اگر موزهها را محلی برای حفظ استعدادهای یک کشور در آیینه تاریخ بدانیم و از آنها به عنوان شناسنامه یک ملت یاد کنیم که واقعیتهای تاریخی را برای حال و آینده بازگو میکند بیشک جایگاه و اهمیت ویژهی آن بر همگان مسجل میشود.
موزه به عنوان مکانی که بهترین یادگارهای یک ملت را حفظ میکند باید از مدیرانی برخوردار باشد که علاوه بر علم صاحب درایت، بینش، صداقت و امانت باشند.
از سویی موزهها علاوه بر دارا بودن سیستم امنیتی مناسب و نیروهای کارآمد باید امنیت خود را با ارتقا آگاهی و علاقه مردم به مقوله موزه و موزه داری افزون و تضمین نماید.
حال این پرسش مطرح است که چرا موزهها با هزینههای گزاف ساخته میشوند و اساساً یک جامعه چه نیازی به موزه دارد؟
امروزه موزهها فقط مکانی برای نگهداری آثار هنری و تاریخی نیستند. آنها باید کارگاههای پژوهشی و آموزشی داشته باشند، به فناوریهای روز مجهز بوده و با مراکز مهم فرهنگی دنیا در حوزه موزه، باستانشناسی، تاریخ، فرهنگ، هنر و... ارتباط قوی داشته باشد. موزههای پویا نیازمند کتابخانهها، آرشیوها، آزمایشگاهها و رسانه اعم از بولتن، مجله، CD، فیلم و وب سایت مجهز هستند. همچنین باید همیشه با دانشگاهها در ارتباط باشند. اما در هیچیک از موزههای ما چنین وضعیتی دیده نمیشود.
اکثر افراد جامعه ما از موزهها فراریند چرا که دیدن صرف اشیا بدون خاطرهسازی برای آنها شاید فقط بتواند نظر گروه فرهنگ دوست جامعه را به خود جلب نماید و در جذب اکثر مردم ناموفق است.
موزه باید مکانی باشد که همه مردم با هر سن، جنس، تخصص و دانش از آن بهرهمند شوند و به پرسشهایشان در آن حوزه پاسخ داده شود. باید مکانی باشد که آنها را به کند و کاو تاریخ نه تنها متمایل بلکه جذب و ذوب نماید.
از سویی موزهها باید مکانی برای تبادل فرهنگها باشند و به همین منظور باید نمایشگاهی از آثار سایر کشورها در کشور مقصد برگزار کرد.
اما کدام یک از این موارد گفته شده در موزههای ایران پاسخ داده میشود؟
از آنجا که نیاز به ضرورت آشنایی با سایر فرهنگها در ایران احساس نمیشود متقابلاً هزینهای هم صرف استانداردسازی موزه و بیمه اشیا جهت ورود آثار موزهای به ایران نمیشود. از طرفی هر چند موزههای ایران فاقد سالنهای استاندارد از نظر حفاظتی، نور و رطوبت هستند اما این تنها مشکل آنها نیست. موزههای ما کسالتبار، بیمخاطب و فاقد تفکر درآمد زایی هستند.
درحالی که بسیاری از کشورها برای نمایان کردن قدرت فرهنگی و سیاسی خود اقدام به احداث موزه یا خرید اشیا موزهای میکنند اما نگاهی به وضعیت موزههای ایران نشان میدهد که چقدر این موزهها با جایگاه اصلی خود فاصله دارند و اگر به یک سمساری شباهت نداشته باشند حداقل شبیه یک انباری شیک هستند چرا که موزههای ما توان برقراری ارتباط با مخاطب را ندارند.
از سویی نه انگیزهای برای رقابت وجود دارد نه توانی برای افزایش سودآوری و گرایش به اقتصاد موزهها. کارکنانی بیانگیزه در کنار اشیایی خسته از زنگار فراموشی. چنین فضایی بیشتر نمایانگر ویترین ترک خورده خاطرات تاریخ ایران است تا نشاندهنده شکوفایی یک فرهنگ و تمدن.
مثالهایی از این دست زیاد است. موزه هگمتانه ۴۰ سال است به عنوان موزه موقت اشیاء حاصل از کاوشهای هگمتانه یادگار دوران مادها را در خود جای داده است.
مسؤول و امین اموال موزه سنندج از وضعیت نگهداری نامطلوب اجساد سه زن و اشیاء موجود در محوطه موزه کردستان خبر میدهد. در خوزستان تنها یک موزه جنگ آن هم در خرمشهر وجود دارد! و یا در اهواز موزه وجود ندارد! هنوز یک موزه خوشنویسی در ایران مهد خوشنویسی موجود نیست.
از سویی موزه نقاشی پشت شیشه و موزه هنرهای ملی بسته میشود از سویی خبر از احداث موزه هنرهای سنتی در بخشی از مجموعه تاریخی ارگ آزادی میدهند در حالی که پس از سه سال جا به جایی، بسته بودن و سرانجام بازشدن این موزه هنوز مخاطب عام ندارد چرا که اجازه ورود به او داده نمیشود!
موزهها یکی پس از دیگری بسته میشوند، جا به جا میشوند، اما هیچ اتفاقی نمیافتد. نه کسی پاسخگو است نه کسی پرسشگر؟
فرد یا افرادی با ورود به موزه تبریز۵ بشقاب نقرهای زمان ساسانی را به سرقت بردند اما مديرکل ميراث فرهنگی صنايع دستی و گردشگری آذربايجان شرقی با تاييد دستبرد به موزه آذربايجان میگوید اشيايی که از اين موزه سرقت شده است قابل توجه نيست و ارزش آنها در دست بررسی است؟! اگر اشیا موزه ارزشمند نیستند پس چرا در موزه نگهداری میشوند؟
در پایان باید گفت موزههای ايران از نظر ساختاری از مشکلات عدیدهای رنج میبرد درست مثل فیزیکیشان. در طی این سالها هرچند رقابتی برای افزایش موزهها رخ داده است اما موزههای ما از همان تعریف ابتدایی تا کارکرد هیچ تغییری نکرده است هیچ تعلق فکر و اندیشه ای را بوجود نیاورده است.
مریم اطیابی