این روزها پشت پرده خانه سینما چه می گذرد؟
محمد عزیزی/ مسئولان فعلی خانه سینما که یک بار از تبعات رفتار غیر قانونی خود در تغییر اساسنامه و قطع کمک های وزارت ارشاد، طی ۴ سال گذشته تجربه خوشایندی ندارند، با کدام عقلانیتی برای تحقق تنها برخی اهداف سیاسی و شعارهای جذاب مسئولان دولت تدبیر و امید و البته برخی جریانات پشت پرده سینما، وزارتخانه قانونی و مرتبط با حوزه فعالیت خود را رها نموده و وزارت کار را برای ثبت در نظر گرفتهاند؛ آنهم با عنوان«انجمن صنفی کارگری شهر تهران»؟!
تاريخ : شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۵۱
کمتر کسی از اهالی سینماست که در جریان منازعات یک گروه خاص سیاسی با دولت دهم بر سر خانه سینما نبوده باشد و بعد از آن همه لجاجت های هدفمند و حساب شده، اهداف حزبی و جناحی آن جماعت پشت پرده را منکر شود.
مصداق این ادعا همین بس که به محض بازگشایی خانه سینما در بحبوبه شعارها و وعده های انتخاباتی و پس از گذشت ۲۷ ماه از آن روز، نه دیگر از حجم وسیع مطالبات صنفی آن گروه خاص در حوزه های معیشتی و اقتصادی (که به نام ۵ هزار عضو پرتلاش سینما در سراسر کشور آنها را به کرات مطرح می کردند) خبری است؛ و نه ثبت صنوف تابعه خانه سینما به رغم موجی از ادعاها، سرانجام در یک مرجع «قانونی» و «ذیصلاح» به نتیجه روشن و مشخص رسید.
نگارنده از این جهت بر ثبت صنوف در مرجع «قانونی» و «ذیصلاح» تأکید دارد که در ادامه لجبازیهای سیاسی این جریان خاص در خانه سینما، مانع از اتفاق ناگوار دیگری شود؛ اتفاقی که با ادبیات خاص سهم خواهان و شاه نشینان این گروه در میان فعالان حوزه سینما و فضاسازی های کاذب علیه هر گونه اظهارنظر منتقدانه و دلسوزانه، متأسفانه جامعیت نسبی پیدا کرده و اغلب رسانه ها نیز با وجود اطلاع از ابعاد پنهانی آن، از پرداختن به آن و روشنگریهای لازم پرهیز می کنند.
این روزها شاهد هستیم که صنوف تابعه خانه سینما با اعلام فراخوان، در صدد برگزاری مجمع عمومی و برگزاری انتخابات هیأت مدیره خود هستند تا بتوانند فرایند ثبت خود در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی را فراهم سازند؛ اما شاید پاسخ متولیان جدید خانه سینما به سوالات و ابهامات ذیل، حداقل موجب تنویر افکار عمومی و اذهان خانواده بزرگ سینما گردد تا صنوف در مجامع عمومی و انتخابات پیش رو، با درایت بیشتری تصمیم بگیرند:
* کناب ضوابط و مقررات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که مورد تصویب هیأت وزیران و شورای عالی انقلاب فرهنگی است، به صراحت در مفاد خود تأکید نموده که هر گونه تشکل فرهنگی در کشور برای فعالیت می بایست مجوز هیأت رسیدگی به مراکز و موسسات فرهنگی این وزارتخانه را همراه داشته باشد و به تبع این قانون، دستگاههای تابعه وزارت ارشاد از جمله سازمان سینمایی قادر به ارائه کمک های مالی بلاعوض به این تشکل ها و بطور مشخص صنوف خانه سینما، از محل فصل پنجم بودجه خود می باشند؛ حال اصلی ترین پرسش این است که وزارت کار با استناد به چه قانونی، می تواند این مشکل اساسی اعضای خانه سینما را به عنوان یک تشکل فرهنگی در حوزه مالی مرتفع سازد؟ حال با وجود اینکه وزارت ارشاد هم مجوز اینگونه مساعدت ها را دارد و هم بودجه حمایت از تشکل های فرهنگی را، آیا منطقی است که با امید به برخی وعده ها مبنی بر دریافت کمک از اسپانسرها تکیه کرد و به وزارت کار روی آورد؟ این وزارتخانه غیر از ثبت یک مجموعه کارگری چه نقدینگی دیگری برای فعالان سینمایی کشور و چه برنامه ای برای تأمین امنیت شغلی این افراد همراه دارد؟
* هر گونه اقدام غیر قانونی در برداشت از بودجه دستگاههای دولتی، هر چند برای کمک به فعالیتهای فرهنگی و هنری تشکلی چون خانه سینما، از طریق نهادهای نظارتی کاملاً قابل پیگرد بوده و مدیر تصمیم گیرنده و مجموعه دریافت کننده می بایست در قبال بیت المال و قوانین موجود پاسخگو باشند. مسئولان فعلی خانه سینما که یک بار از تبعات رفتار غیر قانونی خود در تغییر اساسنامه و قطع کمک های وزارت ارشاد، طی ۴ سال گذشته تجربه خوشایندی ندارند، با کدام عقلانیتی برای تحقق تنها برخی اهداف سیاسی و شعارهای جذاب مسئولان دولت تدبیر و امید و البته برخی جریانات پشت پرده سینما، وزارتخانه قانونی و مرتبط با حوزه فعالیت خود را رها نموده و وزارت کار را برای ثبت در نظر گرفتهاند؟ مگر در فرایند ثبت در وزارت ارشاد چه مشکلی وجود دارد که برخی حاضرند پیگیری سیستم نظارتی، حقوقی و حتی قضایی را بپذیرند ولی از فعالیت در زیر چتر دستگاه رسمی کشور بگریزند!؟ نکند شائبه هراس و وحشت از نتایج استعلام از مراجع قضایی و امنیتی در خصوص هیأت مدیره صنوف صحت دارد و این امر موجب فرافکنی و قانون گریزی برخی افراد شده است!؟
*وزارت کار تنها قادر به صدور مجوز به انجمن های «صنفی کارگری» است و از آنجا که بر خلاف مرکزیت هیأت رسیدگی به مراکز و موسسات فرهنگی وزارت ارشاد، باید طبق ساختار سازمانی اش، اینگونه تشکل ها را ذیل ادارات کل خود در استانها و شهرستانهای کشور ثبت نماید، بنابراین صنوف سینمایی که در تشکیلات ارشاد می توانستند عنوانی چون انجمن فعالان فلان حوزه «سینمای ایران» را با جامعیت سراسر کشور همراه داشته باشند، عنوانشان در وزارت کار به انجمن صنفی کارگری «شهر تهران» تنزل می باید! حال سوال اینجاست؛ مگر نه اینکه طبق قانون مصوب مجلس شورای اسلامی، فعالان حوزه سینما با کارگران «فصلی» مقایسه شده اند؛ پس چرا صنوف بجای پیگیری اصلاح قوانین از طریق مبادی مربوطه، باید خود بر عنوان کارگری صحه بگذارند و همان کور سوی امید را از خود دور سازند؟ به راستی داشتن این عنوان کارگری چه مزیتی برای اهالی سینما دارد که همه از آن بی خبرند؟ صنوفی چون کارگردانان، فیلمنامه نویسان، فیلمبرداران و سایر صنوف تأثیرگذار سینما با چه استدلالی باید عنوان «انجمن صنفی کارگری شهر تهران» را یدک بکشند؛ حال اینکه ماهیت فرهنگی و جامعیت جغرافیایی حرفه اینان، فراتر از این عناوین و محدود به یک شهر است؟ و ابهام آخر اینکه، اگر عنوان نقشی ندارد و مهم نیست، بهتر نبود با تکیه بر همان قوانین وزارت ارشاد، عنوان «موسسه فرهنگی» برای صنوف سینمایی برگزیده می شد تا حداقل هم منع قانونی برای دریافت کمک های بلاعوض وجود نداشت و هم مسیر رسمی کشور در ثبت تشکل های فرهنگی مخدوش نمی گردید؟
* حال که بر مبنای توافقات مدیران خانه سینما و وزارت کار قرار است صنوف با این تنزل جایگاه به ثبت برسند آیا رواست که این امر بدون اطلاع رسانی ذقیق به ۵ هزار عضو این خانه و البته رسانه های گروهی کشور محقق شود و شائبه واژگانی چون فریب افکار عمومی، پنهان کاری و...دامن متولیان خانه سینما را بگیرد؟ آیا شایسته نیست این مهم به نحو مطلوبی برای اهالی سینما تشریح شود تا تصمیم نهایی برای پیوستن به تشکل های وزارت کار آنهم با توجه به شرایط مندرج در سطور فوق، توسط همه اعضای خانه سینما گرفته شود نه تنها یک جریان و یک تفکر خاص در خانه سینما؟
***
نتیجه پافشاری های غیر قانونی برخی کسانی که خود از عاملان بسته شدن خانه سینما بودند، این روزها کاملاً برای سینماگران محسوس است و مشخص شد که همه آن حرفهای شیرین و به اصطلاح آرمانها و رویاها، به دور از واقعیات، خلاهای قانونی و بورکراسی های موجود در کشور مطرح می گردید و دلسوزی و اصرار برخی سینماگران و مدیران در دولت گذشته بر طی مراحل قانونی و صحیح کاملاً مدبرانه تر نسبت به حال حاضر بوده است؛ حال اینکه افرادی چون «محمد مهدی عسگرپور» مدیر عامل پیشین خانه سینما (که به محض روی کار آمدن دولت دلخواه همسویش، خانه سینما و همه آن مطالبات صنفی را رها کرد و این روزها علاوه بر سریال سازی، با حمایت مالی بنیاد فارابی در صدد تهیه دو فیلم سینمایی است) چگونه در گفتگو با روزنامه ای متنتسب به جریان اصلاح طلب، حضور در ترکیب مدیران دولت دهم را «لکه ننگی» برای فعالیت حرفه ای خود اعلام می دارد و اجازه بیان این اطهارات را به خود می دهد جای شگفت است!؟
مگرنه اینکه بلاتکلیفی مشروحه فوق برای سینماگران فهیم و زحمتکش کشور که علاوه بر حرکت در مسیر ارتقای فرهنگی سرزمین شان، تنها در جهت کسب معیشت خانواده خود تلاش می نمایند، فقط و فقط نتیجه سوء مدیریت و تدبیر افرادی چون «عسگرپور» و همفکرانش در دوره تصدی مدیریت خانه سینماست که با لجبازی و رفتارهای جناحی و غیر سینمایی، خصومت با دولت قانونی جمهوری اسلامی را جایگزین تعامل نمودند و این همه مصیبت را برای همکاران خود به ارمغان آوردند؟ حال آیا این حق و عدالت است که وی گرفتن هدایای نوروزی رئیس جمهور دولت قبل توسط سینماگران را صدقه بداند و امروز، خود با پروژه های سنگین فیلم و سریال، از کمک های میلیونی دستگاههای دولتی منتفع گردد؟
«عسگرپور» که در مصاحبه اخیر خود با تخریب شخصیتی و البته غیر اخلاقی مدیران دولت قبل، در صدد توجیه عملکرد منفی و بی نتیجه خود در خانه سینماست، فراموش کرده که اهالی سینما با هوشمندی فعالیت مسئولان سینمایی را رصد کرده و به خوبی درک می کنند که اگر فردی چون «شمقدری» آنقدر که وی ادعا می کند مدیر ضعیفی بوده است، پس چگونه می شود که نامش و البته افکار و آرمانهای انقلابی اش، همچنان بعد از دو سال و نیم از اتمام مأموریتش در سازمان سینمایی، خواب آرام را از این مدیر شکست خورده زدوده است؛ بگونه ای که لحظه ای از تحلیل وی در محافل و برنامه ها و مصاحبه های خود دریغ نمی نمایند!؟ به تعبیری واضح تر و خودمانی تر، مگر نشستن شمقدری بر صندلی ریاست سازمان سینمایی در سال ۸۸ چه داغی بر دل برخی مدعیان این مسئولیت گذاشته است که بعد از گذشت ۶ سال، همچنان با ادبیاتی سخیف و نخ نما او را می زنند و از این راه، برای خود چهره ای به اصطلاح موجه می سازند؟!
نکته جالب روزهای اخیر اینجاست که همین چند روز پیش، در نظرسنجی سازمان سینمایی، دیجیتالی کردن سالن ها که در در دوران مدیریت قبلی سینما کلید زده شد، در رده اول دستاوردهای این سازمان در دولت یازدهم قرار می گیرد و بازگشایی خانه سینما که دغدغه افرادی چون «عسگرپور» و «ایوبی» بود رتبه پایین تری را به خود اختصاص می دهد؛ و یا اینکه سینماگری که در ستاد انتخاباتی دکتر روحانی نقش مهمی داشته است در برابر رسانه ای اذعان می دارد: «اینکه برخی میگویند دوران شمقدری بسیار بهتر از وضعیت الان است برایم خیلی دردناک است»...آیا این واکنشها که بیان حقیقت است، از منظر منتقدان دولت دهم مفهوم معناداری ندارد و باید به راحتی از آنها گذشت؟
کارگردان «نفس گرم» شاید برای تکمیل یک مصاحبه پیرامون سریالش و گریز از انتقادات وارده، مجبور به بیان اظهاراتی باشد که مخاطبان را برای لحظاتی سرگرم نماید، اما باید بداند که «تخطئه نیروهای ارزشی، تکمیل پروژه نفوذ است» و سخنان رهبری معطوف به همه کسانیست که دغدغه حذف باورها، ارزشها و ... از ایران اسلامی را دارند؛ آیا وی ماهیت ارزشی اکثریت مدیران دولت دهم که همواره مورد تأیید رهبر معظم انقلاب بودند را تا این حد انکار می کند که به گفته خود، حاضر بود به خارج از کشور مهاجرت نماید اما مدیر دولت دهم نباشد؟!
بسیاری از خانواده بزرگ سینما در حرفهای درگوشی خود معتقدند چه خوب که امثال «عسگرپور» عهده دار مسئولیت سینمای ایران نشدند؛ چه بسا که همین میزان توجه حکومت و دولت به سینما هم تضعیف می شد و کسی هم حق تذکر و انتقاد به ایشان و تیم مدیرانش را نداشت؛ سینمای ایران به مدیران جسوری نیاز دارد تا با روحیه جهادی و رو به جلو در برابر نفوذ فرهنگی دشمن بایستند و به طمع «گندم ری» و دستیابی به منافع شخصی خود به هر قیمتی دست و پا نزنند!