به گزارش هنرنیوز، طلاق در همه جوامع بحثی حائز اهمیت در حوزه آسیبهای روانشناختی است؛ اهمیت موضوع طلاق در جوامع و جنبههای مختلف آن به حدی است که در زیرساختهای اجتماعی همواره مورد توجه بوده و برای آن راهکارهای گوناگونی ارائه شده است.
سینما نیز در جایگاه خود بارها و بارها توسط سینماگران و هنرمندان مختلف این موضوع را بازتاب داده و نگاه آنانگاه روایت سادهای ازمشکلات زندگی و روند معمول جدایی است وگاه نشان دهنده عواقب و ناهنجاریهای بعد از طلاق است؛ در برخی موارد موضوع طلاق دستمایه ایست تا سایرموضوعات اجتماعی در کنار آن بیان شود.
در فیلمنامه شعله نیک روش؛ فروغ مادری است که برای گرفتن سرپرستی دختر هفت سالهاش بهاره، به دادگاه مراجعه کرده است. بهروز، همسر سابق او تصمیم گرفته برای کار به خارج از ایران برود، مخالفتهای فروغ کارساز نمیشود و درنهایت بهروز او را طلاق میدهد و میرود. طبق قانون در چنین شرایطی دختر تا هفت سالگی باید نزد مادر نگهداری شود و پس از آن سرپرستی او به پدر واگذار میشود:
«فروغ: … اون موقع دختر من هشت ماهش بود. طبق قانون، سرپرستی اون تا هفت سالگی به من سپرده شد، اما قرار بود بهروز هزینه نگهداری بهاره رو تو این مدت به من بده و هر چند وقت یکبار اونو ببینه. اما تو این مدت هیچ خبری از بهروز نبوده و نیست. اون با خانوادش حتی یکبار به دیدن بهاره نیامدند و یک ریال هم پول برای ما نفرستادن، ما حتی نمیدونیم اون زنده است یا مرده!»
اما در این میان حضور شخصیتی به نام یوسف تأثیر زیادی بر روند داستان دارد و تصمیم گیریهای فروغ را حساستر کرده است. یوسف به تازگی همسایه فروغ شده است و طی مدت کوتاهی عاشق او شده است. با بهار رابطه خوبی دارد و همه جای داستان به فروغ قوت قلب میدهد. خود دانشجوی حقوق است و از گذشته فروغ آگاه است و با توجه به غیبت طولانی بهروز و بینوجهی او تمام تلاشش را برای بدست آوردن فروغ انجام میدهد.
فروغ: شما اینجا چیکار میکنید؟
یوسف: فکر کردم میدونید، من دانشجوی فوق لیسانس حقوقم!
فروغ: پس چرا بقیه همکلاسیهاتون اینجا نیستن؟
فروغ با نگرانی به اطرافش نگاه میکند.
یوسف: نترسید، نه همسایهای اینجاست، نه همکاری و نه حتی بهاره عزیز.
فروغ: شما دارید برای من مزاحمت ایجاد میکنید!
یوسف ناراحت میشود. فروغ سرخ شده است و نمیتواند هیجانش را مخفی کند.
فروغ: اگه رئیس دادگاه منو با شما ببینه!؟... من باید مادر خیلی بهتری به نظر بیام تا دخترم رو بهم بدن!
یوسف: مادری بهتر از شما وجود نداره، خودتون میدونید... در ثانی، شما رقیبی ندارید! یه نقل و انتقال ماده قانونیه.
فروغ: شما که با دقت پرونده و حتی زندگیم رو بررسی کردین، برای خودتون جایی توش دیدین؟
یوسف سرش را زیر میاندازد.
یوسف: فعلاً نه، ولی میدونم، یعنی امیدوارم بعد از گرفتن نتیجه از دادگاه پیدا کنم.
فروغ: پس نگران جای خودتون هستین!
یوسف: شاید، ولی سرنوشت بهاره هم واقعاً برام مهمه.
فروغ با دقت به او نگاه میکند. یوسف خجالت میکشد.
یوسف: فکر نمیکردین تو خواستهام اینقدر جدی باشم؟!
فروغ لبخند میزند.
فروغ: تو باغبونی که خیلی جدی هستین!
یوسف: خوشحالم که بالاخره متوجه اونها شدین.
فروغ: باغبونی و حقوق چه ربطی به هم داره؟
یوسف اگه پدرتون باغبون دادگستری باشه ربط پیدا میکنه!
فروغ لبخند میزند. پیداست که به او علاقمند شده است. یوسف نیز لبخند میزند...
در ادامه داستان برگ برندهای که فروغ از غیبت بهروز در دست داشت و هم خیالی خوشی که یوسف از رسیدن به فروغ در سر میگذراند به یکباره با آمدن بهروز دگرگون میشوند. بهروز آمده است تا سرپرستی بهاره را خود بر عهده بگیرد. او در این مدت برای خود کسب و کار و شرکتی به راه انداخته است.
فروغ نگران از دست دادن بهاره و یوسف نگران فروغ است و این کشاکش و انتظار را نویسنده به خوبی در درهم شکستگی روابط ناشی از حضور بهروز و یوسف در داستان نشان داده است و مهمتر از آن سرنوشت بهاره که آیا سرانجام مهر مادری پیروز خواهد شد یا قانونی که به دور از درک احساسات مادرانه است؟!
«نیمه گمشده» اثر شعله نیک روش فیلنامهای است که به تازگی از سوی انتشارات نغمه زندگی وارد بازار نشر شده است. این فیلنامه در ۸۸ صفحه و شمارگان ۱۰۰۰ نسخه چاپ شده و با قیمت ۵۰۰۰ تومان عرضه میشود.