این روزها تالار مولوی میزبان نمایش «پچ پچه های پشت خط نبرد» است، نمایشنامه ای از علی رضا نادری که سعی دارد به شکل دیگر جبهه و جنگ را برای نسل بعد از خود تعریف کند، جبهه و جنگی که همیشه در آن از توپ و تانک و شهید و شهادت صحبت شده است.
«پچ پچه های پشت خط نبرد» این بار جنگ ۸ ساله و دفاع مقدس ایران را از زاویه ای دیگر و با نگاهی متفاوت تعریف می کند، روایتی از جنگ ایران و عراق آمیخته با طنز و کمدی که شاید کمتر در آثار نمایشی که در این حوزه اجرا رفته این نوع سبک کاری را دیده باشیم.
نمایش روایتی از خاطرات جنگ و آتش بس ماه رمضان و پیاده هایی که هرکدام از قشری از جامعه آن زمان هستند و هرکدام برای خود قصه ای دارند و در این میان هر کدام از این زرمندگان بنا به دلیلی در منطقه جنگی حضور دارند و واقع گرایانه این نمایش را به جلو پیش می برند. رزمندگانی از جنگ که در منطقه ای آرام در انتظار حمله دشمن هستند و حمله ای در این منطقه جنگی مشهود نیست، «پچ پچه های پشت خط نبرد» نمایشی کاملا رئال و روی یک خط در حرکت است و این حرکت ممتد، بدون اوج و فرود گاهی از حوصله مخاطب خارج می شود چرا که علاوه بر نبود اوج و فرود در نمایش، نقطه مبهمی هم در نمایش وجود ندارد تا مخاطب پس از تماشای لحظاتی از کار به آنها برسد و همین امور باعث می شود تا دقایقی از کار مخاطب احساس خستگی کند اما با طنزی که در کار وجود دارد مخاطب خواه ناخواه در روال کار قرار می گیرد و با نمایش همراه می شود.
شخصیت پردازی ها در نمایش به حد کافی است و مخاطب در حد لازم با هر کدام از کارکترها آشنایی لازم را پیدا می کند و شاید دادن اطلاعات بیش از این به مخاطب تنها مخاطب را خسته کند و دیگر نیازی به دادن اطلاعات بیشتر نیست اما دو کارکتر شهریار که احمد امیر قزوینی و دوست علی که مهدی فریضه بازیگران آن هستند که شاید لحظات طنزی را برای مخاطب به وجود می آورند شبیه به تیپ هستند و همین تیپ سازی باعث شده تا مخاطب را بیشتر جذب کنند البته نباید این را هم فراموش کرد که بازیگران این نمایش به شکلی طنازانه مخاطب را به خنده وا می دارند و مخاطب از گذراندن دو ساعت در سالن نمایش احساس خستگی نمی کند.
استفاده از صداهای صحنه بسیار به جا و جذاب بود به طوری که تماشاگری که متولد دهه ۵۰ و ماقبل آن است از شنیدن صدای دعای سحر حس نوستالژیک به آن دست می دهد و همچنین عکس های یادگاری که در این نمایش گرفته شد حسی است که اکثر رزمندگان آن را تجربه کرده اند.
اما بعد از تمام این اتفاقات باید به طراحی صحنه نمایش اشاره داشت، طراحی صحنه ای که شاید بتوان آن را ضعف این نمایش دانست، صحنه نمایش کاملا ساده است و شاید تنها از کیسه های پر از شنی که همیشه برای ما نماد جبهه بوده و یک جعبه مهمات در وسط صحنه بتوان فهمید که این صحنه یک منطقه جنگی است و غیر از این صحنه چیز دیگری ندارد البته این تنها مشکل صحنه این نمایش نیست و مشکل اصلی سیاه بودن رنگ کیسه شن ها است که طراحی صحنه را کمی از این فضا دورتر کرده است از سویی دیگر لحظاتی که نشان دهنده شب و یا سحر است کمی کند و کش دار می گذرد که این موارد کمی خسته کننده است و مخاطب ترجیح می دهد تا این صحنه ها کوتاه تر باشد و اگر این صحنه ها سریع تر پیش می رفت بهتر بود.
«پچ پچه های پشت خط نبرد» سومین اثر اشکان خیل نژاد است که در آن نوید محمد زاده،محمدهادی عطایی، مهدی فریضه، حمید رحیمی، سینا بالاهنگ، امیراحمد قزوینی و محمد اشکانفر به ایفای نقش می پردازند.
یادداشت: نرگس صادقی نیا