رنگ‌هایی که با باد می‌رقصد
گذری بر آثار امیرحسین حشمتی؛
رنگ‌هایی که با باد می‌رقصد
از آن جایی که امروزه کمتر به عکس به عنوان یک اثر هنری پرداخته می شود و آثار امیرحسین هشمتی از این خصوصیت برخوردار است و هم چنین به بهانه نمایش آثارش در گالری سین، آثار این هنرمند عکاس را از نظر می گذرانیم.
 
تاريخ : شنبه ۹ دی ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۱۵


هنر بیان رنج ها، بیم ها، امید‌ها، و تمامی‌آمال آدمیست. شاید اندک تفاوت میان هنرمند و مردم در همین موضوع نهفته است. روح هنرمند هم چون صافی بی آلایشی می‌ماند که جهان و تمامی‌تجربه های زیستی را از خود عبور می‌دهد و سرانجام تصویری از شهود هنرمند را به نمایش می‌گذارد. 

شاید تنها سببی که اثر هنری را گرانقیمت و یا ارزشمند می‌سازد، گذشتن تصویر آن از روح هنرمند است. شاید به سبب آن‌که اثر هنری آئینه روح آدمیست ارزش می‌یابد.  به هر روی هنر تجسد اندیشه های آدمیست. اندیشه هایی که به مدد رنگ و نقش جان می‌گیرند و اجازه ظهور و بروز می‌یابند.
 
اما مهم ترین خصلت یک اثر هنری همراه کردن مخاطب و انتقال عواطفیست که هنرمند قصد بیان آن‌ها را داشته‌است. در آثار هشمتی می‌توان این خصوصیت را به نحوی بارز درک کرد. در واقع گرچه با نگاه اول تصور می‌شود که آثار این هنرمند تنها حرکت یک دوربین به هنگام عکاسیست، اما با نگاهی عمیق تر می‌توان نوعی شهود هنرمندانه را در آثار این هنرمند تشخیص داد. در این عکس ها تخیل عکاس به تصویر جان داده و به راحتی روح غالب بر اندیشه و عواطف هنرمند را به مخاطب اثرش منتقل می‌کند.
بسیاری از آثار هنری در روزگار معاصر ارائه می‌شوند؛ عاری از ساختارهای زیبایی شناسانه کلاسیک هستند. در واقع هنر امروزه به ابزاری برای تخلیه هیجان های خالق خود بدل شده. گاه حتی اثر هنری حامل هیچ پیام و در بر دارنده هیچ روایتی خارج از خود نیست و تنها نمایشی آنی از احساسات لحظه ای هنرمند است. گاه به تعبیر تازه ای که از آن ارائه شده‌است، تنها اثریست که مایه لذت و شعف مخاطب باشد و گاه حتی از این خصلت نیز برخوردار نیست.

اما هنر به معنای اصلی خود در این حیطه نمی‌گنجد. هنر در بر دارنده تمامی‌احساسات و عواطف هنرمند خویش است. همان‌گونه که در آثار هشمتی احساس ناب یک هنرمند را به هنگام خلق اثرش می‌توان دید. همان حس رقیق و رویاگونه ای که در نقاشی های ایران درودی قابل دیدن است، در آثار او مشهود است.  شاید بتوان گفت هنرمند فارغ از تمامی‌خشونت‌ها و تلخ‌کامی‌های روزگار معاصر، به ثبت اثر لذت‌بخش طبیعت می‌پردازد و توجه مخاطب خسته از روزگار معاصر را به زیبایی‌هایی جلب می‌کند؛ که تا کنون از آن چشم پوشیده بود. این تجسم اما؛  شبیه به طبیعت و منتزع از آن است. هنرمند به خوبی می‌داند که انسان معاصر در زندگی خود هم‌چون انسان سده 16 درگیر عواطف اغراق شده و شاعرانه نیست. هم چون مخاطبان نسخه‌های خطی نیز به شاعرانگی و تجسم عالم معنا عادت نکرده است. او درگیر خشونت‌ها و دشواری‌های زمانه خویش است. درگیر سرعتی که به دمی‌تمامی‌حیاتش را دچار تغییر می‌کند.
آثار این هنرمند به سبب کشیدگی های هم‌جهت، به زمانه حال پیوند دارد. هنرمند به خوبی با سرعت و تجسم آن کنار آمده و این شتاب را تجسم بخشیده. اما این شتاب دیگر مانند زندگی عادی تلخ و جانکاه نیست. او شاید به مخاطب خود هشدار می‌دهد که همین شتاب می‌تواند لذت آفرین باشد و خود مونه ای از این لذت را در کشف جنبه های پنهان طبیعت مقابل روی آدمی‌قرار می‌دهد.

به دیگر سخن در آثار او گذر زمان را به راحتی می‌توان تشخیص داد. گرچه حرکت وارد شده به دوربین می‌تواند به نوعی حرکت سرگیجه وار مانند باشد، اما این حرکت را شاید بتوان به نوعی جریان حیات در یک اثر هنری شبیه دانست. در واقع آن چه این اثر هنری را حایز ارزش می‌کند، جلوه های ویژه بصریست که می‌توان در یک اثر هنری جستجو کرد.  حجم در آثار او به نحوی اغراق شده به نمایش در آمده است. 

رنگ‌هایی که با باد می‌رقصد... حکایت حال انسانیست که با طبیعت خود درآویخته است. اما این آمیختن از جنس نزاع نیست. نوعی بازی و زیست پایاپای است.
 
کد خبر: 51489
Share/Save/Bookmark