گذری بر نمایش موزیکال قحطی نور/2
کولاژی به نام قحطی نور
نمایش قحطی نور که اخیراً به روی صحنه رفت؛ با واکنشهای متناقضی از سوی مخاطبانش روبرو شد.
تاريخ : چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۰۹:۵۹
این نمایش نکات جالب توجه و بحث برانگیزی داشت که یکی از آنها موسیقی و اسرار بر پر رنگ بودنش در این نمایش است.
اما آنچه این تئاتر را مخدوش میکرد شاید به مجوز آن باز میگشت. موسیقی و حضور یک گروه موسیقی نکتهای غیر متعارف که کمتر بدان برخوردهایم. از سوی دیگر اگر بپذیریم که دیده شدن گروه موسیقی حکمتی دارد؛ باید دید که این موسیقی تا چه حد به مفهوم داستان و احساس عرفانی حرکت نورها و رنگها و جامه پردازی در آن نزدیک است. در واقع موسیقی کمک میکند تا احساس به مخاطب منتقل شود و نمایشی این چنین نیازمند موسیقی متناسب و هماهنگیست تا به حس عرفانی آن یعنی رهایی از شیطان و اتصال به عالم بالا کمک کند. اما به باور بسیاری از مخاطبان این نوع موسیقی کسل کننده بود! اگر بخواهیم از علت این موضوع آگاه شویم؛ باید برای آغاز بپرسیم که چرا این گروه موسیقی با تئاتر همراه شدند! در گام دوم باید به این سوال پاسخ دهیم که چرا چنین نتی برای گروه موسیقی نوشته شد و در گام سوم لزوم دیده شدن این گروه موسیقی، آنهم در جلوترین بخش صحنه را جویا شویم.
در گام نخست و در پاسخ به این سوال که «چرا این گروه موسیقی با تئاتر همراه شدند؟» باید گفت شاید این موضوع به نوع مجوز امین حیایی بر میگردد. شیوه کولاژمانند و برخورد غیر موزون موسیقی و تئاتر در صحنه؛ شاید توجیه دیگری ندارد و اگر خوش بینانه بنگریم میتوانیم بگوییم که این خواسته کارگردان برای ایجاد بدعتی تازه بوده! البته این امر سندی نیست تا احساس مخاطب را در دست گیریم و به هر سویی که میخواهیم بریم و او را آزار دهیم.
نکته دوم پاسخ احتمالی به این سوال است که :« چرا چنین نتی برای گروه موسیقی نوشته شد ؟» . در پاسخ احتمالی و یا استدلال عقلانی میتوان گفت که حیایی میخواست این موضوع را در ذهن ایجاد کند که نمایش و رخدادی که برای او در صحنه تئاتر و در مواجهه اش با شیاطین و روح معنوی رخ داده؛ مفهومی خاص و مخصوص پرده سینما نیست. شاید علت انتخاب این گونه از موسیقی کوچه و بازاری یادآوری به نزدیک بودن موضوع داستان به هر یک از ما باشد.
نکته سوم پاسخ به این سوال است که :« لزوم دیده شدن این گروه موسیقی، آنهم در جلوترین بخش صحنه چیست؟» و شاید بهتر باشد این سوال را مطرح کنیم که اصل موسیقی است یا نمایش؟ به باور نگارنده این مقاله کوتاه، انتخای مکان قرارگیری پرسوناژها به سبب حرکتهای ریتمیک یک خواننده و یا نوازنده در روی صحنه تئاتر چندان جالب و موافق به میل مخاطبان نیست. مخاطبان حیایی برای دیدن یک تئاتر آمده بودند و بهتر است بگوییم که دیده شدن آن ها بر روی یک سن بالا و پایین رونده؛ ریتم ذهنیشان را بر هم میزد و زمزمههایی از اعتراض را که روی صندلی تماشاگران شنیده میشد؛ را در پی داشت. حال چند سوال مطرح است؛ چرا سن متحرک برای نوازندگان انتخاب شد؟ جرا در پیشاپیش صحنه؟ چرا با نور متمرکز؟ و چرا در میانه تئاتر در میانه زمین جایی که نه کاملاً پیدا باشند و نه پنهان؟
البته نباید این نکته را از نظر دور داشت که نمایش نینواز در کنار صحنه بخش اثرگذار این نمایش بود. اما درباره سایر بخش ها و نواهای موسیقایی این کنسرت – تئاتر میتوان گفت؛ برای مخاطب خود چندان راضی کننده نبودند.
استدلالی که میتوان در توضیح این نکات آورد این است که: مجوز موسیقی تا حدی این موضوع را تحیل میکند که موسیقی بر نمایش غالب باشد. اما این موسیقی در کنار نوازندگانی که با لباسهای عربی به جمع بازیگران اضافه شدند؛ یک کولاژ نامتعادل به نظر میرسید. استفاده از سازهایی چون گیتار برقی و پرکاشن نیز بر این عدم توازن حکایت میکرد. در حالی که تئاتر از فضایی کلاسیک و لامکان و لازمان سخن میگفت و رویه ای عرفانی داشت؛ به جای نواختن سازهایی چون عود و کمانچه، گیتار برقی و پرکاشن روی صحنه قد علم میکنند و به یکباره ریتم ذهنی بیننده را بر هم میزنند. این موضوع چه توجیهی دارد؟
در نهایت میتوان گفت بدون دیده شدن نوازندگان هم میشد این نمایش را اجرا کرد؛ حتی با یک موسیقی ضبط شده! و حتی اگر به توجیه مجوز این گروه باید روی صحنه باشند؛ چرا کمی نهانتر و در لایه هایی کورتر از صحنه نبودند و در پایان یک سوال مهم تر که آیا یک نوای سنتی با یک آواز عرفانی از مولانا این صحنه را برای مخاطبانش دلپذیر تر نیم کرد؟
فاطمه عبدی مراد