محمدمهدی عسگرپور گفت: من از همان ابتدا به دوستان در شبکه سه متذکر شدم به عنوان کارگردان این سریال، تیم تولید «جراحت» و همچنین مدیران شبکه سه باید بدانیم چه کاری انجام میدهیم و قرار است چه قصهای را در ماه رمضان روایت کنیم.
به گزارش هنر نیوز ،دیگر اظهارات کارگردان سریال «جراحت» در گفتوگو با روزنامه جام جم بدین قرار است:
• فقط به این دلیل از فیلمنامه جراحت خوشم آمده بود که احساس کردم از عهده کارگردانی آن بر خواهم آمد، چون داستان را بسیار دوست داشتم و بعد از این که قرار ساخت با شبکه سوم سیما گذاشته شد بحث مناسبتی بودن آن پیش آمد. از همینرو باید با فیلمنامهنویس، تهیهکننده و مدیران شبکه سوم به یک اشتراک نظر برای ساخت این سریال درماه رمضان مبنی بر این که قرار نیست در این سریال فضای ماه رمضان را نشان دهیم میرسیدم، چرا که قرار بود مخاطب با اثری کاملا جدی و با پیچیدگیهای خاص جراحت مواجه شود .
• نوع سفارش در ساخت یک اثر به تولید جهت میدهد. به این معنا که من به عنوان کارگردان جراحت اگر میدانستم که قرار است این سریال در ماه رمضان پخش نشود، شاید در ساخت روش دیگری را به کار میبردم و با روشهای دیگری داستان را تعریف میکردم یا حتی اگر پخش شبانه یا هفتگی بود در فرم ساخت تفاوتهایی ایجاد میشد.
• در مقابل مشخص نبودن زمان پخش، در سریال گلهای گرمسیری مشکلاتی ایجاد کرد. به این معنی که تا نیمههای تولید به ما گفته بودند که این سریال برای ماه رمضان باید آماده شود، در حالی که میدانستم قرار است سریال دیگری از تلویزیون پخش شود. ولی مسوولان شبکه اول سیما اصرار داشتند که گلهای گرمسیری با همان سرعت و عجله باید به پخش در ماه رمضان برسد و من نمیفهمیدم این اصرار برای چه بود، چون اگر مرا به حال خودم میگذاشتند برای برداشتهای متعدد از دوران جنگ بیشتر در آبادان میماندم، چون میدانستم تاثیر بیشتری بر کیفیت گلهای گرمسیری خواهد گذاشت، اما این فرصت از من گرفته شد، بنابراین نظم ذهنی من به این صورت شکل گرفت که این کار در ماه رمضان پخش میشود. ولی بعد خبر دادند که در ماه دیگری به صورت شبانه روی آنتن میرود، اما این وعده هم تغییر کرد و باخبر شدم که قرار است به صورت هفتگی پخش شود. همین تغییر و تحولات نظم ذهنی کارگردان را به هم میزند و دقیقا به دلیل عدم برنامهریزی صحیح از سوی مدیران شبکههای مختلف است که کارگردان وادار میشود سریال را به گونهای بسازد که هر جا و در هرموقعیتی که مدیران میخواستند پخش شود و این درست نیست، چراکه باید متناسب با سفارش حرکت کرد.
• من هم به استقبالی که از جراحت شده آگاه هستم و بازتابهای این استقبال را نیز میبینم، اما آنچه مسلم است و شما هم اشاره کردید این توجه از سوی مردم دلیل برخوب بودن کار نیست، چرا که آنچه برای من اهمیت دارد بحث تاثیرگذاری کلیت کار است.
• بسیاری از سریالهای تلویزیونی از لحاظ آماری مخاطب بسیاری داشته است، اما عمق و تاثیرگذاری در آن دیده نشده است، اما اینگونه استقبال مطلوب نظرمن نیست. من بیشتر دوست دارم مخاطبم 2 سال پس از دیدن سریال هنوز آن را به خاطر داشته باشد. ماندگاری اثر در درازمدت برای من بیشتر اهمیت دارد.
• بسیاری از سریالهای پربیننده وجود داشته که بعد از یک سال حتی یک پلان آن به یاد مخاطب نمانده است. به همین دلیل معتقد هستم سریالی برخاسته از دل نبوده که لاجرم بر دل نشیند و در نهایت در ذهن مخاطب رسوخ نکرده و این نکتهای است که کارگردانهای مولف و تاثیرگذار باید در ساخت سریالهای تلویزیونی به آن توجه داشته باشند.
• در غیر این صورت حرفه کارگردانی رفتهرفته به یک شغل تبدیل میشود. یعنی من به عنوان کارگردان در یک شرکت تولید سرگرمی به نام سریال مشغول به کار هستم و متاسفانه از این دسته از کارگردانها و همچنین سریالهای تلویزیونی کم نداریم. به همین دلیل به جرات میگویم که عنصر ماندگاری اثر در درازمدت از جذابیتهای داستان جراحت است.
• خوشبختانه داستان سریال جراحت به گونهای درهم تندیده شده است که هر کسی از نگاه خود به پایان مورد نظر میرسد، اما این که واقعیت از نگاه من چه بوده و به عنوان کارگردان دنبال چه چیزی در سریال بودم بسیار روشن است. شکاف ایجاد شده منظور نظر من است و آنقدر با این شکاف پیش میرویم که دیگر این زخم خوب نمیشود و داستان که جلو میرود متوجه میشویم که این شکاف آنقدر عمیق شده که به هیچ عنوان پایانی ندارد و حتی از دست بزرگتر هم کاری برنمیآید؛ در نتیجه برای پایانبندی این سریال اتفاقهایی در نظر گرفته میشود که خارج از قاعده طبیعی زندگی ماست و همین اتفاقها به انسان امروز کمک میکند تا به سمت یکدیگر برگردند و اگر این اتفاق در بیننده هم بیفتد من کار خودم را انجام دادهام و دیگر لازم نیست که کاراکترها را به مرحله ریشسفیدی برسانم و در نهایت همه چیز را ختم به خیر کنم.
• از ابتدا برای من و فیلمنامهنویس روشن بود که راجع به 2 خانواده صحبت میکنیم که زنان این 2 خانواده تفاوتهای عمدهای با یکدیگر دارند. یکی از آنها زن خانه است و به صورت طبیعی مجموع فعالیت او در دایرهای محدود شده و اتفاقا قصد داشتم که در داستان بگویم که اقدس زن خانه است و محدوده ذهنی او حول محور خانه و خانهداری میچرخد و از ابتدا هم نمیخواستیم شخصیت پیچیده و چندوجهی از او به نمایش بگذاریم؛ اما در مورد انسی نگاه برعکس بود و نمیخواستیم یک جنگ تمامعیار بین یک خانواده، 2 زن پیچیده و 2 مرد پیچیده راه بیندازیم، بلکه دوست داشتیم در چیدمان شخصیتها رنگآمیزی مناسبی ارائه دهیم و بازیگران هم براساس این رنگآمیزی انتخاب شدند.
• خانم فقیهنصیری با علم بر این که قرار است در نقش مادر پسر جوانی که وقت ازدواج او فرارسیده بازی کند با همه انرژی وارد شد و با وجود این که حجم بالایی از دیالوگها متعلق به این بازیگر بود روزی نبود که او بدون آمادگی سر کار حاضر شود.
• شیوه من در کارگردانی یک سریال به این شکل است که اگر فیلمنامهای را خودم نوشته باشم، میدانم که چه باید بکنم اما اگر کس دیگری آن را نوشته باشد باید درباره همه اجزای فیلمنامه با او به تفاهم برسم و تقریبا اثر را مال خود کرده باشم. مثلا در گلهای گرمسیری چون خود من فیلمنامه را نوشته بودم، این اتفاق افتاد و روی فیلمنامه هیچ بحثی نداشتم اما در فیلم اقلیما یک مقدار از مدار اصلی داستان خارج شدم و از برخی زوایا این فیلم دچار لطمه شد.