این برف را سر باز ایستادن نیست
تاريخ : سه شنبه ۲۴ فروردين ۱۳۸۹ ساعت ۲۳:۰۲
سیدعبدالجواد موسوی
نه، این برف را سر باز ایستادن نیست. مرگومیر هنرمندان را عرض میکنم. مرگ حق است، هنرمند و غیرهنرمند نمیشناسد، اما مرگ هنرمندان آن هم در این مقیاس یک اتفاق عادی نیست. یک نشانه است، نشانهای که اگر قدری اهل تأمل باشیم باید به وحشت بیفتیم.
درویشخان که از آخرین بازماندگان موسیقی ایرانی به معنای حقیقی و اصیل کلمه بود، اولین قربانی اتومبیل در ایران بود. اهل ظاهر آن را یک اتفاق فرض کردند، اما آنها که در هر پدیدهای حتی افتادن یک برگ از درخت به چشم حکمت و تأویل مینگرند دانستند با آمدن دنیای جدید آنان که سردمدار دنیای کهنه هستند، باید بروند.
هنرمندان ظاهراً هیچ کارهاند و بود و نبودشان در معاش و معاد آدمیان تأثیر چندانی ندارد اما کافی است جهان از حضورشان تهی شود تا ببینیم که در چه جهنمی به سر میبریم. نیچه بزرگ میگفت: اگر هنر نبود، حقیقت ما را نابود میکرد، نمیدانم مراد نیچه از حقیقت در این جمله دقیقاً چیست، اما میدانم حقیقت را هرچه فرض کنیم بازهم نمیتوانیم بدون هنر در برابر آن تاب بیاوریم.
حقیقت چه واقعیت منطقی و روزمره باشد و چه کنه هستی، خردکننده و طاقتسوز است و هنرمندان تنها کسانی هستند که میتوانند ما را در برابر هجوم بنیانکن حقیقت حفظ کند. هنرمندان میمیرند و ما روزبهروز تنهاتر و شکنندهتر میشویم و اگر تعجب نمیکنید و مرا به خرافهپرستی متهم، میگویم که مرگ هنرمندان خود خواسته است.
آنان دنیای متظاهرانه و فریبنده ما را ترک میکنند تا در آتشی که خود به پا کردهایم، بسوزیم. دنیایی که نفاق و دروغ و تهمت سکه رایج آن است و مردمان از رسوایی برادر و همسایه و هم کیش و آیین خود شادمان میشوند، دنیایی متعفنی است که زیستن در آن دیگر کرای نمیکند و در این میان بیش از همه کسانی مغبون خواهند شد که گمان میبرند با از میان رفتن موجود مزاحمی به نام هنرمند آسایش و آرامش بیشتری نصیبشان خواهد شد.
شاید به ظاهر همینگونه باشد که این خوشخیالان گمان میبرند، اما هنرمند حتی در متدانیترین عوالم خود میتواند از فجایعی که در راه است خبر دهد و موجبات هوشیاری دیگران را فراهم آورد.در جهان بیهنرمند آوار فرو میآید بیآنکه فرصتی برای گریختن داشته باشیم.
خبرآنلاين