«ورنر هرتزوگ» پنجم سپتامبر ۱۹۴۲ در شهر مونيخ ایالت از پدر و مادر بیولوژیست و در کوران جنگ دوم جهاني متولد شد.او که دو برادر به نامهای «تیلبرت» و «لوکی» و یک خواهر به نام «سیگرید» دارد نخستين فيلم سينمايي خود را در سن يازده سالگي تماشا كرد كه به گفته خودش در نگاه اول مجذوب آن شد و سعي در آموزش آن در سال هاي بعد كرد.تا سال ۱۹۵۴ در دهکده کوهستاني باواريا زندگي مي کرد و وقتي ۱۲ سال داشت دوباره با خانواده اش به مونيخ آمد، همان موقع بود که با خانواده «کلاوس کينسکي» در خيابان اليزابت هم خانه شدند.
هرتزوگ درباره اولين آشنايي اش با سينما و فيلم گفته است:« يک مرد دوره گرد با پروژکتوري به روستاي کوچک و کوهستاني ما آمده بود و دو فيلم را در مدرسه برايمان نشان داد که اصلاً روي من تأثير نگذاشتند. تجربه تکان دهنده اي نبود، فقط خيلي مأيوس کننده و نفرت انگيز بود. يکي درباره اسکيموهايي بود که يک کلبه برفي مي ساختند و چون در کوهستان و برف بزرگ شده بودم، به جرات مي توانستم بگويم آن اسکيموها واقعاً نمي دانستند چطور بايد چيزي را با برف درست کنند، فقط داشتند کارهاي احمقانه اي انجام مي دادند. بعد يک کات زده شد و ناگهان ديدم کلبه برفي تمام و کمالي ساخته شده است. مي توانم بگويم تا ۱۱ سالگي فيلم نديده بودم و حتي نمي دانستنم سينما چيست.» اما با هم خانه شدن با «کلاوس کينسکي» همه چيز تغيير مي کند:« همان موقع فهميدم که کارگردان سينما مي شوم و فيلمي با شرکت او مي سازم.»
هرتزوگ ۱۴ سالش بود که با يک دوربين سرقتي از «مدرسه فيلم مونيخ» کارش را شروع کرد. بعدها مدتي را در دانشگاه مونيخ گذراند و بعد در دانشگاه «پيتسبورگ» تئاتر و ادبيات خواند. کمي در تلويزيون کار کرد و در اوايل دهه ۶۰ براي تهيه سرمايه ساخت فيلم هايش به جوشکاري در يک کارخانه فولاد پرداخت. او سپس به ساخت فيلم های کوتاه روی آورد فيلم هاي مستند «هركول» و «آخرين واژه ها» كارهاي بعدي او در دهه ۱۹۶۰ بودند كه كه در نهايت به نخستين فيلم بلند سينمايي هرتزوگ در سال ۱۹۶۸ با نام «نشانه هاي زندگي» منجر شد كه جايزه معتبر خرس نقره اي جشنواره برلين را نصيب اين كارگردان كرد. او در نشانه هاي زندگي از بازيگران بومي بهره گرفت و بعدها در فيلم هاي سينمايي و مستنداش نيز به همين شيوه ادامه داد.
بد نیست بدانید تا قبل از این دریافت این جایزه بحران در سينماي آلمان به اوج خود رسيده بود همين مسئله موجب شد تا سال ۱۹۶۲ در «جشنواره ابرهاوزن» هسته اوليه انجمن سينماي جوان آلمان توسط «الکساندر کلوگه»، «ادگار رايتس»، «پيتر شاموني»، «فرانتس يوزف» و... شکل بگيرد. ۲۶ نويسنده و فيلم ساز آلماني با اعلام بيانيه اي از آغاز فعاليت انجمن سينماي جوان آلمان خبر دادند. بيانيه اي که در بخشي از آن آمده بود: «... موفقيت هاي سينماي آلمان در گرو جهاني شدن آن است، در اين راه به آزادي و رهايي نياز است. رهايي از سنن و قراردادهاي حاکم بر سينما، رهايي از دخالت پيش از اندازه سرمايه و رهايي از سلطه تقليد. ما براي به وجود آمدن اين سينماي نو آمده ايم، سينماي کهنه مرده است و ما به چيزهاي نو ايمان داريم.»
«ورنر فاسبيندر»، «هانس يورگن سيبرگ»، «مارگرته فون تروتا»، «ورنر هرتزوگ»، «ويم وندرس» و «ژان ماري اشتراوب» و... فيلم سازان جواني بودند که به اين گروه پيوستند «فولکر شلندرف» اولين سخنگوي انجمن، دولت فدرال را وادار به تأسيس کانون سینمای جوان آلمان (کوراتوریوم)، مدرسه فيلم مونيخ و برلين و ساخت فيلم هايشان کرد. سال ۱۹۶۶ فيلم «تورلس جوان» به کارگرداني «شلندرف» به صورت مستقل ساخته شد و جايزه منتقدان جشنواره کن را از آن خود کرد. تاريخ آغاز سينماي نوين آلمان به همين زمان برمي گردد.
۱۳۷۲ نام هرتزوگ به نامي آشنا براي سينمادوستان حرفه اي تبديل شده و با فيلم درخشان «آگوئيره:خشم پروردگار» به شهرتي بين المللي دست يافت.فيلم درباره سفر گروهي اسپانيايي در قرن شانزدهم ميلادي به جنگل هاي آمريكاي جنوبي براي يافتن شهر افسانه اي طلا به نام «الدورادوست».
درونمايه اصلي فيلم ياد شده را جاه طلبي تشكيل مي دهد كه در طول داستان «دون لوپه» را به كشتن رييس گروه و در دست گرفتن قدرت وا مي دارد كه در نهايت تمامي افرادش را به كشتن مي دهد. هرتزوگ به خوبي اين افسانه را كه الدورادو شهري پوشيده از طلاست را به خوبي به تصوير كشيده و در اين راه از جلوه هاي بصري منطقه فيلمبرداري خود به بهترين شكل بهره گرفته است.
اين مناظر زيبا و در عين حال حيرت آور با موسيقي درخشاني همراه شده كه مخاطبان خود را تحت تاثير عميقي قرار مي دهد.«كلاوس كينسكي» دوست دوران زندگی و بازيگر محبوب هرتزوگ كه درسينماي اروپا داري اعتبار بوده، انتخاب مناسبي براي نقش آگوئيره بوده و جاه طلبي و عشق به قدرت به خوبي در بازي اش تبلور يافته است. فيلم ياد شده با موفقيت هاي زيادي روبه رو شد و راه را براي فيلم هاي بعدي اش باز كرد.
اما فيلم بعدي ورنر كه براي ايرانيها نامي بسيار آشناست،«معماي كاسپرهاوزر» نام دارد كه بهترين كار سينمايي او لقب گرفته است. فيلم داستان مرد جواني است كه شانزده سال ابتدايي زندگي اش را در زندان و به دور از جامعه انساني گذرانده و پس از آن در يكي از شهرهاي آلمان در سال هاي ابتدايي قرن نوزدهم رها مي شود، بدون آنكه ذره اي از فرهنگ و تمدن شناخت داشته باشد.اين فيلم تكان دهنده و پرمحتوا به قدري خوب از كار درآمد كه هيات داوران جشنواره كن را به اعطاي جايزه ويژه به فيلم متقاعد كرد.
هرتزوگ در فيلم هاي بعدي خود در دهه فوق به سينماي مستند نزديك تر شده و به مرور از سينماي داستان گو فاصله بيشتري گرفت. بازسازي فيلم كلاسيك «نوسفراتو» ساخته «گئورگ ويلهلم مورنائو» يكي از مهمترين كارهاي دهه هفتاد اين كارگردان است كه به پلي ميان تاريخ گذشته و معاصر سينماي آلمان تعبير شده و ستايش بسياري را از سوي منتقدين برانگيخت.
«فيتزكارالدو» مهمترين فيلم دهه هشتاد هرتزوگ است با درون مایه ای نردیک به آگوييره... با اين تفاوت كه سرو شكل سينمايي تري دارد. فيلم درباره تاجر ماجراجويي است كه مي خواهد در قرن نوزدهم در دلتاي رودخانه آمازون يك سالن اپراي بزرگ و مجهز ساخته و خوانده اپراي مشهور آن دوران -كاروزو -را بدانجا دعوت كند.
اين قصه عجيب و غريب و استثنايي در دستان هرتزوگ به فيلم خوبي تبديل شده كه عشق به هنر در جاي جاي آن موج مي زند. از نقاط قوت فيلم بازي فوق العاده «كلاوس كينسكي» در نقش اصلي است كه در كنار فيلمبرداري مسحور كننده آن قرار گرفته و نقش مهمي در كيفيت والاي كار داشته است.
در ساليان بعد هرتزوگ عملا از سينماي داستاني فاصله گرفته و در معدود كارهايش نيز به سمت سينماي مستند گرايش داشته است. ولی دیر نپایید که او هرتزوگ بار ديگر به سينماي داستاني روي خوش نشان داد و در سال ۲۰۰۹ با فيلم «ستوان بد» بسياري از علاقه مندان سينماي خود را شگفت زده كرد. فيلمي در گونه نوآر كه با بازي «نيكلاس كيج» ساخته شد و به زندگي یک پليس فاسد آمريكايي مي پردازخت. فيلمي به شدت جذاب و سياه كه فرسنگ ها با سينماي هرتزوگ فاصله داشته و به سينماي قصه گو نزديكي بيشتري دارد. با اين حال فيلم به نمونه هاي مشابه هاليودي خود شباهت نداشته و چند پله اي بالاتر از آنها قرار مي گيرد. هرتزوگ همان سال یعنی ۲۰۰۹ رياست هيأت داوران شصتمين جشنوارهي فيلم برلين را برعهده داشت و با فيلم «پسرم، پسرم، چه كردهاي» عنوان فيلم حيرتانگيز سال را در شصتوششمين جشنواره فيلم ونيز بهدست آورد.
هرتزوگ كه علاقه بسياري به مقوله فرهنگ دارد، سالها پيش در يكي از دوره هاي جشنواره فيلم فجر به ايران آمد و به تمجيد از فرهنگ غني ايران پرداخت. وي فرهنگ كشور خود را به لايه نازكي از يخ يك درياچه يخ زده در برابر يخ قطور فرهنگ ايران تشبيه كرد كه شكستن آن غير ممكن به نظر مي رسد.وی که هم اکنون در لس آنجلس زندگی می کند در نظر سنجی نشریه اینترتیمنت ویکلی به عنوان سی و پنجمین کارگردان برتر تاریخ انتخاب شد.
نشانههای زندگی (۱۹۶۸)،حتی کوتولهها هم سرکش شدند(۱۹۷۰)،فاتا مورگانا(۱۹۷۱)،قلب شیشهای (۱۹۷۶)،استروژک(۱۹۷۷)،وویتسک(۱۹۷۹)،جایی که مورچههای سبز خواب میبینند(۱۹۸۴)،دماغه کبرا (۱۹۸۷)،فریاد سنگ(۱۹۹۱)،آبی وحشی دوردست(۲۰۰۵)،سپیدهدم رهایی(۲۰۰۷) از دیگر فیلمهای هرتزوگ به شمار می روند.