شاید به سادهترین تعبیر بتوان گفت، در «برف خوانی» نبوغی نهفته است که نمیتوان از آن به آسانی گذشت و یا آن را نادیده انگاشت. در نخستین قطعه از برفخوانی به طرز عجیبی میتوان تمامی سنتهای موسیقایی جهان را شنید. چجهانی که در یک قطعه به هم گرد آمدهاند و میتوان آنها را جهانی کوچک دانست. این قطعه که در آواز شوشتری خوانده شده، گویی برای مخاطب از گذشتههای دور حکایت می کند. جالب اینجاست که تسبیح و چرخیدن با ریتمهای منقطع تنبک ترکیب می شود و به نوعی صدای دانههای تسبیح را تداعی میکند. از سوی دیگر، یکی از مهمترین ویژگی های «دست ناپیدا» ترکیب فرمهای موسیقایی است. در توصیف این مدعا باید گفت، فرمهای مینیمالیستی شرق دور را میتوان در این قطعه حس کرد. علاوه بر این فرم ارکسترال برخی از قطعات این قطعه بی شباهت به موسیقی بتهون و همعصرانش نیست. فرمهای ضربی کوزه به نوعی موسیقی هندوستان را به یاد می آورند، علاوه بر آنکه آواز ایرانی و ریتمهای رقصان آواز شوشتری را نمیتوان نادیده انگاشت. بدین سان شاید بتوان گفت این قطعه از هر گوشه زمین خصلتی برچیده و آنها را در دامان آواز ایرانی به هم آمیخته. از سوی دیگر سکوت هوشمندانه در لابه لای این قطعه به وضوح نشان هوش شنیداری و موسیقایی خالقش است.
موج و نفس دومین قطعه باکلام از این مجموعه است. قطعهای که میتوان به جرأت آن را یکی از جذابترین قطعات موسیقی در این آلبوم دانست. این قطعه به طرز شگفتانگیزی احساس رقص امواج روی ساحل شنی را به مخاطب القا میکند. موجهایی که میلغزند و اندک اندک در ساحل خاموش می شوند.
قطعه موج و نفس که با نوای تار علی قمصری آغاز می شود؛ شاید یکی از بارزترین جلوههای موسیقی ایرانی را در خود نهفته باشد. تک نوازی تار در این قطعه حکایت از استفاده آهنگساز از قابلیتهای تار دارد. در واقع در آثار این هنرمند همچون بزرگانی از جمله حسین علیزاده، استفاده از قابلیت تکنوازی سازها و ظرفیت و رنگآمیزی آنها به عنوان یک نقطه قوت مشهود است. در این قطعه توان قمصری به عنوان یکی از نوازندگان برجسته تار با تحریر ارزشمند وحید تاج همراه شده است تا قطعهای پدید آورد که در عین سادگی سرشار از پیچیدگیهای فرمیک است.
قطعه چه نزدیک که با نوازندگی تار آغاز میشود و با کمانچه همراه میشود؛ یکی از دلپذیرترین قطعات این آلبوم است. در این قطعه نواختن ریتمهای تند به وسیله کمانچه و آرام شدن یکباره فضای موسیقایی و آغاز آواز وحید تاج اثر قمصری را به نحوی جالب توجه میکند. جالب این جاست که در این اثر خاصیت صدای یک ساز در ساز دیگر حل و نابود نمی شود. از زیرترین صداهای کوزه تا بمترین صداها در کمانچه، همه و همه به خالصترین شکل ممکن با مخاطب سخن میگویند و ازین سان میتوان آهنگساز را هوشمند دانست چراکه خلوص سازها را به درستی درک کرده و قادر است تا از آنها به درستی در اثرش استفاده کند. در واقع شاید یکی از خصایص نادرست ساخت یک اثر موسیقایی، نوشتن یک نت برای همه سازهاست. اسن موضوع نشان میدهد که آهنگساز تمیزی میان سازها و قابلیت آنها قائل نیست. حال گرچه ممکن است همچون هر اثر هنری دیگر برفخوانی به مزاج برخی از مردم خوش نیاید؛ اما میتوان در مجموع آنرا یک اثر موفق دانست. تلفیق تنها در قسمتهایی از نتها اتفاق افتاده که به رنگآمیزی فضای موسیقی کمک کند. در اینجا هر یک از سازها به صدای تاج کمک کرده تا به نافذترین شکل ممکن فهوای کلامش را منتقل کند.این به معنای مطلوب بودن این اثر هنریست و نمیتوان آن را کتمان کرد.
لازم به ذکر است آلبوم «برف خوانی» به آهنگسازی علی قمصری و آواز وحید تاج توسط موسسه فرهنگی هنری آوای باربد منتشر و روانه بازار موسیقی کشور شد.
مینا عبدی