یک منبتکار در گفتگو با هنرنیوز؛
کاش برای هنرمان ارزش قائل بودیم!
پرویز عبدی هنرمند منبتکاریست که بیش از سی و سه سال از عمر خود را صرف خلق آقار منبت کردهاست.او تا کنون نمایشگاههای هنری در کشورهای مختلف دنیا برگزار کرده و در غالب آنها به دعوت کشورهای مختلف دنیا شرکت کردهاست. درباره مشکلات هنرهای سنتی از جمله هنر ارزشمند منبت با وی به گفتگو نشستهایم.
تاريخ : يکشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۲۷
تجربه نمایشگاهی شما در کشورهای خارجی از رقبت مردمان غرب و شرق به هنر ایران را به شما نشان داد؟
در دهسال اخیر هر سال یک یا دو نمایشگاه خارجی داشتم. در هر کدام از نمایشگاهها ذائقه مخاطبانم را در نظر میگیرم و از سوی دیگر نشانهای از ایرانی بودنم را در آنها به جای می گذارم. اما هر جا که رفتم مینیاتور ایرانی را بسیار مناسب ذوق مردم کشورهای گوناگون دیدم. برخی از نمایشگاههای من در فستیوالهای بزرگی اتفاق افتاده و به جرأت میتوانم ادعا کنم در تمامی آنها از شلوغترین غرفههای دنیا غرفه ایران بود. چراکه اساساً دنیا را به سه چیز می شناسند. یکی ادبیات، یکی فرش و دیگری خوشنویسی. من معتقدم تابلوهای خوشنویسی ایران هر سه این خصایل را در خود دارد. هم ادبیات؛ هم خوشنویسی و هم ظرافتها فرمهای ظریف نقش فرش ایران.
آنچه مردم جهان غرب را به هنر ایران متوجه میکند؛ هنرهاییست که ما آنها را در قالب صنایع دستی میشناسیم. چرا هنرهای دستی ما تا بدین حد در ایران مورد بی مهری قرار میگیرند؟
چون شغل من آرایشگریست؛ هر عصر را به این فن میشناسم. جوانهای امروزی را خیلی خوب میشناسم. جوانهایی که نفس به نفس با آنها به گفتگو مینشینم. جوانهای امروزی سرعتی دارند که این اصلاً جالب نیست. موسیقیهای تند و غذاهایی که به سرعت طبخ میشوند. این سرعت به باور من به نسل امروز صدمه میزند. بیش از صنایع دستی یا هر فن دیگر، تفریحاتی این قشر را به خود مشغول میکند که در روزگار ما جایی نداشت. از هر فضای سبزی که عبور می کنی چند چوان دور هم قلیان میکشند و این به نظر من جای تأسف است. این نشان می دهد که مسیر حرکت قشر جوان جامعه مسیر شایستهای برای تعالی آنها نیست. شاید هنر درمان تمام دردهای روزگار معاصر است و ما از آن غفلت می کنیم. آنچه قادر است که جوانان را به خود جلب کند و آنها را در مسیری درست هدایت کند. ساعت فراغت آنها همانقدر مهم است که ساختن یک سد! من معتقدم که باید برای ساعات فراغت برنامهریزی کرد. آموختن هنر هنرمندانه زندگی کردن را به انسان میآموزد.
با توجه به آنکه به کشورهای مختلفی سفر کردید؛ فکر میکنید سفرهای نمایشگاهی چه مشکلاتی دارند؟
کشورهای مختلف هر یک کولهباری از تجربهاند. هربار که باز می گردم به فکر سفر بعدی هستم. اما سازمان ارتباطات اسلامی باید عدالت را در این زمینه رعایت کند. هر بار که به نمایشگاهی دعوت شدم؛ از سوی کشور مقصد اتفاق افتاده و گرنه سازمان ارتباطات اسلامی هرگز در چهارسال اخیر مرا برای شرکت در نمایشگاهی دعوت نکرده است. اگر شرایط من مناسب برقراری نمایشگاه نیست؛ چرا به هر کشوری که سفر میکنم دوباره مرا دعوت میکنند. اینها اتفاقات هنرمند را دلسرد میکند. همیشه شکر میکنم که شغل دیگری دارم. اگر تنها یک هنرمند بودم با هنرم کاری از پیش میبردم؟ باید به نسل جوان بسیار توجه شود. نسل جوان از هنر بسیار دلسرد شدهاند. باید مسیری برای حمایت از جوانان گذاشت. فضاهای زیادی در همین شهر وجود دارد که میتوان جوانان را به هنر کشاند. اما ما به سرعت استعدادهای جوانان خود را از دست میدهیم و بعد از آنکه بزرگتر شدند؛ تنها به بازدیدکنندگانی بدل میشوند که از کنار آثار هنری عبور میکنند. اما ویکتورهوگو میگوید در هر آموزشکاهی را بازکنیم؛ در زندانی را بستهایم. من این جمله را نوشتم و به دیوار زدهام. ما از استعداد جوانترها بهره نمی گیریم. جوانان ما با حافظ و مولانا بیگانهاند.
فکر نمیکنید نسل امروز خود نیز چندان به هنرهای دشواری چون منبت گرایش ندارند؟
حتی در زادگاه پدری من دیگر بچهها به دنبال شغل پدری خود نمیروند. چراکه پدران خود را از نظر اقتصادی چندان موفق ندیدند. آنها جذب شغلهایی می شوند که لباسهای تمیزشان را از تن بیرون نیاورند. در صورتی که من معتقدم باید لباس کار پوشید و فارغ از همه چیز به کار پرداخت و از ان لذت برد. اما جوانهای امروز شاید شباهتی به روزگار جوانی ما ندارند. شاید تند مزاجی نسل امروز قدری با فاصله آنها از هنر همپیوند باشد. شاید نه تنها صنایع دستی، که هر هنری قادر است روح آدمی را صیغل بزند و عجب آنکه نسل امروز برای یافتن هنر بسیار کم طاقتاند.
به باور من هنر ابزار ارزندهایست که میتوان آن را به هزاران نفر هدیه داد اما هرگز تمام نخواهد شد. لذت بیپایان هنر با هیچ لذتی قابل قیاس نیست. هنر گوهریست که جوانان ما کمتر بدان آگاهاند. شاید اگر همان قدر که قهوهخانه در شهر هست؛ میشد کارگاههای هنری وجود داشته باشد. جای تأسف است که طاقچه خانهها به جای آنکه جای صنایع دستی باشد؛ قلیان گذاشته شده.
در مجموع بزرگترین مشکل در راه هنر ایرانی چیست؟
مشکل ما عدم ارزشگذاری و توجه مسئولان به هنرهای اصیل است. هنر در ایران بازار مناسب و در خور ندارد و بدین سبب کم رونقتر از صنایع و مشاغل دیگر است. به ویژه جوانها ازین هنر به سرعت دلسرد میشوند؛ چراکه پس از این همه تلاش، قادر به فروش آثارشان با قیمت واقعی آن نیستند. انتظار ما از مسئولان حمایت است.