به گزارش هنر نیوز ، علیرضا امینی، کارگردانی که این روزها فیلم سینمایی «هقت دقیقه تا پاییز» را روی پرده سینما دارد در گفت وگو با خبرآنلاین تاکید کرد علاقهمند است در فیلمهایش به ذهن و تفکر و تماشاگر نفوذ کند.
«هفت دقیقه تا پاییز» را باید سرآغاز قصه گویی علیرضا امینی در سینمای ایران به حساب بیاوریم. او با فاصله گرفتن از سینمای مورد علاقه خود - سینمای ضدقصه و مستندگون - با «هفت دقیقه تا پاییز» روایتگر قصهای نفسگیر، جذاب و البته تلخ شد تا سینمای ایران را با وجه دیگری از تواناییهای خود آشنا کند. امینی در برابر پرسش ما راجع به سبک و سیاق مورد علاقهاش در فیلمسازی و فاصله گرفتن از این نوع سینما در «هفت دقیقه تا پاییز»، با شدت و هیجانی وصفناپذیر این فیلم را ملهم از همان سینمای مورد علاقه خود دانسته و فاصله گرفتن از علائقاش در فیلمسازی را رد میکند.
«هفت دقیقه تا پائیز» از روز چهارشنبه 26 خرداد اکران خود را در گروه آفریقا و مجموعاً 51 سینمای تهران و شهرستانها آغاز کرد. به همین مناسبت گفت و گویی با کارگردان فیلم ترتیب دادیم که در ادامه میخوانید.
اجازه بدهید از همین ابتدای کار برویم سر اصل مطلب؛ ظاهراً به روال آثار قبلیتان باز هم بدون فیلمنامه سر صحنه رفتهاید؟
اتفاقاً این بار فیلمنامه داشتیم اما خب، آنچنان کامل نبود. در واقع وقتی فیلم کلید خورد چیزی در حدود 60 صفحه از فیلمنامه آماده بود، اما بعد از ورود علیرضا نادری به گروه و تغییر و تحولی که در سیر روایت صورت پذیرفت، از دقیقه 60 به بعد را همزمان با فیلمبرداری و روز به روز نوشته و سر صحنه میبردیم.
در خصوص تاثیر علیرضا نادری بر فیلمنامه و تغییرات حاصل از این حضور توضیح بدهید.
واقعیت این است من و محسن تنابنده در جایی از کار به این نتیجه رسیدیم لازم است یک ناظر بیرونی در خصوص فیلمنامه و روندی که تاکنون طی کرده اظهار نظر کند. علیرضا نادری در این مرحله به ما پیوست و اولین ثمره حضورش کنار گذاشتن ایده اپیزودیک گرفتن فیلم بود. ما از ابتدا قصدمان بر این بود هر دو زوج درون فیلم (هدیه تهرانی و محسن تنابنده - حامد بهداد و خاطره اسدی) را در موقعیت تصادف و مرگ بچههایشان قرار دهیم. یعنی در اپیزود اول شاهد مرگ بچه یک زوج بودیم و در اپیزود دوم با عوض شدن موقعیت شاهد مرگ بچه زوج دیگر. نادری به ما پیشنهاد کرد بعد از حادثه تصادف و مرگ بچه تنابنده و تهرانی داستان را ادامه داده و و به عقب باز نگردیم. یکی از حسنهای پیوستن علیرضا نادری به گروه ما منسجمتر شدن قصه و ایدههای ما بود.
با توجه به وضعیت و حال و روز اکران عمومی فیلمهای قبلی شما، امروز نباید اعتراضی داشته باشید اگر بگوییم «هفت دقیقه تا پاییز» آشتی علیرضا امینی با گیشه است.
شما واقعاً فکر میکنید علیرضا امینی با جذب مخاطب و رونق گیشه فیلمهایش مشکلی دارد؟ کدام کارگردان است که دوست نداشته باشد فیلمش خوب اکران شود. حقیقت این است که سینماگران ایرانی برای بدست آوردن یک اکران خوب و معقول، مجبورند برخی موارد را رعایت کنند. وجود یک داستان جذاب، حضور ستارگان، به کارگیری تبلیغات مناسب و ... را میتوان جزو موارد کلیدی این قید به حساب آورد. من از همان ابتدا که وارد سینما شدم همه اینها را میدانستم اما همیشه حرفم این بود که سینما برای من پشت دوربین ایستادن و کات دادن و ... نیست. من باید به آن نگاه و خواست مطلوب خودم نزدیک میشدم. همه آن فیلمهایی که به قول شما حال و روز خوبی در اکران پیدا نکردند من را در رسیدن به این نگاه کمک کرده است.
علیرضا امینی بر خلاف آثار قبلی خود، در «هفت دقیقه تا پاییز» جمعی از هنرپیشههای حرفهای سینمای ایران را مقابل دوربین به بازی گرفت. چرا به مانند فیلمهای گذشته خود از نابازیگرها استفاده نکردید؟
جواب این سوال کاملاً روشن است. «هفت دقیقه تا پاییز» به بازیگرهایی نیاز داشت که بتوانند نقشهای سخت موجود در داستان را بیلکنت بازی کنند و این مهم از نابازیگرها بر نمیآمد. سابقه هدیه تهرانی، حامد بهداد، محسن تنابنده و خاطره اسدی در سینما، این دلگرمی را به ما میداد که مشکلی در اجرای نقشها پیش نخواهد آمد. اکثر این نامها سوابق روشنی در تئاتر دارند و هدیه تهرانی با حضور در بیش از 25 فیلم سینمایی همه تجربه خود را بر سر «هفت دقیقه تا پاییز» گذاشت.
شما در سطور پیشین به نوعی اعتراف کردید که باز هم بدون در دست داشتن فیلمنامه کامل بر سر صحنه فیلمبرداری رفتهاید. عکسالعمل بازیگران حرفهای فیلم شما در قبال این حقیقت چگونه بود؟
مطمئن باشید اتفاق وحشتناکی رخ نداد. اتفاقاً میخواهم بگویم این شیوه و نوشته شدن یک سوم پایانی فیلمنامه در حین فیلمبرداری برای آنها هم تجربه خوبی بود. این موضوع برای شخص من موضوع جدیدی نبود اما باعث شد همه ما به نوعی درگیر فیلمنامه شویم. اینکه در تمام طول مدت فیلمبرداری عوامل اصلی و تاثیرگذار یک فیلم درگیر فیلمنامه باشند و هرکدام ایده و طرحی جدید برای ادامه کار ارائه دهند، برای افراد حاضر در سر صحنه «هفت دقیقه تا پاییز» تجربه جدید و جالبی بود.
تا قبل از وقوع تصادف هیچ کس تصور نمیکرد قرار است چنین سرنوشتی برای قهرمانان داستان رقم بزنید. هنگام فیلمبرداری به این فکر نیفتادید با کمی زمینهچینی به این صحنه برسید؟
از اول هم قصدم این نبود که در خصوص بروز فاجعه به تماشاگر پیشآگاهی خاصی بدهم. تا قبل از وقوع تصادف همه چیز در یک سیر و روال عادی به جلو میرود. پس از تصادف است که همه چیز به هم میریزد و من تعمد داشتم و می خواستم فشار ناشی از این مصیبت به تماشاگر منتقل شود. از بعد تصادف تماشاگر با غم و درد شخصیتهای فیلم شریک میشود. اگر بخواهم کاملتر جواب بدهم باید بگویم همه تلاشم خود را کردم تا چرخشی که داستان بعد از وقوع تصادف پیدا میکند ناگهانی و غیرقابل انتظار باشد.
داستان زوج حامد بهداد و خاطره اسدی به نوعی تماشاگر را دچار سردرگمی میکند. نمیخواهم بگویم قصد گول زدن تماشاگر را داشتهاید، اما تا بخشی از داستان این تصور پیش میآید که موضوع اصلی «هفت دقیقه تا پاییز» حول محور مشکلات این زوج است.
ما نمیخواستیم قصه اصلیمان را لو برود. ما ابتدا ذهن تماشاگر را به سمتی دیگر فرستادیم و سپس با نشان دادن داستان اصلی غافلگیرش کردیم. در زندگی همه ما این روند وجود دارد. در ابتدا همه چیز معمولی و عادی به راه خود میرود اما بروز یک حادثه به ناگاه داستان زندگی را به کل عوض میکند. این خود زندگی است و باید آن را باور کرد.
هدیه تهرانی پس از مدتها غیبت خودخواسته از سینمای ایران، با «هفت دقیقه تا پاییز» حضوری جدی در سینمای بدنه و مخاطب پسند ایران داشت. شما و هدیه تهرانی به چه شکل در «هفت دقیقه تا پاییز» به هم رسیدید؟
راحتتر از آنچه فکرش را بکنید. هنگام نوشتن فیلمنامه به حضور او در فیلم فکر کرده بودم اما امید زیادی هم نداشتم. آقای ساداتیان تهیهکننده فیلم پیشنهاد داد ملاقاتی با هم داشته باشیم و این ملاقات بیشتر از دو ساعت طول نکشید. هدیه تهرانی داستان را پسندید و همه چیز تمام شد. من به تواناییهای هدیه تهرانی مطمئن بودم و میدانستم میتواند همه آن چیزی را که در ذهن دارم اجرا کند.
حضور حامد بهداد در هر فیلمی پیش زمینهای در ذهن تماشاگر ایرانی میسازد که خیلی هم بیربط نیست. شخصیتی عصبی، غیرقابل پیشبینی و البته غیرقابل کنترل. نگران این پیش زمینه ذهنی نبودید؟
بازی بهداد در «هفت دقیقه تا پاییز» کاملاً کنترل شده است. او فهمیده بود شکی را که نسبت به همسرش دارد باید خیلی درونی بروز دهد و البته کار آسانی هم نبود. او نقش شخصیتی شکست خورده را بازی میکرد که به همسرش شک دارد و از طرفی بچه باجناقش هم مرده است. طبیعتاً او دیگر نمیتواند این ناراحتی خود را بیرونی کند، چون به قدری مصیبت آن طرف قضیه زیاد است که خواه ناخواه مجبور است کوتاه بیاید.
به نظر میرسد برخی چیزها در فیلم بیش از حد نیاز پوشیده مطرح میشوند. بطور مثال داستان خیانت خاطره اسدی به همسرش یا داستان ارتباط محسن تنابنده با همسر همکارش.
تقریباً اکثر قریب به اتفاق انسانها در زندگی خود رازهایی دارند که ممکن است هیچ وقت فاش نشوند. ویژگی اصلی رازهای فوق این است که بسیار شخصی هستند. استفاده از این نوع المانها باعث میشود ذهن تماشاگر شروع به تجزیه و تحلیل کند. من این بازی با ذهن تماشاگر را دوست دارم. اینکه تماشاگر باوری را برای خود بسازد و البته هیچ حجتی هم در پذیرشآن نداشته باشد. داستان خاطره اسدی و شک شوهرش به او از جمله این موارد هستند. اینکه شما بیایید و همه گرهها را باز کنید قطعاً مورد پسند تماشاگر امروزی نیست.
از عوض کردن پایانبندی فیلم و تفاوت نسخه جشنواره و نسخه اکرانی «هفت دقیقه تا پاییز» بگویید.
ما یک پایان برای قصه همه شخصیتها داشتیم. هدیه وقتی برای بچهاش تولد میگیرد داستانش تمام شده است. داستان محسن تنابنده وقتی که میفهمیم او شوهر دوم هدیه است و بچه هم بچه خودش نیست تمام میشود. داستان خاطره اسدی هم جایی تمام میشود که چک پولها را از داخل کیف بیرون میآورد. همه این شخصیتها یک نقطه پایان در داستان داشتند. ما برای پایان فیلم هم چند صحنه مجزا فیلمبرداری کردیم و با توجه به مشورتهای انجام شده، نتیجه این شد که از پایان خاموش کردن شمع استفاده کنیم. در این پایان با فوت کردن شمع همه چیز تمام میشود. موضوع اینجاست پایانی که در جشنواره به نمایش درآمد، به نوعی پایان باز بود که تماشاگر ایرانی زیاد با ان ارتبط برقرار نمیکند.
در خصوص اتهام تاثیرپذیری از آثار اصغر فرهادی چه دفاعی دارید؟
من قبلاً هم این را گفتهام و باز تکرار میکنم؛ باعث افتخار است اگر فیلم من فقط کمی به آثار اصغر فرهادی نزدیک شده باشد اما واقعیت چیز دیگری است. پروانه ساخت «درباره الی» چهار ماه بعد از پروانه ساخت فیلم ما صادر شده است. به لحاظ ساختاری هم «هفت دقیقه تا پاییز» هیچ شباهتی به هیچ کدام از فیلمهای اصغر فرهادی ندارد. فیلم من به لحاظ ساختار و روایت اثری کاملاً متفاوت از «چهارشنبه سوری» و «درباره الی» است.
فیلم شما بسیار تلخ شده است. نگران عکسالعمل تماشاگرها در هنگام اکران نبودید؟
تلخی «هفت دقیقه تا پاییز» از آن نوع نیست که تماشاگر را نارحت و افسرده از سالن سینما خارج شود. من آنقدرها هم به تماشاگر ایرانی بدبین نیستم. «درباره الی» فیلم شادی نبود ولی بیشتر از یک میلیارد تومان فروخت. تلخی فیلم من ممکن است مخاطب را به گریه بیندازد اما این گریه آخرش به آرامش ختم میشود.
سئوال آخر؛ در خصوص آینده فیلمهای اکران نشدهتان چه تصوری دارید؟
«نامههای باد»، «زمان میایستد» و «فقط چشمهایت را ببند» هنوز راهی به اکران پیدا نکردهاند. خیلی نگران این موضوع نیستم؛ این فیلمها تاریخ مصرف ندارند و بالاخره روزی به نمایش در خواهند آمد.
علی اناری