درد بناها سلیقه سرمایه داران است!
یک استاد معماری در گفتگو با هنرنیوز؛
درد بناها سلیقه سرمایه داران است!
دکتر افشار نادری از معماران برجسته ایرانی در مورد بناهای شهری در تهران گفت: مشکل ما در دست سرمایه دارانی‌ هستند که اعمال سلیقه می‌کنند!
 
تاريخ : دوشنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۰۹

آشفتگی بصری که هر روز در نمای بناهای شهر شلوغی چون تهران می‌بینیم و می توان بخشی از خستگی بصری و حتی کم‌حوصلگی مردم شهر را بدان نسبت داد؛ حاکی از نابه سامانی نماهای شهریست. دکتر کامران افشار نادری مدرس دانشگاه و مشاور مرکز معماری ایران؛ که پیش از این در طرح ساماندهی نماهای شهری با شهرداری همکاری کرده‌است؛ در این رابطه به سوالات ما پاسخ داد.
 
مسابقه دانشجو معمار برتر می‌توانست بناها را که مشکل بزرگ شهرهای ما هستند مد نظر قرار دهد. اما سقف‌ها که حتی دشوارتر از نماها است؛ به عنوان موضوع طراحی انتخاب شد. چرا مشکلات بزرگ شهر را سوژه مسابقه قرار ندادید؟

 
این که ما سقف را موضوع کار خود قرار دادیم نفی آن نیست که اگر کار بر روی نماها انجام شود؛ کار خوبی نیست. به اعتقاد من بناها موضوع خوبی هستند و به علاوه مشکل بزرگ شهر ما. اما پیش از این نمای بناها مورد مسابقه گذاشته شده بود. ما نمی توانیم منتظر پاسخی نو به موضوعی باشیم که پیش از این مورد مسابقه گذاشته شده و دیگر تازه نیست. موضوع کهنه نمی تواند خواستگاه خوبی برای خلاقیت‌های تازه باشد.
علاوه بر آن‌که من پیش از این خود نیز در مورد نماهای شهری کار کرده‌ام. ده سال قبل مدت زیادی با شرکت مهرآزان بر طرح ساماندهی نماهای شهری کار کرده‌ام. این موضوعی است که بارها به سبب حساسیت نماهای شهری مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته‌است. اما در بسیاری از شهرها هماهنگی سقف‌ها سبب ایجاد هویت می‌شود. به عنوان مثال شهرهایی با سقف‌های شیروانی و  یا شهرهایی با سقف‌های گنبدی هویت ویژه ای دارند. در اکثر شهرها نا به سامانی مربوط به نمای ساختمان‌ها نیست. مشکل در نقطه اتصال نمای ساختمان به زمین است. سردر مغازه‌ها درهای متفاوت، ویترین‌های متفاوت و ... وجود دارند که بسیاری از آن‌ها حاصل تحول در ساختمان‌های قدیمی هستند. مغازه‌هایی که پس از چند سال ویترین‌ها سردر‌ها و درهای آن‌ها را عوض می‌کنند و بیشتر نابه هنجاری‌ها در نماهای شهری تهران مربوط به اتصال ساختمان به زمین است؛ یعنی طبقه هم‌کف. با توجه به این که این مشکل تا حد زیادی اجتناب ناپذیر است؛ اما از طرف دیگر نمای پنجم هم هویت دهنده است و هم بسیاری از مسائل معینی دارد. مسائلی که سبب می‌شود سقف‌ها زشت باشند و کاربری نداشته باشند؛ مسائلی مشابه هم هستند. سقف عنصر مهمی‌ست و از طرفی حل کردن مشکل آن آسانتر هم هست.
 
سقف‌ها به جای قرارگیری کولر، طناب‌هایی برای آویز لباس و دیگر اجسامی که روی سقف قرار می‌گیرند؛ محدود می‌شوند. آیا قرار به طراحی جایی برای این اجسام روی سقف‌هاست؟

 
ما نمی دانیم چه اتفاقی می‌افتد. چون اگر ما بدانیم؛ این موضوع تکرار چیزی می‌شود که در ذهن ماست. ما انتظار نداریم؛ ایده‌ای به دستمان برسد که ما پیش زمینه ذهنی درباره آن داریم. حسن این موضوع بدان است که فارغ از استفاده عملی خلق می‌شود. راه حل کنونی تنها در حد این است که اجسام را به شکلی بچینیم. ما می‌توانیم یک فکر تولید کنیم. این فکر می‌تواند بسیار پیچیده تر از سازماندهی عناصر باشد. ممکن است به جایی برسد که متفاوت از نظر ما برخورد کند.نظر ما چنین ایده‌ایست.

با توجه به آن‌که شما سال‌ها در زمینه ساماندهی نماهای شهری فعالیت کرده اید؛ از روزهایی که شما در این زمینه فعالیت می‌کردید تا امروز تغییری  در نماهای شهری در جهت تعادل و هم‌خوانی رخ داده؟

 
به طور کلی ما ارتقایی از نظر تکنولوژیک در ساختمان‌ها داشتیم. و این موضوع کمک کرد تا سیستم‌هایی که ما امروز برای نما به کار می‌بریم؛ نسبت به دو دهه قبل به روز شده. گهگاه ساختمان‌هایی می‌بینیم که نماهای مناسبی دارند. به باور من نسل جدید معماران کم‌کم تأثیر خود را بر چهره شهر می‌گذارند.
 
این دقت زیبایی شناسانه به مناطق مرفه‌نشین ختم می‌شود؟ یا حد اقل می‌توان گفت در این قسمت‌ها می‌توان ساختمان‌هایی با نماهای متعادل دید. 
 

حتی در مرکز و جنوب شهر نیز ساختمان‌هایی هستند که معمارانشان جوایزی برای طراحی نما دریافت کردند. جوایز اخیر معماری از جمله مجله معمار و غیره، برندگان در جنوب شهر و یا شهرستان‌ها بودند.
 به نظرم به دو روش می‌توان به نماهای شهری نگاه کرد. یکی از آن‌ها نگاه بالادست به این معضل است. بدین شکل که نهادی بخواهد ساماندهی خاصی در زمینه نماها داشته باشد. توجه کنیم که این موضوع کار حساسی‌ست. ممکن است نماهای ساختمان‌های شهری به شکلی طراحی شود که هم‌چون سربازخانه به نظر برسد. در واقع در این حالت این ارزش خود به یک ضد ارزش بدل می شود. یعنی همه این کار را بکنند.
 
فکر می‌کنید مشکل اصلی در عدم تنوع مناسب بناها با یکدیگر چیست؟

 
به نظرم یکی از مشکلات اساسی ما، قاعده واحد برای قرارگیری ساختمان در زمین است که تنوع ‌های تیپولوژیک در سطح کشور را از بین برده‌است. تا آن‌جا که من اطلاع دارم یک آلمانی این قاعده را گذاشته و این قاعده سرایت کرده است. من معتقدم هر قاعده‌ای که سبب از بین رفتن تنوع طبیعی، نه تنوع تحمیلی می‌شود؛ آسیب رسان خواهد بود. تنوع تحمیلی علاقه هر فرد به ساخت بنا با سلیقه شخصی اوست که متأثر از یک نوع مصرف‌گرایی بی منطق است. اما تنوع طبیعی که اعم از تنوع اقلیمی، منطقه‌ای، جغرافیایی، مسائل فرهنگی و موضوعاتی از این دست؛ باید وجود داشته‌باشد. بنابر این دادن یک حکم یا یک دستور واحد برای نماها می تواند خطرناک باشد. باید تشویق ارزش‌گذاری به تنوع طبیعی باشد که در یک سرزمین وجود دارد. از طرف دیگر می‌توان گفت؛ مشکل ما تنوع سلایق نیست. مسئله تفاوت سطح است. به نظر من مشکلی که امروز در معماری ما وجود دارد؛ این است که عده زیادی هستند که سرمایه ای اندک دارند و تصور می‌کنند معماری سلیقه است. در حالی که مسئله سطح است. اگر بناها به معماران توانمند سفارش داده شود؛ هیچ‌یک شبیه به هم نخواهد بود. اما در عین تفاوت هیچ کدام هم آزار دهنده نخواهد بود.
 
کد خبر: 57023
Share/Save/Bookmark