مهاجرت نخبه‌ها و ریشه‌هایی که در این خاک‌اند
به بهانه اتمام مجموعه تلویزیونی «سراب»؛
مهاجرت نخبه‌ها و ریشه‌هایی که در این خاک‌اند
 
تاريخ : يکشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۴:۴۲
رسانه ملی تا به حال چندین بار و بنا به شرایط اجتماعی کشور به سراغ دانشگاه‌ها و دانشجوها رفته است. گاه این سریال‌سازی‌ها پربیننده شده و اقبال مخاطب به آن خوب بوده و گاه توجه چندانی به آن نشده است. دهه هفتاد یکی از زمان‌هایی بود که تب دانشگاه رفتن بسیار زیاد بوده و خانواده‌ها به عنوان یک ارزش بسیار ویژه به فردی می‌نگریستند که وارد دانشگاه می‌شد. در آن زمان رسانه ملی دست به ساخت مجموعه‌ای زد که «در پناه تو » نام داشت. «در پناه تو» داستان تعدادي از دانشجويان را در رشته طراحي صحنه تعقيب مي‌كرد. بين 2 نفر از اين دانشجويان محمد (با بازی حسن جوهرپی) و مريم (لئیا زنگنه) علاقه‌اي پنهان وجود دارد كه هريك از ابراز آن به ديگري پرهيز دارد و در اين بين با حضور خواستگاري به نام رامين (رامین پرچمی) كه از دوستان محمد است و در باب ازدواج نيز با او مشورت كرده است، روند داستان رو به پيچيدگي مي‌رود. ازدواج رامين و مريم كه به مرور زمان، وجود اشتباه و نادرست بودن آن عيان‌تر مي‌شود، فرجامي جز جدايي به خود نمي‌گيرد و اين روند، موقعيت هريك از اين آدم‌ها يعني محمد و مريم و رامين را در برابر تصميمات نادرست‌شان در قبال زندگي، عشق، حرفه و ... به ميزان ارزيابي مي‌نهد.».

این موضوع در دهه هفتاد موضوع خوبی برای یک مجموعه تلویزیونی بود اما امروز و در ماه‌های آغازین دهه 90 موضوعات روز جامعه مباحث دیگری است. حسین سهلی‌زاده این‌بار و پس از سریال «فاصله‌ها» به سراغ دانشجوها و دانشگاه رفته است. بخشی از جامعه که تنش‌های زیادی در این سال‌ها متوجه آن بوده است. سهلی‌زاده دو موضوع را در این سریال روایت می‌کند در بخش اول و حاشیه‌ای اعتراضات دانشجویان را نشان می‌دهد که همیشه در دانشگاه‌ها به دلایل مختلف وجود داشته است؛ اما موضوع دومی که به آن پرداخته شده فرار مغزها و مهاجرت نخبه‌ها از کشور است. در این روایت البته چند داستان عاطفی هم همراه قصه شده تا مخاطب احساس نزدیک‌تری با آن داشته باشد. در این قصه حمید دانشجوی ممتاز رشته برق در یكی از دانشگاه‌های معتبر است كه با تعدادی از دوستانش روی یك پروژه علمی مهم تحقیق می‌كنند؛ اما دانشگاه نمی‌خواهد هیچ حمایتی از آنان به عمل بیاورد. از همین رو تلاش می‌کنند تا به نوعی هم به رییس دانشگاه اعتراض کنند و هم اگر به نتیجه مطلوب نرسیدند راهی بیابند تا به خارج از کشور مهاجرت کنند.

در این بین قتلی ناخواسته رخ می‌دهد که قصه را به سمت خود برده و به عنوان موضوع کانونی در می‌آید. یکی از مهمترین اتفاقاتی که در «سراب» می‌افتد این است که قصه برای مخاطب قابل باور است. یکی از مشکلات آثار تلویزیونی که آن‌ها را از مردم جدا می‌کند این است که کارگردان و نویسنده مخاطب را باور نداشته و یا به جای او تصمیم می‌گیرد و یا به جای او فکر می‌کند؛ مخاطب تلویزیون به مجموعه‌ای دل می‌بندد که شباهتی به زندگی او یا شرایط اجتماعی زندگی اطرافش داشته باشد. «سراب» اگرچه در برخی موارد مثل پایان‌بندی با عجله؛ به نوعی سرسری به اتمام رسید اما تلاش کرد بخشی از مباحث مبتلابه دانشگاه‌ها را به مخاطب ارائه کند. در این بین شباهت‌هایی هم بین برخی آثار تلویزیونی دهه هفتاد و این اثر وجود داشت. در مثلا سریال «در پناه تو» حسن جوهرپی در نقش محمد توانست به عنوان یک دانشجوی آرام و متفکر خود را در دل مردم جا کند و الگویی برای قشر دانشجو باشد؛ در این سریال هم دکتر سلیمانی دکتر سلیمانی، معاون آموزشی دانشگاه است که به دلیل رابطه‌ی صمیمی با دانشجوها، بیشتر از سایر اعضای دانشگاه دلسوز است و به همین دلیل محوریت دارد توانست به خوبی با مخاطب ارتباط برقرار کرده و به عنوان الگویی مناسب عرضه شود.

«سراب» شور و شوق و اعتبار علمی دانشجویان را نشان داد و تاکید کرد قدیمی‌تر ها و اساتید و روسای دانشگاه‌ها باید با دانشجویان ارتباطی نزدیک و آگاهانه داشته باشند. در غیر این صورت شرایط دانشگاه به سمت هرج و مرج خواهد رفت.

کد خبر: 30374
Share/Save/Bookmark