گذری بر نگارخانه تابستان؛
سه جامه برای سورئالیسم
نمایشگاه طراحیهای امید ایرانی، وحید کاشانی، و ماهرخ نخعی در نگارخانه تابستان خانه هنرمندان ایران برپاست. این نمایشگاه سه جلوه از سورئالیسم را به نمایش میگذارد که میتوان آن ها را مورد نقادی قرار داد.
تاريخ : يکشنبه ۹ تير ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۰۱
این نمایشگاه مجموعهای از طراحیهای امید ایرانی و چاپهای ماهرخ نخعی و ذهنیتنگاریهای امید کاشانی است. اما این سه قالب بصری، با وجود آنکه از یکدیگر فاصلهای دراز دارند؛ در یک نقطه به اجماع میرسند که میتوان آن نقطه را تخیل دانست. این تخیل که مصالح نخست هر اثر هنریست ازین سان به عنوان شاخصه تشابه میان این آثار مد نظر قرار گرفتهاست؛ که آثار ارائه شده در این مجموعه در بر دارنده نوعی فراواقع گرایی هستند.
تخیل گرچه در گونههای مختلف هنری هر یک به معنایی به کار میرود و نمیتوان تخیل نهفته در آثار ادوار گوناگون را در یک کاسه ریخت و آن را یکی دانست؛ اما باید گفت که گاه شباهتهایی میان تخیلنگاری هنرمندان گوناگون یافت میشود که در اینجا شرح تصویری آن کاملاً گویاست. نخست در آثار ایرانی با وجود واقع گرایی حاکم بر آثارش میتوان گونهای خیالانگیز از رئالیسم جادویی را مشاهده کرد. همان رئالیسمی که در آثار گابریل گارسیا مارکز میخوانیم. البته این رئالیسم خود به نوعی تخیل آمیخته و از آنسان که گاه در بخشی از فرمهای واقع گرا شاهدیم؛ به یکباره جوهری از فانتزی به نقش آمده و اثر را به یکباره از واقع گرایی به در آوردهاست.این ویژگی آثار او را به انیمیشنهای والت دیزنی شبیه کردهاست. تصاویری که ما را به یاد آلیس در سرزمین عجایب میاندازد.
دومین مجموعه از آثار متعلق به ماهرخ نخعی هستند. این مجموعه ترکیبی از اتفاقات حاصل از چاپ و جهت دهی آنها به سمت تداعی فرمهای مورد نظر طراح توسط خودکار و رواننویساند. آثار نخعی نیز به سبب اتفاقات فرمی بدستآمده از حرکت جوهر دو پهلو مینمایند. چاپ هم قدری از واقعیت به دورند و هم آن را تداعی میکنند و ازین رو میتوان آنها را با اقماض سورئالیسم دانست.
اما دسته سوم از آثار این مجموعه که متعلق به وحید کاشانی هستند؛ قدری متفاوت از دو فضای دیگر اند. این فضاها ترکیبی از کعبها و اعضای بدن هستند و میتوان آن ها را نمونهای کاملتر و شفافتر از سورئالیسم دانست. البته در برخورد با آنها به سادگی متوجه میشویم که این آثار به وضوح برگرفته از ذهنیت طراح نیستند. چراکه فرمهایی مشابه آن را پیش از این در آثار کریم نصر و مهدی پرستار دیدهایم. اما آثار کاشانی جای تأمل دارد وشاید این به سبب پی بردن به مفهوم معناییست که طراح در پی دستیابی به آن بودهاست. در غیر این صورت تصویر کردن انسان های سلاخی شده یا قطعات بریده شده دست و پا در آثار این طراح اندکی بلا تکلیف خواهد بود.
اما پی بردن به لایههای معنایی این آثار کاری سهل نیست. چرا که نخستین تظاهر این فرمهای از هم گسیخته در قالب کعبها را در تابلو گرونیکای پیکاسو دیدیم. جایی که حجوم مرگبار و سهمآلود اشغالگران به اسپانیا و به دنبال آن نابودی هزاران انسان بیگناه دستاویز خلق مشهورترین اثر جهان بدست پیکاسو شد. پیشطرح های پیکاسو از گرونیکا چندان سهل الوصول نبود. اما آثار کاشانی به سبب تکرار این فضا قدری از ذهنیت خلاقه هنرمند به دور مینماید. اگر این آثار را به مصداقهای خارجیاش در جهان متصل کنیم؛ صحنههایی از کشتار و یا جنگ را که قدری تعدیل شدهاند در تابلوها خواهیم دید. البته نمیتوان گفت که تنها تعبیر ممکن از این تابلوها جنگ است. اما تنها در جنگ و یا انفجار با جداشدن اعضای بدن از یکدیگر روبرو میشویم. البته این تصاویر را میتوان کنایه از گسیختگی روح انسانی در روزگار معاصر دانست. آنچه انسان را در جهان معاصر تنها و خالی از انسجام منطقی اشکال قرار میدهد.