جشنواره فیلم فجر امسال چه شرایطی دارد
افزایش فیلمهایی که با نگاه داوران همخوان نیست
«جشنواره فیلم فجر» جشنی که در هیچ دورهای نتوانسته چتر کامل خود را بر سر سینماگران کشور بگستراند. امسال هم این چتر به نظر میرسد قدش کوتاه تر شده و طیف فیلمسازانی که با نگاه سلیقهای هیات داوران به کناری گذاشته شدند افزایش یافتهاند.
تاريخ : يکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۳۰
با نگاهی به روز شمار برگزاری سی و سومین دوره جشنواره فیلم فجر متوجه خواهیم شد که هیاهوها برای شروع این مراسم و جشن انقلاب اسلامی، روزهای پایانی خویش را سپری میکند. جشنی که درهیچ دورهای نتوانسته چتر کامل خود را بر سر سینماگران کشور بگستراند. امسال هم این چتر به نظر میرسد که قدش کوتاه ترشده و طیف فیلمسازانی که با نگاه سلیقهای هیات داوران به کناری گذاشته شدند افزایش یافتهاند.
در دورههای گذشته برگزاری جشنواره فیلم فجر، برخیها کنار گذاشته شدن سینماگران از جشنواره را به نگاه خاص مدیران سینمایی و بویژه رئیس سازمان سینمایی وقت یعنی جواد شمقدری مرتبط میدانستند و مدعی بودند که این دولت و شخص ایشان است که خیلی تمایلی به حضور پیشکسوتان یا فیلمسازان حرفهای ندارد! اما اینک که دوستان همین فیلمسازان پیشکسوت و حرفهای، سکاندار انتخاب فیلمهای بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر شدند پس چرا تعداد بیشتری از همین فیلمسازان از جشنواره فیلم فجر کنار گذاشته شدند؟! به راحتی میتوان تعداد معترضین و فیلمهایی که به جشنواره فیلم فجر امسال راه نیافتند را با نگاهی به مطبوعات و سایتها پیدا کرد. به عنوان مثال «یدالله صمدی» کارگردان فیلم سینمایی «پدر آن دیگری» یکی از کارگردانان پیشکسوتی است که فیلمش مجوز عبور به بخش مسابقه را پیدا نکرده است او در این مورد گفته است: «من اهل جنجال نیستم و دوست ندارم بیش از این وارد مسائل جنجالی و حاشیهای بشوم آنچه که برای من مهم است این مسئله است که «پدر آن دیگری» در جشنواره سی و سوم به نمایش گذاشته شود. چرا که من بعد از سالها حضور در سینما و ساختن فیلمها و سریالهای متعدد برای اولین بار با صدای بلند فریاد میزنم که «فیلم خوبی ساختهام و میخواهم همه دست اندرکاران سینما و عموم مردم از دیدن آن لذت ببرند».
این اعتراضها به حدی رسید که علی رغم اینکه قرار نبود بخش خارج از مسابقه در این دوره وجود داشته باشد اما این بخش به این جشنواره اضافه شد و برخی از فیلمها در این بخش به اجبار گنجانیده شدند.
هر ساله هیاهویی برای راه اندازی جشنواره فیلم فجر به راه میافتد و مدیران سینمایی تلاش خود را برای تحقق «سیاستهای فرهنگی» خود در این جشنواره انجام میدهند. سیاستهایی که معمولا با تغییر مدیران سینمایی – چه در حوزه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چه در حوزه ریاست سازمان سینمایی و حتی در حوزه دبیری جشنواره فیلم فجر- به راحتی تغییر مییابد و آنچه میماند سردرگمی فیلمسازان است که نمی دانند باید چه بکنند. هر مدیری بنا به سلیقه و طیفی که مدیریت میکند معمولا دوستان فیلمساز خود را به لحاظ مالی حمایت میکند و بقیه از این گردونه خارج میمانند و باز آنچه میماند اعتراضهایی است که به جایی نمیرسد.
البته ناگفته نماند که فیلمسازان و هنرمندانی که در این جشنواره حتی موفق به کسب جوایزی هم میشوند باز هم این جوایزها و کف زدنها، نمیتواند
«امنیت شغلی» آنان را تضمین کند و هستند بسیاری از سیمرغ گرفتهها که سالهاست همچنان بیکارند!!. به عنوان مثال میشود به «اسحاق خانزادی» صدابردار پیشکسوت سینمای ایران اشاره کرد وی اخیرا طی مصاحبهای اعلام کرده است «من تاکنون جدا از جشنوارههای دیگر فقط ۴ بار از جشنواره فیلم فجر سیمرغ بردهام و بیش از ۴۹ بار در جشنوارههای گوناگون کاندیدای دریافت جایزه بهترین صدابرداری و صداگذری بودهام؛ حال اینکه هم اکنون به سختی امرار معاش میکنم و مسئولین سازمان سینمایی طی یک سال و نیم گذشته حتی حالی از من نپرسیدهاند.!». وقتی فردی مثل خانزادی با این همه سابقه و جایزه، بیکار است. شما تصور کنید وضعیت دیگران چگونه میتواند باشد؟
آیا کارکرد جشنواره مهمی مثل فیلم فجر باید فقط نمایشگر بیلان کار مدیران سینمایی دولت باشد و لا غیر؟ آیا نباید برای کسانی که برای سینمای این کشور افتخار کسب میکنند و مدیران سینمایی در همین جشنوارهها برایشان کف میزنند و سرهای خود را از این بابت افراشته نگه میدارند که ببینید «در دوره ماست که این افراد چنین فیلمهایی تولید میکنند». آیا بعد از جشنواره، نباید حتی یک سَری به آنان بزنند و احوال پرس آنان باشند؟ به گونهای که پیشکسوتی مثل «اسحاق خانزادی» باید به سختی امرار معاش کند و گلایه داشته باشد که چرا طی یکسال و نیم، حتی کسی احوالش را هم نپرسیده است!
آیا درست است کسانی که با هزار مشقت خود را در بزرگترین جشن انقلاب اسلامی که همین جشنواره فیلم فجر باشد به راحتی فراموش شوند و از آنان فقط استفاده ابزاری گردد؟ خانزادی فقط مشتی بود از این خروار.
مطمئن باشید که هنرمندان ما آدمهای آبرومندی هستند که با سیلی صورت خود را سرخ نگه میدارند. لذا این وظیفه مدیران سینمایی است که باید پا پیش بگذارند و زنگ خانههای این سینماگران را با «عشق و محبت» نه از سر «ترحم» بفشارند.
آقای جنتی عزیز، آقای ایوبی گرامی! شماها که اهل فرهنگ هستید. چرا؟ مگر ما چقدر سینماگر در این کشور داریم؟ مگر عمر این عزیزان چقدر است که باید تحمل این نامهربانیها را داشته باشند؟ به جای مراسمهای آنچنانی عزاداری هنرمندان، به جای سخنرانی های آتشین بر سر مزار سینماگران ؛ هم اکنون به یاد این سینماگران باشید. بیشک فردا، هم دیر است و هم بیفایده.