هم اكنون خانه موسيقي اعلام كرده كه مسئله را پيگيري خواهد كرد و به يونسكو شكايت خواهد نمود، اما چرا بايد شاهد ثبت ميراث فرهنگي و هنري كشورمان به نام كشور ديگري كه هيچ سهمي در آن ندارد باشيم؟
براي بررسي كلاهي كه بر سر فرهنگ و هنر كشور رفته است و ريشهيابي علت به وجود آمدن اين اتفاق بايد به كمي قبلتر بازگرديم.
تقريباً به اوايل دهه ۹۰ ميلادي، زماني كه اتحاد جماهير شوروي فرو پاشيد، با متلاشي شدن اين اتحاد كمونيستي، ۱۵ كشور متولد شدند. از ميان اين كشورها چند سرزمين وجود داشتند كه سابقه فرهنگي و تاريخيشان به ايران بازميگشت و همگي در چند جنگ دوران قاجار از ايران جدا شده و به روسيه تزاري ملحق شده بودند، گرجستان، آذربايجان، تركمنستان و . . . جزو اين سرزمينها هستند كه با تحولات سياسي اتحاد جماهير شوروي توانسته بودند استقلال يافته و به عنوان كشوري مستقل در سازمان ملل متحد پذيرفته شوند. جمهوري اسلامي ايران از اولين كشورهايي بود كه دولتهاي تازه استقلال يافته را به رسميت شناخت، در صورتي كه بسياري از ايرانيان معتقد بودند فروپاشي شوروي ميتواند زمينهساز لغو قراردادهاي ننگيني چون گلستان و تركمنچاي باشد. كشورهاي تازه مستقل شده در پي كسب ايجاد اعتبار بينالمللي براي خود بودند، آنها سعي داشتند هويت مستقلي از آنچه در طول دوران زمامداري روسيه تزاري و شوروي كمونيستي بر آنها تحميل شده بود، پيدا كنند. از همين رو و شايد از سر ناچاري دست به تحريف حقايق تاريخي زدند. در اين ميان جمهوري آذربايجان بيشتر از ساير كشورها از خود جديت نشان ميداد، به خصوص بعد از اينكه در سواحل اين كشور در درياي مازندران نفت پيدا شد و اوضاع اقتصادي كشور رو به بهبودي رفت. منطقه آذربايجان حتي در زمان حكومت شوروي اقدام به تحريك براي جداييطلبي خطه آذربايجان ايران داشت؛ مسئلهاي كه استالين نيز به آن بيعلاقه نبود، اما اين نقشه راهي به جايي نبرد.
دولت آذربايجان كه از زمان استقلال تحت سلطه خاندان علي اف در حال اداره است. تلاش بسياري براي هويتسازي مستقل آذريزبانها و جداسازي آنها از ساير اقوام ايراني از خود نشان داده است. يكي از اين اقدامات تركسازي يا آذريسازي مفاخر ايراني است. آذريها از اينكه نظامي گنجوي را يك شاعر آذري بخوانند هيچ ابايي نداشتند و حتي با هزينه دولت آذربايجان مجسمهاي از اين شاعر ايراني را تهيه و به شهرداري ميلان تقديم كردند تا در يكي از پاركهاي اين شهر نصب شود. آذربايجان همچنين ادعاي اين را دارد كه سيدمحمدحسين بهجت تبريزي كه همه ما وي را با نام «شهريار» ميشناسيم و از مفاخر شعر معاصر ايران است، شاعري آذري و متعلق به آذربايجان است! اين مسائل را ميتوان در كنار ادعاهاي مرزي و طرح آذربايجان شمالي و جنوبي ديد كه تداعيكننده رؤياپردازيهاي حاكمان باكو است.
ثبت «تار» به عنوانسازي آذري نيز از جمله همين اقدامات براي فرهنگسازي و تمدن تراشي است. اين اقدام نيز متأسفانه مانند بيشتر ادعاهاي كشور آذربايجان بدون هيچ واكنش جدي از طرف مقامات دولت ايران روبهرو شده است. گويا قرار است سياست ناديده گرفتن ادعاهاي آذريها تا ابد از سوي مقامات ايراني دنبال شود. در صورتي كه آذربايجان در حال برنامهريزي براي معرفي موارد مورد ادعايي خود به عنوان ميراث آذري و نه ايراني به جهانيان است. نمونه بارز آن اهداي مجسمه نظامي گنجوي به ايتالياييها و ثبت تار در يونسكو به عنوان ميراث معنوي و فرهنگي آذريهاست. جالب اينجاست كه در مراسم ثبت « تار» به عنوانسازي آذري، مسئولاني از جمهوري اسلامي نيز در سالن حضور داشتهاند ولي خبري از اعتراض آنها به اين مسئله منتشر نشده است. مسئولان ايراني در يونسكو و سازمان عريض و طويل ميراث فرهنگي و گردشگري ميتوانستند خيلي پيشتر از ثبت شدن «تار» به عنوان ساز آذربايجانيها، به اين مسئله اعتراض كنند يا درخواست ثبت آن را به نام ايران بدهند، اما هيچ كدام از اين اتفاقات نيفتاد تا شاهد اين باشيم كه يكي ديگر از داشتههاي معنوي ايرانيان به نام ديگران به دنيا معرفي شود. ما امروز هرچقدر كه خودمان را توجيه كنيم كه اين ساز پيشينه تاريخياش مربوط به ايران است و ايرانيان سازندگان و نوازندگان تار هستند، صدايمان جز در گوش خودمان نخواهد رفت. مدير عامل خانه موسيقي در آخرين اظهار نظرش درباره ثبت تار خواستار شكايت ايران به يونسكو شده است. بايد ديد كه آيا مسئولان مصمم به پيگيري اين ماجرا هستند يا ميگذارند آنچنان كه عربها ادعاي داشتن دانشمندي به نام ابو علي سينا دارند، آذربايجانيها هم داراي شعرايي مانند شهريار و نظاميگنجوي باشند و با ساز «تار» ايراني بزمهاي شبانه به راه بيندازند. فعلاً كه گويا تمام بار مسئوليت دفاع از داشتههاي فرهنگي كشور به دوش شهروندان افتاده تا در شبكههاي اجتماعي يا سازمانهاي مردمنهاد غيردولتي در داخل يا خارج از كشور به حمايت از ايراني بودن مفاخر ملي خود بپردازند و نگذارند كه اقوام همسايه كمبودهاي فرهنگي خود را با دزدي از تاريخ ايران پر كنند.
هادي عسگري