شاید علیرضا رضاداد به این موضوع دقت نداشته است که از سال ۸۱ تا ۸۶ و حدود ۵ تا ۶ سال از این ۲۰ سال خود او در مقام مدیریت سینمای ایران حضور داشته و یکی از مهم‌ترین بخش های مولد سینمای ایران که بازوی اجرایی و برنامه ریزی سینمای ایران در سیطره تصمیمات او بوده است و اگر کاری انجام نشده خود او هم قصوری داشته است.

***«شمقدری» در مورد ایده «رضاداد» و تبدیل سینما به دغدغه نظام چه کرد؟
تشکیل شورای عالی سینما (با حضور شخص رئیس دولت)؛ تشکیل سازمان سینمایی؛ حضور در هیات دولت و طرح موضوعات سینما به عنوان دغدغۀ اصلی کشور و ...، این‌ها تنها گوشه ای از فعالیت های جواد شمقدری بود که در دوران مدیریت اش برپایه ارتباط شخصی با رئیس جمهور آن‌ها را شکل داد و پیگیری کرد؛ به همۀ این موارد می توانید موضوع عکس العل ائمه جمعه در تریبون نماز جمعه؛ اظهارنظر نمایندگان مجلس در مورد سینما را هم اضافه کنید.
حالا باید ماند و دید که پس از دوران مدیریت حجت الله ایوبی (یا مشاور ارشدش علیرضا رضاداد) چه دستاوردی برای این سینما به جای خواهد ماند. دستاوردی که بتوان از آن به عنوان «دغدغه کلی نظام» حرف زد.

*** «کارگروه سینما» برنامه احتمالی بعدی رضاداد برای سازمان سینمایی
رضا داد در‌‌ همان گفتگو تاکید کرده که طرحی (در قالب کارگروه) را در سالهای آغازین دولت نهم داده که این طرح با بیمهری مواجه شده است. او در این گفتگو توضیح می‌دهد که «آن کارگروه از سینما و شاخصه‌های مطلوبیت تعریفی را ارائه و در آن شاخصه‌ها سعی کرد سهم هریک از گروه‌هایی را که در زمینه فرهنگ، با گرایش سینما فعالیت و تأثیر دارند و می‌توانند مشارکت جدی داشته باشند تعریف کند و آن سهم‌ها هم در داخل وزارت ارشاد و هم در نهادهای وابسته به وزارت ارشاد مثل بنیاد فارابی، سینمای تجربی، سینمای جوان و... و هم حلقه‌های بیرون از وزارت ارشاد که هر کدام به سهم خودشان مؤثر بودند، تعریف شدند. این تعریف می‌توانست کمک زیادی کند که هر یک از این گروه‌ها و نهاد‌ها از جایگاه خود تعریف دقیق‌تری داشته باشند و بتوانند در چارچوب آن تعریف، به نحو بهتری به وظایف خود عمل و معضلات سینما را حل کنند» احتمالا این بار رضاداد آمده تا این کارگروه را دوباره راه اندازی کند.
کد خبر: 63765
Share/Save/Bookmark