«چهل سالگی» پنجمین فیلم سینمائی علیرضا رئیسیان پس از نمایش در بیست و هشتمین جشنواره فجر در حالی به اکران سینماها درآمده که هنوز از نمایش عمومی فیلم قبلی او خبری نیست.
«پرونده هاوانا»، «ایستگاه متروک»، «سفر» و «ریحانه» آثار قبلی رئیسیان هستند که از آن میان فیلم «پرونده ...» با مضمون جدیدی که در زمان خود داشت هنوز راهی به اکران سینماها پیدا نکرده است.
به گزارش هنر نیوز به نقل از خبر آنلاین، «چهل سالگی» با فیلمنامهای از مصطفی رستگاری ساخته شده که اقتباس از رمانی به همین نام نوشته ناهید طباطبائی است. رستگاری تجربه نگارش فیلم نامه مجموعه «به دنیا بگوئید بایستد»، تله فیلم «درها و پرده ها» که جمعه یازدهم تیر از تلویزیون پخش شد و ... را در کارنامه دارد.
نگاهی به این آثار و تحصیل در رشته فلسفه هنر زمینهای فراهم کرده تا این نویسنده در آثار خود همواره نیمنگاهی به آثار کلاسیک ایرانی و خارجی داشته باشد که نمونه آن اقتباس از «هملت» در مجموعه «به دنیا ...» است. همچنین نوعی تداخل زمانی که به فراخور قصه میتواند شدت و ضعف داشته باشد، ویژگی برجسته فیلمنامههای رستگاری است.
این بار هم در «چهل سالگی» علاوه بر رمان اصلی، نویسنده نیم نگاهی به قصه «پادشاه و کنیزک» مثنوی مولوی داشته که طبعاً ایرانیزه کردن آن در قصهای معاصر میتواند روند این اقتباس را خاصتر کند.
آنچه از «چهل سالگی» به عنوان فیلمی داستانی در ذهن مخاطب میماند بحران زندگی زنی به نام نگار تمدن (لیلا حاتمی) است که در دوران دلزدگی از زندگی خانوادگی خود با عشق قدیمیاش (کوروش کیان) روبهرو میشود که در جوانی به دلایلی نامعلوم او را ترک کرده است. حالا زن بر سر دوراهی قرار میگیرد که تن به موج بسپارد یا در سکون خود غوطهور بماند؟
این تعریف اولیه تا وقتی شمائی از پیشینه شخصیتها نداریم، میتواند قصهای عام و متعارف تعبیر شود، اما ویژگی که به نظر میآید از تلفیق دو اقتباس و روایتی به نسبت مدرن عاید فیلم شده، تکیه بر مقاطع مفید گذشته در لحظه و زمان حال است که میتواند این تعریف اولیه را به روز کند.
در واقع بازگشت کوروش به ایران برای اجرای یک کنسرت پس از 20 سال و آنهم در شرایطی که نگار رشته موسیقی را که در آن تحصیل کرده به حاشیه زندگیاش برده، به نوعی هم علامت سئوال گذشته را پررنگتر میکند هم زندگی زمان حال نگار را زیر تیغ سئوال میبرد.
اما مهمتر این است که این زیر سئوال رفتن تنها برای نگار شکل نمیگیرد بلکه شوهرش فرهاد که بازجوی سابق او بوده (و کسی که زمینه رفتن کوروش و جدائی آنها را فراهم کرده)، به گونهای عمیق تر با عملکرد گذشته خود درگیر میشود و دادگاهی نمایشی برای محاکمه خود تشکیل میدهد که میتواند ابعاد جدیدی به قصه بدهد.
شاید به همین دلیل باشد که با وجود اینکه در این مثلث عشقی دو ضلع نگار و فرهاد انگیزه و پتانسیل پررنگی برای کنش و واکنش دارند، این رنگامیزی باعث شده قصه نتواند بر یک شخصیت تمرکز و با بحران او همراهی کند. وقتی هم که قصه و در نتیجه تایم فیلم بین شخصیتها تقسیم میشود به این معنی است که اگر قهرمان فیلم نگار است، مخاطب زمانی را از همراهی با او غافل شده و با بحران فرهاد همراهی کرده است. اگر هم قهرمان فیلم فرهاد باشد که به نظر میآید چیز بیشتری از دست رفته است.
در این میان رابطه فرهاد و دخترشان بهار هم به نوعی خاص و ویژه است که ترسیم آن نیاز به زمان دارد تا وارد بافت قصه شود و کلیت این خانواده و روابطشان را واجد شناسنامهای خاص کند.
در نهایت روند روایت زمان گذشته نیز در قالب فلاشبکهائی مقطعی در ذهن شخصیتها شکل میگیرد و با پیوستن به هم روابط این سه ضلع مثلث را در زمان حال شناسنامهدار میکند.
به این ترتیب در «چهل سالگی» هر چند با پرداخت انجامشده از تعریف اولیه شخصیتها و مثلث عشقی کلیشهای فاصله گرفتهایم، اما به نظر میآید این بازخوانی برای تأثیرگذاری بر مخاطب و نزدیک شدن به کاراکترها نیاز به تمرکز بر محور یک شخصیت به عنوان قهرمان را داشته باشد که در شکل حاضر فاصله خود را حفظ میکند.
نویسنده:سحر عصرآزاد