نگاهي به فيلم هاي ايراني به نمايش در آمده در بيست و هفتمين جشنواره فيلم فجر - (٩)
"صندلي خالي" و كمي اگزيستانسياليسم
 
داخلی آرشيو خبر
تاريخ : سه شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۷ ساعت ۱۰:۴۵
موضوع 3 : «صندلی خالی» - نویسنده و کارگردان : سامان استرکی - تدوین : سامان استرکی وعلیرضا شجاع نوری - تهیه کننده : علیرضا شجاع نوری و ایرج تقی پور - بازیگران : فریبرز عرب نیا، رضا عطاران، محمدرضا شریفی نیا، پانته آ بهرام، فریده فرامرزی، علی مردانه و...


... صحنه ای از دادگاه که قاضی، کارگردانی را به دلیل کشته شدن یکی از عوامل فیلم محکوم می کند. قاضی علاوه بر آن فیلم،‌ فیلم دیگر کارگردان را هم پر از اتهام می نامد. اپیزود اول : زن و شوهر جوان به مسافرخانه ای در تهران آمده اند تا بتوانند با انجام معاینه های مختلف و سونوگرافی به سلامت حاملگی زن پی ببرند. آنها بعد از سونوگرافی درمی یابند که به سبب ازدواج فامیلی، احتمال ناقص الخلقه به دنیا آمدن نوزاد وجود دارد. زایمان در هفت ماهگی در بیمارستان انجام می شود و آنها در برابر نوزادشان ناگزیر از انتخاب هستند: 1- به پزشک اجازه بدهند نوزاد را با کشیدن لوله اکسیژن خفه کند. 2- با وضع معلولیت او کنار بیایند و... »


اپیزود دوم : گروه کارگردانی در حال ساختن فیلمی هستند. زن نقش اول فیلم که چندی پیش متارکه کرده است هنگام برگشتن از خانه شوهر سابق اش، عابری را با خودرو زیر می گیرد که وی «کاظم» در دم کشته می شود. زن با راهنمایی سگی به در خانه مقتول هدایت می شود و او خود را به زن و پسر کاظم معرفی می کند. او با قدردانی زن مقتول روبرو می شود که کاظم در زمان حیات خود ستمگری کامل بوده است.


در پلان پایانی فیلم که قرار است با عبور خودرویی از کنار مردی، وی خود را به زمین بیندازد نقش کشته شده را بازی کند. کارگردان به ناگزیر مردی را برای این نقش کوتاه انتخاب می کند که خود بازمانده ای از خانواده اش در زلزله بم است و با پسرش در تهران دستفروشی می کنند. مرد دو بار با بزرگ نمایی افتادن پر زمین با کات های کارگردان روبرو می شود. کارگردان به وی تأکید می کند که هر چه در ذهن خود از مشابه فیلم ها دارد،‌ خالی کرده واقعی این کار را انجام بدهد. راننده پیش از حرکت به کارگردان هشدار می دهد که وی بد می پرد. این بار مرد به روی خودرو می پرد و بر زمین افتاده و کشته می شود. اپیزود سوم : کارگردان که زندگی مجردی دارد و با عوامل زن فیلم شب هایش را می گذراند ناراحت از اتفاق افتاده بر سر صحنه فیلم است. در منزل شستشوهایش را انجام داده و تلاش برای بازکردن لوله فاضلاب به جایی نمی رسد. به بالای پشت بام می رود و از درماندگی خود گریه سرمی دهد. لوله فاضلاب خود به خود باز می شود و...


شروع فیلم با صحنه دادگاه کارگردان در پایان هم به آن ختم می شود تا برجستگی آن یعنی «اگزیستانسیالیسم» و از خود اختیار نداشتن آدمی و بدتر از آن تأکید بر مسئولیت خواهی از موجودی که تولد و مرگش بدست وی نیست یعنی محاکمه کردن کسی که بر حسب تصادف و توارث و نوع خاص حیوانی اش که چون بهره هوشی به مراتب،‌ بالاتری از حیوانات برخوردار است و آن هم بلای جان خود آدمی می شود تا با مجازات کردن و بازخواست های مختلف،‌ مثال معروف «از طلا بودن پشیمان گشته ایم، لطف کرده ما را حس کنید» را روایت کند.


علیرضا شجاع نوری و مصاحبه های گوناگون اش درباره «صندلی خالی» نوعی توجیه است تا فیلم سراسر مخلطه کاری و سفسطه گرانه را اندکی مقبول جلوه بدهد. در صحنه ای که کارگردان کتاب «بیگانه» را مطالعه می کند به خوبی گواه ساختار فیلم و فلسفه وجودی آن را به نمایش می گذارد.


در فلسفه اگزیستانسیالیسم که اهداف خود را در آثار هنری و ادبی آلبرکامو، ویلیام سارتر،‌آدامف، یونسکو و... ترویج داد، بر روی نکاتی تکیه دارد تا فرهنگ لیبرالیستی غرب آن هم در سال های بعد از جنگ جهانی دوم توجیه پذیر جلوه کند. 1- آفرینش بدون هدف متعالی بوده و انسان تنها به عنوان با شعورترین «انسان» می شود و مسئولیت خود را تنها در برابر آزادی عهده دار است.


در هر سه اپیزود فیلم بر این آزادی که عین اسارت است تأکید می شود. 2- سگ راهنمای زن هنرپیشه برای مسئولیت پذیری به خانواده مقتول می شود. یعنی انسان دانسته ها و مسئولیت های خود را در زندگی تجربه می کند و می آموزد و نه از آسمان. در قضاوت زن مقتول،‌ بیچارگی انسان مشهود است که وی مرگ شوهرش را عادلانه می داند. 3- قاضی،‌ پزشک و کارگردان فیلم با بازیگری یک نفر «شریفی نیا» یعنی مهم «کار» انسان است که وجدان او را می سازد نه اینکه چه اسم و عنوان و فضیلت های دینی یا اخلاقی دارد. 4- در زوایای مختلف فیلم،‌ هستی در تکوین خود پیوسته در حال تغییر نشان داده می شود و شخصیت ها مقهور نیروهای ناشناخته اند. نظریه اگزیستانسیالیستی عبارت معروف سارتر درباره ترجمه را تصمیم پذیر جلوه می کند که «رقص در زنجیر» است و تنها سارتر از میان بقیه حامیان مکتب پوچه گرایانه فوق،‌ تعریف «آزادی و مسئولیت» را قبول دارد،‌در حالی که در فیلم «صندلی خالی» (خالی) به مفهوم «بیگانه» ی کامو به کار رفته است.


در تشریح فلسفه فیلم صحنه های فراوانی وجود دارد که یکی از آنها همان صحنه گرفتن راه فاضلاب،‌ تلاش کارگردان و خود به خود باز شدن آن در توجیه زندگی تأسف بار انسان جلوه می کند. یا در صحنه ی پایانی فیلم، زلزله بم عقده ناشناخته ای را بر عملکرد آن بازمانده گذاشته است که راننده از پیش، حدسش بر آن است که او «بد می پرد» و او در عمل هم بد می پرد و کشته می شود. یعنی انسان همیشه آن طفل اپیزود اول فیلم است که یا باید عملی انجام نداده، باید ساقطش کرد. یا با معلولیت های او باید ساخت. به نظر می آید چون فیلم «صندلی خالی» از آن شجاع نوری است نظر هیئت انتخاب فیلم را جلب کرده است و یا همانند فیلم راه دوم یعنی نداشته پذیرفتن فیلم را در پیش گرفته اند.


"مجتبي حبيبي"


 


 
کد خبر: 4435
Share/Save/Bookmark