ماجرا از این قرار است دختر کوچکی(ماتیلدا) که تمام اعضای خانواده اش را در درگیری بین پدرش و پلیسی فاسد بر سر معامله مواد مخدر از دست داده به همسایه شان(لئون) پناه می برد. مردی بی سواد، آرام و جدی که مرتب شیر می نوشد و نشسته می خوابد. پالتو می پوشد، عینک دودی می زند و کلاهی به سر دارد تنها همدمش گلی است و هنگامی که با چشمهای خمارش که یک بند انگشت پوست زیر پلک پایین اش افتاده به تماشای فیلمی از «جین کلی» می نشیند، ای کمی لبخند می زند و از قضا همانطور که اول فیلم می بینیم بصورت فوق العاده ای آدمکش خوبی هم هست(لئون خیلی خلاصه همین هایی بود که گفتم.) همه اینها دست به دست هم می دهد تا خیل عظیمی از تماشاگران سینما به آدمکشی که کشتن برایش چون آب خوردن است دل ببندند.
ماتیلدا با درک اینکه لئون آدمکش است جز گرفتن انتقام(که هدف اصلی اش برای درکنار لئون بودن است) دلیلی کاملا سینمایی مطرح می کند. اینجاست که عشق بسون به سینما هویدا می شود، ماتیلدا پس از شنیدن جواب نه برای آدمکش شدنش این است: «بانی وکلاید تنها کار نمی کردن، تلما و لوئیز هم تنها کار نمی کردن، اما بهترین بودن.» کمی بعد عجیب ترین و شاید به نحوی دوست داشتنی ترین زوج قاتل تاریخ سینما شکل می گیرد و...
از این فیلم دیدنی زیاد خوانده ایم و شنیده ایم، در خطوط زیر به بخشهایی از پشت صحنه فیلم می پردازیم که تاکنون کمتر در مورد آنها خوانده ایم:
در طول فیلمبرداری سکانس مربوط به اتومبیل های پلیس در خیابان، مردی که از یک فروشگاه سرقت کرده بود بیرون دوید هنگامی که او تصادفا با مجموعه عوامل روبرو می شود و آن همه «پلیس» را روبروی خود می بیند خود را تسلیم می کند.
«ناتالی پورتمن» ابتدا توسط «تاد ام تالر(بازیگردان)» به دلیل اینکه کم سن و سال بود رد شد اما دوباره به تست برگشت و سکانسی را که ماتیلدا برای از دست دادن برادرش سوگواری می کند بازی کرد، «لوک بسون» در طول تست تحت تاثیر احساسات عمیق او قرار گرفت و نقش را به او داد.
جالب است بدانید گلی که لئون با خود حمل می کند و ماتیلدا در پایان فیلم آن را می کارد «اگ-لئون-اِما» نام دارد.
در طرح اولیه ای که بسون نوشته بود نام کامل لئون، «لئون مونتانا» بود. یکی از معروفترین مونتاناهایی که می شناسیم تونی مونتانای «صورت زخمی(۱۹۸۳)» است با بازی «آل پاچینو».
«لیو تایلر» برای نقش ماتیلدا در نظر گرفته شده بود اما در ۱۵ سالگی، سن او خیلی بالا به نظر می رسید.
لیو تیلور
«لئون گائومونت» مخترع فرانسوی بود که در کنار «برادران لومیر» تکنیکهای سینمایی را اواخر قرن ۱۹ گسترش داد. گائومونت نام شرکت تولید کننده این فیلم است.
لئون گائومونت
لوک بسون نقش لئون را برای ژان رنو و نه کس دیگری در نظر گرفته بود اما با توجه به واقعیتهایی که در نسخه DVD فیلم آمده، «مل گیبسون» و «کیانو ریوز» به بازی در نقش لئون علاقه مند بودند.
در آن زمان بسون تازه کار روی «عصر پنجم» را شروع کرده بود اما تولید فیلم به دلیل برنامه «بروس ویلیس» بازیگر فیلم به تاخیر افتاد. بسون از فرصت استفاده کرد و ظرف مدت ۳۰ روز فیلمنامه لئون:حرفه ای را نوشت. در حال حاضر لئون خیلی بهتر از عصر پنجم است.
لوک بسون مشغول کار بر روی «نیکیتا» بود که در آن شخصیت «ویکتور پاک کننده» با بازی ژان رنو جایی ظاهر می شود که نیکیتا ماموریت را خراب می کند. بسون تشخیص داد که این کاراکتر پتانسیل عظیمی دارد که کمتر در فیلم استفاده شده او تصمیم گرفت تا داستانی با تمرکز بر فعالیتهای این کاراکتر بنویسد. لباس ویکتور و لئون تقریبا شبیه هم است.
ژان رنو به نقش ویکتور پاک کننده در فیلم نیکیتا
سکانس ابتدایی فیلم که دوربین بدون توقف از خیابانهای نیویورک عبور می کند با مطالعه دقیق الگوی سیگنالهای ترافیکی انجام شده تا دوربین با هیچ چراغ قرمزی روبرو نشود.
تمام فضای داخلی آپارتمان لئون در پاریس تصویر برداری شده و همه شات های خارج راهرو ظرف مدت شش هفته در نیویورک گرفته شده است.
«سامی نصری» بازیگر فرانسوی در این فیلم یکی از اولین نقشهای خود را بازی می کند او در فیلم یکی از اعضای گروه ضربت است و تنها ۱۰ روز با گروه همکاری می کند. بسون فیلمنامه تاکسی را نوشت و او را برای نقش اصلی خواست چرا که در همکاری کوتاهش با او تحت تاثیر بازی اش قرار گرفت.
سامی نصری
«کیت ای.گلاسکو» که نقش یکی از مردان استنسفیلد را بازی کرد بعدها به عضویت اداره آتش نشانی نیویورک در آمد و ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ هنگام ماموریت درگذشت.
کیت ای.گلاسکو
سکانسی که در آن «استنسفیلد (الدمن)» در گفتگو با پدر ماتیلدا از «بتهوون» تعریف می کند کاملا بداهه است. این صحنه چندین بار گرفته شد و الدمن در هر کدام یک داستان متفاوت بداهه اجرا کرد.
یاسین پورعزیزی