آیا به دنبال گاف از تلویزیون می گردیم؟!
تاريخ : دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۸۹ ساعت ۱۴:۳۲
بالاخره سری سوم سریال کلانتر به کارگردانی محسن شامحمدی به پایان رسید و در روزهای آتی نیز کماکان آنچنان که طی سالهای اخیر در رسانه ملی باب شده است شاهد تقدیر تلویزیون از تلویزیون به عبارتی قدردانی جناب آقای مهندس ضرغامی از عوامل سازنده این سریال تلویزیونی خواهیم بود. اما آنچه جای نگرانی دارد اینست که دستور ساخت سری چهارم این سریال با مختصات و ویژگی های سه سری قبل صادر شود و مخاطبی که علاقه ای به رصد شبکه های ماهواره ای ندارد به ناچار برای پر کردن اوقات فراغت خود دیگر بار به تماشای مجموعه هایی با ریتم کند و ملال آور که از عناصر دراماتیک بهره کافی نبرده اند، مجبور گردد. بر اساس شنیده ها، سری سوم سریال کلانتر با دستور مستقیم رییس محترم رسانه ملی و همچنین تمایل سازمان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی ساخته شده است. اما متاسفانه باید گفت که این سریال در سری آخر، هرگز به بلوغ نرسید و بر خلاف نظر نویسنده - کارگردانش نه تنها طراحی آن تاثیری در کاستن بزه های اجتماعی نداشت بلکه نتیجه عکس نیز در پی داشت. بطوریکه در 6 قسمت از این مجموعه تلویزیونی با عنوان "دوستان" شاهد به قتل رسیدن سریالیِ تعدادی جوان پولدار و رفاه زده بودیم که ناآگاهانه همگی با یک زن شیطان صفت، ارتباط نامشروع داشتند. اگرچه در آغازین لحظات این قسمت، جلوه های ویژه هیجان انگیزی نمایش داده شد که به قولی قلاب مناسبی برای جذب مخاطب به شمار می آمد؛ اما براستی جوانان مخاطب این مجموعه تلویزیونی چه درسی از سیما، این دانشگاه سراسری آموختند؟! به جز اینکه تخیل کنند که پیش از وقوع این قتل ها چگونه رابطه ای میان آن زن به ظاهر مظلوم اما شیطان صفت با یکایک دوستان وجود داشته است و نمایش مفت خوری جوانانی که با پول پدر پولدارشان روزگار خوشی را سپری می کنند، آنهم در زمانی که جامعه می باید به جوانان آموزش دهد که با اتکا به استعدادهای بالقوه خود، آستین بالا بزنند و بدون توقع از خانواده برای بدست آوردن رزق و روزی تلاش کنند! اگرچه توانمندی کارگردان این مجموعه تلویزیونی "آقای شامحمدی" را هرگز نمی توان نادیده گرفت؛ اما بدون تردید می توان بر ضعف محتوایی این مجموعه با داستانهای کشداری که می توانست در یک قسمت به پایان برسد، تاسف خورد. متاسفانه نه تنها در مجموعه تلویزیونی کلانتر صورت مسئله ها یا به عبارتی معماها از عمق و پیچیدگی های لازم برخوردار نبودند بلکه خرده داستانهایی که برای ماموران نیروی پلیس رخ می داد هرگز ارتباط عاطفی میان مخاطب و نیروی انتظامی برقرار نکرد. بی گمان هر کسی لااقل یکبار هم شده جمله من هرگز راهم به کلانتری نیفتاده را شنیده است و از این مجموعه تلویزیونی انتظار می رفت که به مردم اعلام کند در صورت بروز اختلافاتی که پیش بینی می کنند به درگیری فیزیکی منجر شود، بجای واکنش های غیر حرفه ای و نابجا که عواقب تلخ و ناگواری را در پی خواهد داشت، بدون اینکه تردد در کلانتری را عیب و عار بدانند به خدمتگزاران خود در کلانتری ها اعتماد و مراجعه کنند و مشکلات خود را با دایره اجتماعی این مراکز در میان گذاشته با راهکارهای درستی که مددکاران ارایه می کنند، آشنا شوند. نویسنده - کارگردان این مجموعه تلویزیونی علی رغم اینکه تاکید کرده است، قصد داشته در این سریال به مخاطب هشدار دهد که آدمها قاتل و یا خلاف کار به دنیا نیامده اند و اگر خود آنها نیز مراقب نباشند به سادگی ممکن است سرنوشت مشابه ای پیدا کنند اما در این ژانر پلیسی هرگز به اهداف خود دست نیافته است. برخلاف آنچه که سازندگان مجموعه های تلویزیونی تصور می کنند، مخاطب رسانه ملی دیگر آن مخاطب ده سال قبل نیست. امروزه مخاطبان حتی در دور دست ترین مناطق کشور هم یک حرفه ای و یک منتقد تمام عیار بشمار می آیند و به سادگی درک می کنند که برخی سازندگان برای لقمه ای بیشتر، به فیلمنامه آب می بندد تا با اتلاف وقت آنها درآمدی بیشتری کسب کنند. با این حال خوب است متولیان و همکاران رسانه ملی بدانند که مخاطبان بدنبال گاف از تلویزیون نیستند و اگر قلمی بدست می گیرند و انتقادی می کنند از سر دلسوزی است.
سپهر شعاع