«در شوره زار»؛ شناسنامه ای تاریخی
«در شوره زار»؛ شناسنامه ای تاریخی
 
تاريخ : يکشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۴۵
احمد ساعتچیان*
اگر آیندگان بپرسند؛ «ما در زمینه درام نویسی چه کرده ایم؟» چه پاسخی خواهیم داشت؟! «در شوره زار» نمایش مقطعی از تاریخ است؛ وقتی شعری از «میرزاده عشقی» در این نمایش خوانده می شود، مخاطب کنجکاو می شود او را بیشتر بشناسد، او که اصلا بخشی از تاریخ است، پس مخاطب مجبور می شود به سراغ ادبیات سرزمین خودش برود. من گمان می کنم تا زمانی که نویسنده ای بومی ننویسد و جهان واقعی پیرامون خویش را نبیند، هیچ گاه به شکل جهانی هم نخواهد رسید.
چنین نمایشنامه هایی شناسنامه های تاریخی اند؛ «شکسپیر» در نمایشنامه هایش تاریخ چندین ساله اش را به رخ می کشد و شما در جایگاه مخاطب مجبور می شوید پس از تماشای اجرایی از شکسپیر، درباره برهه زمانی خاص آن نمایش هم تحقیق و مطالعه کنید. از دیگر سوی، وجود شخصیت ها و نشانه های آشنا برای مخاطب، شاید ذهن او را به کنکاش وادارد که افرادی شبیه آنها را نیز در اجتماع خویش بیابد.
البته در چنین سبک و سیاقی کار کردن، به خصوص در زمینه بازیگری، به تجربه بسیار احتیاج دارد. در مدت زمان نود دقیقه شخصیت ها معرفی، پرداخت و به انتها می رسند و تماشاگر باید فرصت برقراری ارتباط با هر کدام از آنها را بیابد. بخشی از چنین اتفاقی به عهده نمایشنامه نویس بوده اما زمانی که بازیگر بخواهد آن را زنده کند، آن هم با درامی چون «در شوره زار» و ادبیات خاص آن، باید از بوته های آزمایش گذر کرده، زیاده از حد بازی نکند، حشو و زوائد نقش را بزند و خلاصه اینکه مهم را مهم بازی نکند، چرا که کلام بار دراماتیک خودش را دارد و اگر شما بخواهید بیش از اندازه بر آن تکیه کنید، بی شک از ارزش اش می کاهید.
اگر من در بیان، شعری را زیباتر کنم، از زیبایی آن کم می کنم. اگر جمله ای هم خودش زیباست، من باید در اندازه همان نقش آن را ارائه دهم و رسیدن به چنین موقعیتی، تجربه ای را می طلبد.
وقتی نقش «علیداد» به من پیشنهاد می شود؛ شخصیت معلمی که جسمش آسیب دیده و خودش دیدگاه هایش را راجع به زندگی می گوید، دیالوگ برای من تنها بهانه ای می شود، چرا که کلمات باید برایم باورپذیر باشند و من بفهمم که چه می گویم. متن هایی از این دست بسیار است و در اجرای بسیاری از آنها، بدن بازیگر خشک است و صورتش چیزی را اعلام نمی کند...
عنصر حس را نمی توان از صحنه و بازیگر گرفت، اگرچه بسیاری برآنند که بازیگری تنها بر اساس حرکت بدن است. من اینها را در جایگاه گونه های مختلف نمایشی می پذیرم ولی معتقدم بازیگر باید از روحش برای نقش مایه بگذارد؛ رنگ و بوی نقش را نمی توان از او گرفت و کنار گذاشت... بنابراین اجرا را تنها با آکسان های درست نمی توان پیش برد، در این صورت ما تنها سخنور خواهیم بود و بازیگر سخنور نیست؛ ما قرار نیست روی صحنه شب شعر داشته باشیم! ما باید از حس و حرکت و بیانمان استفاده کنیم و اصلا کار ما تلفیقی از همه اینهاست، در غیر این صورت اجرایی بی روح خواهد خواهیم داشت که تماشاگر بلافاصله آن را پس می زند، چرا که تنها شنونده آن خواهد بود و تنها کلماتی در ذهن او می ماند؛ نه بازیگر در ذهن او خواهد ماند و نه اتفاق لحظه ای... کاری پیچیده نیست، فقط به این برمی گردد که شما شخصیت را باور کنید و بدانید چه می گویید؛ حتی در بیان کلمه های ساده... متن تنها برای گفتن ما نوشته نشده، بلکه ابتدا برای فکر کردن ما نوشته شده است، در این صورت است که دیگر تنها به دیالوگ فکر نخواهی کرد.
برای من هم ضعف در بسیاری از نقش ها پیش می آید؛ اگر نباشد، پیشرفتی وجود نخواهد داشت. بازیگری برای من همواره جدی بوده و تمرین و تجربه زیادی در این سالها داشته ام؛ تنها نیامده ام بازی کنم و بروم، بلکه به تجربه های من اضافه شده و همین تجربه ها مرا به اینجا رسانده که چگونه با نقش برخورد کنم که هم زودتر به نتیجه برسم و هم در القای کاراکتری که بازی می کنم، بهتر عمل کنم....
در شکل یافتن کاراکتر «علیداد»، راهنمایی های «حسین کیانی» هم بی تاثیر نبود و رابطه متقابل میان من و او و کل مجموعه مرا به آنچه رساند که روی صحنه در حال اتفاق افتادن است... صحنه و دکور و فضا هم به بازی ما بسیار کمک کرد و من در طول تمرین با خودم کلنجار می رفتم که وقتی در چنین فضایی قرار بگیرم، چگونه احساسی خواهم داشت...
ناگفته نماند که شخصیت «علیداد» را دوست داشتم. تک تک شخصیت های این نمایش دیگری را کامل می کنند و به همین دلیل من خودم را تنها نمی بینم، بلکه جزئی از اجتماعی می بینم که در دل این شوره زار گرفتار شده اند...
من با بسیاری از کارگردان های خوب کار کرده ام؛ کار با «حمید سمندریان»، «علی رفیعی» و حتی همسن و سالانم تجربه های بسیار باارزشی بوده است. بی تعارف باید بگویم که از حسین کیانی هم بسیار یاد گرفتم، به خصوص در تمرین و صحبت ها و نظریاتی که راجع به درام و حتی تاریخ پیش می آمد؛ حاشیه «شوره زار» اضافه شدن به دانسته های من بود و این اتفاق خوبی است...
*مدرس و بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون


کد خبر: 67581
Share/Save/Bookmark