استانیسلاوسکی:
بازیگری بهانه ای عالی برای زندگی کامل است
تاريخ : پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۵۰
کنستانتین سرگیویچ می گوید تئاتر فرآوردهای کلکتیو است. اگر تئاتر مجموعه ای متشکل از واحدهایی پراکنده نباشد و اگر هر واحدی تنها به خودش بپردازد و هنر بازیگری را فقط در روندی بسته نگه دارد نتیجه اش این خواهد شد که در هنر تئاتر هرگز عناصری ارزشمند پرشور جذاب . جالب به وجود نیاید و هیچگاه هنری جمعی هنری کلکتیو به نام تئاتر ظهور نکند چنین «فضایی» که در عرف آن را این گونه مینامیم سبب بوجود آمدن موسیقی شعر و حتی تئاتر می شود همین چیز«فضا» همه ی شرکت کنندگان نمایش را به یکانگی می رساند و حال و هوایی اصیل و حقیقی در نمایشنامه پدید می آورد.
عنصر «اخلاق» صحنه ای استانیسلاوسکی که مستلزم انضباط شدید در تئاتر است و برای ادغام همه عناصر در تاثیر گذاری بر تماشاگران به کار گرفته می شود بر اساس
باور و اعتقادات عمیق او پایه گذاری شده است که ایجاد فضای خلاق در تمرینات ایجاد فضای دلبستگی به کار جمعی و مشترک احترام متقابل و دو جانبه فداکاری و از خود گذشتگی کامل سخاوت و بزرگواری و نیز روابط مناسب در کار شرایطی ظرور هستند برای زایش یک هنر جمعی و هماهنگ هنری اعجاب انگیز هنر تئاتری که جان و روان را تعالی میبخشد.
در این نیل به یک هنر کامل و هماهنگ نیل به «خود بودن» هنرمند هم الزامی است. به عبارت دیگر «خود بودن»به هیچ وجه مترادف با فقط به شخص خود توجه کردن نیست خود خواهی در هنر نیست انجام هر عملی برای خود و همه چیز را برای خود خواستن نیست خود خواهی خود پسندی و خود پرستی هرگز نشانه ی وجود حقیقی در زندگی نیست.
داشتن روحی سخاوتمندانه قلبی مهربان و گشوده به روی مردم و نیز اعتماد به آن ها دارا بودن وقار و بزرگ منشی واقعی در روابط انسانی نیکوکاری و فداکاری کامل از جمله صفات بایسته ای است که از دید استانیسلاوسکی یک هنرمند واقعی از آن بهره برده است تا تقابل میان فرد گرایی و کلکتیو ناپدید شود.
تا هنگامی که کنستانتین سرگیویچ به عنوان فردی متعصب و افراطی در ایجاد و اعمال فضایی پر از «ممنوعیت»معرفی میشود درک نادرستی با اخلاق صحنه ای او خواهد شد. او هیچگاه مردی ریا کار و خود رای یا ریاضت کش و جزم گرا نبود. او پرشور با نشاط خوش مشرب شیفته ی آزادی و عاشق بیقرار زندگی بود او همواره می گفت: «هنر نمی تواند با تازیانه فرمانروایی کند هنر فرمان ناپذیر است » و اگر برای استانیسلاوسکی پیش می آمد تا از دست افرادی که با لاقیدی و بی تفاوتی شان روند آفرینش را مختل می کردند خشمگین میشد و یا بر می آشفت اگر به جز بی تفاوتی و لاقیدی چیز دیگری نبود تنها به دلیل پشتیبانی و محافظت از جریان آفرینش در برابر اختشاش و تجزیه بود.
استانیسلاوسکی اغلب می گفت که آفرینش بی نهایت دشوار تر و پیچیده تر از تخریب و ویران کردن است. جان کلام او پیش از هر چیز آفریننده ای بزرگ بود و به وسعت توانایی انسانی ایمان داشت به وسعت نیروی خلاق انسان.
بنابراین انسان جهانی است با درون پیچیده و بغرنجش که بر اساس قانونی واحد وارگانیک در قلمرو مادی و روانی تجسم یافته است با منطق کنش هایش با منطق خاص خویشتن تنهایش با افکارش با امیالش و با دریافتش از حقیقت. به عبارت دیگر این جهان درونی اوست که در تضاد با منطق فردی و برخورد و ستیز با واقعیت هردم رشد میکند و گسترش میابد و از زاویه ی دید نمایشنامه نویس و یا کارگردانی میگذرد و در نهایت در سبک و یا روشی قالب ریزی می شود.
«انسان اندیشمند ،شرور ، بدگمان، و یا حتی انسان خوب تعاریفی هستند کلی و عام و قراردادی و گنگ که ما را به سوی دریافتی کلیشه ای و تصاویری مبهم و تقریبی هدایت می کند دریافتی که اغلب در زندگی هنری بازیگران و کارگردانان تبدیل به عنصری ترمز کننده می شود عنصری که در کاوش ها و جستجو های خلاقانه شان در یافتن کاراکتری تازه و بی بدیل جایگزین می شود کاراکتری که در ورطه ی تعاریفی ساده و بی ارزش سقوط نکرده است .
جان کلام در صحنه همچون زندگی هیچ چیز بجز همین پیچیدگی ها و در نوع خود منحصر به فرد جالب توجه نیست. و استانیسلاوسکی به عنوان یک استاد بازیگرش را در جهت آفرینشی یگانه و پر شور و در عین حال بسیار دشوار رهبری میکرد او خود را مستلزم میدانست تا همانند یک«رهبر گروه کُر» در تئاتر«تعریف شگفت انگیز گوگول از جوهر هنر کارگردانی» هر نقشی را در ارتباط با سایر نقش ها تبیین کند. روابط متقابل را سازمان دهد و عاملی باشد برای نعین سرشت فلسفی و شاعرانه ی نمایش. در این میان تنها واختانگف بی نظیر و مبتکر بر خلاف افرادی که به گونه ای ساختگی با انتساب خود به کنستانتین سرگیویچ و کارهای صحنه ای اش در حقیقت به او خیانت می ورزیدند و می ورزند همواره شاگرد اصیل و وفادار استانیسلاوسکی به شمار میرفت و بر اساس چنین دیدگاهی غیر قابل تصور است که مایرهولد و حتی برشت از آموزش های استانیسلاوسکی بی تاثیر بوده باشند.
پرستو ايراني