در خنکاي محوطه سبز شيرخوارگاه آمنه جايي براي نشستن پيدا نمي کنيم. هاشمي وقتی از پيدا کردن صندلي در فضاي آزاد نا اميد مي شود ، همان روي سکوي سوله شيرخوارگاه چهارزانو مي نشیند. او مرد خوش صحبتي است که باعث مي شود سر درد دل آدم باز شود. اين است که کمي از سينما و تئاتر و کمي هم از اوضاع روز جامعه و .. حرف مي زنيم تا برسيم به مصاحبه.
*** مي خواهم از تجربه این کار با توجه به لوکیشن محدود آن بگوييد ، این که نزدیک نود دقیقه در یک اتاقک محبوسيد. چه چيزي قرار است جذابيت اين فيلم را براي بيننده حفظ کند ؛ آن هم براي تماشاگر تلويزيون که چشمش به رنگ و دکورهاي آنچناني و شيک عادت کرده است؟
جزئیات و ارتباط انسانی ، ریز ریز کار را جلو می برند . یک زن و شوهری که در آسانسور گیر می کنند ، در برخورد با دو تا دزد و اهالي ساختمان های روبه روی این آسانسور، یک مجموعه را تشکیل می دهند. به اين ترتيب فقط همان آسانسور نیست بلکه دنیای بیرون هم هست. اين رابطه و درگیری با دزدها - که از آسانسور برای بردن یک محموله دزدی می خواهند استفاده کنند - باعث مي شود در نهایت کار به یک نتیجه اخلافی - انسانی ختم شود و آدم های این فیلم به یک آگاهی برسند و بر اساس آن عمل کنند .
*** به نظر مي رسد بازي در يک محيط بسته کار سختي باشد .
بله . ارتباطات ریز بین افراد ، نگاه به دنیای بیرون و احساساتی که به وجود می آید بايد در همین محیط بسته خودش را نشان دهد . براي مثال با فیلم های وسترن مقایسه کنید که در افق های وسیع ارائه می شود. اینجا چنین چیزی نداریم ولی چهره ها ، دست ها ، نگاه ها و صحبت های نزدیک داریم . همين طور نسبت به آدم هاي بیرون از آسانسور نگاه های دور داریم ؛ ولي دوربين به هر حال به ما خیلی نزدیک است .
*** چطور شد اين کار را انتخاب کرديد . با توجه به اين که اولين کار بلند کارگردان هم هست ؟
فیلمنامه را خواندم و دیدم در کل خوب است. درست است که این کار عمق کارهای مستند گونه را ندارد ولی در نوشته ، اندازه رعایت شده است . فقط این نبود که دو نفر در آسانسور گیر بیفتند و مشکلات زندگی شان را تعریف کنند . به هرحال شوخی هایی هست و یک سری حوادثی هم از بيرون بر اينها تحمیل مي شود که همه اینها باعث مي شود در موقعيت جديد ، خودشان را بهتر بشناسند. شاید اين باعث شود در رابطه شان تجدید نظر کنند و تحول کوچکي در زندگی آنها پیش بیاید( یا ممکن است نیاید) . نویسنده در اين موارد اندازه را نگه داشته است ، نه غلو کرده و نه شعار داده بلکه روابط را آن طور که در زندگی هست نوشته است. از مراحلی رد شده و به یک نتیجه ای رسیده که نتیجه شعار گونه واغراق آمیز نيست.
*** اين فیلم تلویزیونی شخصیت محور است ، نه ؟
بله.
*** اينقدر شخصيت ها قوي در آمده اند که بتوانند جاي همه تنوع مکاني و انساني را پر کنند ؟
بله فکر می کنم توانسته. تا امروز که تقریبا پایان تصویربرداری است من فکر نمی کردم کارگردان ما اینقدر کار را پلان به پلان و موقعیت به موقعیت پيش بيني کرده باشد و درست پیش ببرد . به نظرم اگر تماشاگر اینها را کنار هم قرار بدهد ، داستان را رها نمی کند . قبل از این که بخواهم کار را شروع بکنم نگران بودم که چطور نود دقیقه اين چنيني می تواند تماشاگر را به دنبال خود بکشاند یا حتی خود من بازیگر را اما بعد دیدم علاوه بر کار ، دقت نظر آقای کارگردان و تکنسین های دو رو برشان سهم مهمی در خوب بودن کار داشته است و البته بازیگر مقابل . ( مي خندد)
*** از بازيگر نقش مقابلتان بگوييد؟
اين فيلم داستان یک زن و شوهر است . ماهم که زن و شوهریم ، راحت تر این نقش را بازی کردیم . البته ما بازیگریم و به هر حال هر بازيگر ديگري هم مقابل ما بود ، باید بازی می کردیم اما شاید کمی خودم را باید جمع و جور می کردم( مي خندد) اما اینجا راحت گذشت.
*** شما تجربه کارگردانی و فيلمنامه نويسي هم داريد که بر مي گردد به حدود ده سال قبل . چه شد که رفتید سراغ کارگرداني و بعد آن را کنار گذاشتيد؟
من مي خواستم کارهایی بسازم ، اما ديدم که در راه کارگردانی اجازه کار ندارم. باید کانون کارگردانی اجازه می داد و من هم سابقه نداشتم و سابقه بازیگری هم قبول نبود. براي همين با ساخت آن برای خودم سابقه درست کردم. با برادرم یک فیلم برای کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان ساختم و آن الان برای من سابقه است .
*** پس ممکن است دوباره برويد سراغ کارگرداني ؟
فعلا پشت سر هم به من پیشنهاد بازی می شود و در این چند سال چون کارهای خوب پيشنهادي زیاد بوده مشغول بازی ام . امید وارم به من پیشنهاد های بد بشود تا من بتوانم کارگردانی کنم!( مي خندد)
*** اي کاش کارتان را می ديديم و می گفتيم که برويد در کار کارگرداني يا نه!
(مي خندد) نه روي آن خیلی حساب نکنید . آن فقط یک سابقه است.
*** چند وقتی که نبوديد چه مي کرديد ؟ چرا نبوديد ؟
کارهای سینمایی خوبی به من پیشنهاد نشد . براي همين رفتم تلویزیونی بازی کردم . چند سال پیشنهاد کارهای تلویزیونی بهتر بود و رفتم آنها را بازی کردم . کلا هستم ، گاهی تئاتر گاهی تلویزیون و گاهی هم سینما.
*** براي اين فصل کار تئاتر داريد ؟
امسال شايد. باید ببینم وقتم چطور است. چون تنظیم وقت ، کار سختی است. هيچ کاري سر موقع انجام نمي شود.
سيما فيلم