به گزارش هنرنیوز ،
محمود گبرلو در برنامه هشت اسفند ماه هفت به نگاهی واقعی در سینمای ایران اشاره داشت و بیان کرد: سی و اندی سال از سینمای انقلاب اسلامی می گذرد و نظریه پردازی های مختلفی در مورد آینده سینمای اسلامی مطرح شده که بسیار راه گشا هم بوده است و توانسته ایم بر اساس آن صد ها فیلم سینمایی داشته باشیم که برخی از آنها در ایران و سراسر جهان افتخار آفرین بوده اند.
وی با بیان اینکه در این میان نواقصی هم وجود داشته است گفت: نکته مهمی که در این میان وجود دارد این است زمانی که می خواهیم اطلاعات درست از سینمای ایران انتقال دهیم دچار توهم نشویم. به واقع اگر می خواهیم سینمای نوین اسلامی همچنان با اقتدار حرکت کند و مسیر خود را پیدا کند باید سیاست ها را براساس هدف ها و اصول حرفه ای منتقل کنیم.
سردبیر هفت بیان کرد: علی رغم ضعف هایی که وجود دارد خوب است که سینمای ایران را تحلیل کنیم و وقتی می خواهیم برای سینمای ایران تصمیم گیری کنیم دچار توهم نشویم و با با همه تکنیک هایی که به دست آوردیم برای سینمای ایران حرکت کنیم.
در سکانس دیگری از برنامه هفت و در دقایق اولیه آن در قاب ماندگار عبدالله اسکندری چهره پردازنام آشنا عرصه تصویر مهمان برنامه هفت بود که در گفت وگویی که انجام شد به توضیح و بیان جزییاتی در خصوص کار خود پرداخت.
عبدالله اسکندری در ابتدای صحبت های خود از انتخاب نام خود در سال ۱۹۹۱ به عنوان یکی از ده چهره پرداز برتر جهان احساس افتخار کرد و گفت: با این عنوان دنیا دانست که ما نیز در ایران گریم داریم و این افتخار برای ایران است و سایر گریمور ها نیز در حال حاضر به خوبی می توانند گریم ایران را نشان دهند در حالی که گریم ایران قبل از سال ۵۰ خیلی کمرنگ بود اما بعد از آن سال آقای محتشمی که می تواند نام پدر گریم را به خود بگیرد با آموزشی که در آمریکا دید ۱۴ شاگرد را تربیت کرد که بچه ها بسته به استعداد و علاقه و عشقی که به کار داشتند توانستند به خوبی ادامه دهند.
این چهره پرداز در بخش دیگری از صحبت های خود بیان کرد: بعضی از کارگردان ها از تمام بخش های سینما استفاده می کنند و این بهره گرفتن تنها مختص گریم نیست. خیلی از کارگردان های بزرگی که از امکانی که گریم پیدا کرده است استفاده کرده اند و متوجه اند که گریم خیلی می تواند به فیلم کمک کند.
وی ادامه داد: کارگردان تنها کافی است که مقدار کمی از گریم بداند اما گریمور باید کاملا از کار خود اطلاع داشته باشد و می تواند در کنار استفاده از شخصیت ها و اطلاعاتی که از سناریو می گیرد از ذوق خود نیز بهره گیرد و در پرداخت شخصیت ها بازی کند. گریم همچنین خیلی می تواند به بازیگر کمک کند که نقش های مختلف را بازی کند و بازیگرانی موفق هستند که خودشان را می آورند و خود را شبیه کاراکتری می کنند که می خواهند خلق کنند. نمونه این بازیگران اکبر عبدی است.
اسکندری در پاسخ به اینکه گریم باید دیده شود یا خیر توضیح داد: دیده شدن یا نشدن به این موضوع ربط دارد که زمانی که کاراکتری را از سناریو می خوانید بتوانید به عمق فرد پی ببرید و در صورتی که آن را درست پیدا کنید و به آن پی ببرید می توانید آن را درست نیز روی بازیگر پیاده کنید و اگر اطلاعات درستی از گریم نداشته باشید و فقط گریم کرده باشید و شخصیت پردازی درستی روی بازیگر صورت نگرفته باشد این گریم کاملا مشخص می شود.
وی افزود: گریم به گونه ای است که تنها آن گونه که یاد گرفته اید نمی توانید آن را انجام دهید و پیاده کنید بلکه گریم طراحی می خواهد واین زمانی را می طلبد تا همه چیز هایی را که شامل بسیاری رشته ها و هنرها می شود را یاد بگیرید.
این چهره پرداز با بیان اینکه با حضور خود در جامعه طراحی را سیاه مشق می کنم اضافه کرد: یک گریمور باید نگاهش با آدم های اطرافش متفاوت باشد و باید نگاهش به جامعه خود دقیق باشد. این دقت خاص موجب می شود که پشت ذهنش انبار اطلاعات داشته باشد و در صورتی که در یک لحظه ای که از دل تاریخ یک چهره را بیرون می کشیم با اطلاعات کافی که در اختیار دارد بتواند آن چهره را پیاده کند.
اسکندری در پایان صحبت های خود با بیان اینکه زمانی که شخصیتی را خلق و طراحی می کنم از خود بی خود می شوم و لذت می برم گفت: زمانی که طراحی می کنم ۳۰ تا ۴۰ درصد از کار توسط سناریو و مشورت با کارگردان و فکر پیشین خود آماده می شود اما زمان اجرای کار و در جلوی آیینه با استفاده از همان ۳۰ تا ۴۰ درصد مابقی کار را ادامه می دهم. ضمن آنکه یکی از ارتباطات تنگاتنگی که در جریان فیلم وجود دارد ارتباط میان گریمور با فیلمبردار و طراح لباس است. چرا که هر دومقوله بسیار مهم است و باعث رشد در کار گریم می شود.
اما گفت وگو با عبدالله اسکندری تنها بخش زنده برنامه هفت نبود بلکه در بخش دیگری از این برنامه میزگردی با موضوعیت ضرورت قهرمان در سینما شکل گرفت که در این پرده نیز سیروس الوند، بهروز افخمی، اکبر نبوی و سعید راد نیز مهمان برنامه بودند.
سیروس الوند در این بخش برنامه به عنوان آغاز کننده بحث بیان داشت: بنده ضرورتی نمی بینم که قهرمان داشته باشیم. چرا که در حال حاضر کدام یک از بازیگران قهرمان را می تواند باز کند و اگر در دهه هایی قهرمان داشتیم بازیگر آن هم وجود داشت.
وی ضمن اشاره به فیلم روباه ساخته بهروز افخمی بیان کرد: مشکل اصلی این نیست که قهرمان نداریم در واقع مشکل این است که قصه نداریم. چرا که قصه خوب با خود قهرمان را هم به همراه می آورد و لزوما قهرمان نباید کارهای قهرمانانه انجام دهد. بنابراین سینمای قصه ضرورت دارد و ما از آن غافل شده ایم. بسیاری از فیلم هایی که در جشنواره امسال فجر هم وجود داشتند فیلم هایی بودند که چند قصه و شخصیت دارند و در جریان فیلم به همه آنها نمی توانندبرسند و در پایان رها می شود و این پایان باز تعمدی نیست بلکه چاره ای جز آن وجود ندارد در حالی که اگر یک قصه داشته باشد قهرمان هم دارد. فیلم روباه از این منظر قهرمان دارد.
بهروز افخمی نیز در ادامه صحبت های الوند در بیان دیدگاه خود اظهار کرد: ما در حال حاضر نیازمند قصه هستیم و همه قصه های خوب قهرمان دارند. شخصیت هایی دارند که فعال اند و کارهایی را صورت می دهند و برای تغییر دادن شرایطی حرکت می کنند و افسرده، بلا تکلیف و منفعل نیستند.
وی با بیان اینکه وجود قصه قهرمان را با خود به همراه دارد بیان کرد: قصه ای که قهرمان دارد ماندگار می شود و می تواند بر مخاطب تاثیر گذارد. فیلمی هم که قهرمان و ضد قهرمان داشته باشد می تواند تاثیری در جهت مثبت یا منفی و ویرانگر داشته باشد اما در هر صورت فیلم است. در حالی که مشکل این است که بسیاری از محصولات سینمایی که وجود دارد فیلم نیستند و چهارچوب های اولیه را نمی شناسند بلکه فقط می خواهند مدل هایی را اختراع کنند که حتی در سینمای جهان نیز وجود نداشته است.
اکبر نبوی نیز در ادامه بیان کرد: در وضعیت فعلی سینمای ایران یکی از مسائلی که به آن بی توجهی می شود این است که سینما فراموش شده است و در نهایت قصه گویی و قهرمان در نتیجه آن نیز فراموش شده است.
وی با بیان اینکه سینماهمچون فوتبال، موسیقی و سیاست به یک نهاد اجتماعی تبدیل شده است گفت: این چهار نهاد قدرتمند بشری در جهان نقش ایفا می کنند در حالی که در ایران نیز یکی از نهاد ها یعنی سینما در حال فراموشی است و گویی با آن شوخی می شود. سینمایی که امروز ارکان زندگی بشر را به دوش گرفته است و در حال نقش آفرینی است.
نبوی ادامه داد: زمانی که سینما به شوخی گرفته می شود تبدیل به یک سینمای دورهمی می شود که نام سینمای دورهمی را هم می توان به آن داد که به تمام وجوه آن نه فقط صنعتی بلکه هنری و اجتماعی نیز توجه نمی شود.
این منتقد و نویسنده سینما با بیان اینکه در حال حاضر به شکل سینما تنها اشاره می کنیم گفت: سینما شکل و ماهیت دارد. شکل سینما که وجود دارد و پابرجاست اما آنچه را که من به آن اشاره کردم ماهیت و امر سینما است. قهرمان امر سینما است و نمی توان ان را نادیده گرفت. البته در فیلم ها ضدقهرمان های دوست داشتنی هم وجود دارند که قهرمان نیستند. به هر صورت قهرمان همزادخلقت بشر است و همان طور که زندگی مادی بشر شروع می شود قهرمان و ضد قهرمان نیز آغاز می شوند و در سینما وقتی که می گویی قهرمان در واقع هر آنچه را که ماهیتا محقق کننده است مورد نظر است اما زمانی که آنچه در نهادشان وجود دارد و مطالبه فردیشان است را نتواند محقق کند دیگر قهرمان نیست.
سعید راد نیز از دیگر افراد حاضر در استودیو هفت بود که در ابتدای صحبت های خود با بیان اینکه باید گفت چرا در سینما قهرمان نداریم ادامه داد: از پیدایش سینما که از تئاتر به سینما اتفاق افتاد همیشه شاخصه آن دو شخصیت سفید و سیاه بود و تا اواخر دهه هفتاد نیز در دنیا وجود داشت اما از زمانی که در این ۲۰ سال اخیر تکنولوژی وارد شد ودر آمریکا و اروپا نیز تبادل نظر صورت گرفت تاثیراتی گذاشته شد که سینمای آسان و ارزان یکی ازآن تاثیرات است و این به سینما لطمه زد. به واقع نهضتی که راه افتاد آگاهانه بود. در حال حاضر نیز آن اتفاقی که در حال رخ دادن است خطرناک است و این اتفاق این گونه است که شهروندی که بدون احتیاج به هیچ مدرک و وسایل و بازیگر فیلمی را می سازد.
وی اضافه کرد: وقتی ابهت نگاتیو از بین رفت قواعد بازی در سینما به هم خورد. این به گونه ای است که در دنیا نیز تنها ۲۰ درصد فیلم ها قهرمان دارند. قهرمان ها نه سفید و نه حتی سیاه اند بلکه همه خاکستری اند و بچه ها قهرمان فیلم ها شده اند و در این میان بازی ها آسان و دروغ شده است. چرا که کارگردانی که برای اولین بار فیلمی را بدون اطلاع می سازد چه می خواهد بگوید.
در ادامه صحبت های راد، سیروس الوند بیان کرد: صحبت های سعید راد صحیح است اما با همان دوربین معمولی کیارستمی فیلم خانه دوست کجاست را ساخته است که این وجه غالب نباید باشد بلکه وجه غالب سینمای ما حرفه ای است.اگر ما قصه می خواهیم باید ممیزی کم شود . ما چاره ای نداریم جز اینکه از مسئولین ارشاد حمایت کنیم تا جلوی دخالت های برخی مسئولین را بگیرند. تمام ممیزی ها روی قصه و موضوع انجام شده است.
افخمی نیز در ادامه گفته های الوند در بیان نظر خود در باب صحبت های انجام شده اظهار کرد: اگر دولت صدور پروانه ساخت را ملغی کند ،اتفاقی که چندان هم ترسناک نیست، موجب می شود که دیگر دولت در مقابل فیلمساز برای نمایش یا عدم نمایش فیلمش مسئول نباشد. در حالی که در حال حاضر با این پروانه ساخت مسئول برخی فیلم هایی است که به لعنت خدا هم نمی ارزد .از دیگر راهکارها از پرده برداشتن فیلم هایی است که بعد از دو هفته به فروش مناسب نرسیده اند این موارد سبب می شود که هر کسی یتواند فیلم بسازد اما انتظار نمایش آن برداشته شده است.
در بخش پایانی صحبت های چهار مهمان حاضر در برنامه هفت، مانی باغبان منتقد و فیلمنامه نویس سینمای ایرانروی خط حاضر شد و گفت: بحث بخشی از این برنامه روی فیلم های جذاب است و بخشی از جذابیت این فیلم ها نیز به این بر می گردد که قهرمان دارند. اما یکی از مشکلاتی که وجود دارد این است که ما اقتباس نداریم در حالی که همین الان نیز کلی قهرمان در صفحات مختلف مطبوعات داریم. از طرفی زمانی هم که قهرمان نشان داده می شود به قدری نامفهوم است که کسی چیزی از ان متوجه نمی شود و این به این موضوع بر می گردد که نویسنده بیشتر از آنکه به زندگی واقعی قهرمان نزدیک شود در پی این است که چگون اثر را بدون ممیزی روی پرده ببرد.