ابولفضل جلیلی در پاسخ به این سوال خبرنگار هنرنیوز که چرا بچههای این چنینی که در حال کارکردن هستند به سختی میخندند گفت: این به دلیل نبود امنیت برای آنها است آنها احساس امنیت نمیکنند. مثالی میزنم، مثلاً من به چیزی خیلی علاقه دارم و آن را در خواب میبینم من مدام در خواب استرس دارم، چون میدانم که این خواب است و برای من ماندگاری ندارد. این نوع بچهها احساس امنیت و ماندگاری نمیکنند و وقتی شما به سمت آن ها میروید تا بخندانید شان و یا خوشحال شان کنید آنها خیلی عکس العمل نشان نمیدهند این به آن معنی نیست که محبت شما را نمیفهمند دلیلش این است، که میدانند ماندگار نیست و دائماً در ذهن شان این را مرور میکنند که الان این شرایط پرمحبت به پایان میسد.
کارگردان فیلم سینمایی «حافظ» در ادامه گفت: این بچهها محبت واقعی ندیدند محبت واقعی با حقیقی فرق دارد. محبت حقیقی این است که گاهی پیش میآید پدری به فرزندش سیلی بزند اما چون فرزند میداند این از سر دوست داشتن است در او احساس ترس به وجود نمیآید چون میداند محبت پدر واقعی و حقیقی است. اما اگر کس دیگر این کار را کند فرزند نمیپذیرد چون میداند این همان محبت پدری که میشناسد نیست حتی اگر بگوییم که این حقیقی است. این بچهها محبتهای ظاهری زیاد دیدند و به دنبال محبت واقعی هستند. شما وقتی برای این کودکان کاری را انجام میدهید اینها دائماً در این فکر هستند که آیا این محبت دائمی است یا نه، این احساس نگرانی در چهره آنها کاملاً مشهود است.
وی در ارتباط با الگو بودن دوستان بازیگر در این ضمینه این گونه اظهارنظر کرد: دوستان چهره و بازیگرکه مردم آن ها را میشناسند باید بیایند در رسانهها و این کارهای خیر را انجام دهند چرا که خواه و یا ناخواه این دوستان الگوی مردم هستند و در بین مردم از محبوبیت برخوردارند. اصلاً همین حضور خالی آنها در ذهن این بچهها تاثیر مثبتی دارد و وقتی این کودکان شب به آسایشگاه بر میگردند دائماً به این فکر میکنند که فلان بازیگر به خاطر من آمد آنجا و دائماً در ذهن خود رویاهای زیبایی را میسازد و یک خاطره خوش در ذهنش برای همیشه نقش میبندد. من از همین جا از همه مسولین و هنر مندان که در اینجا حضور پیدا کردند بسیار تشکر میکنم که وآمدند و بچهها را از نزدیک دیدند. من همیشه میگویم«شنیدن کی بود مانند دیدن» اگر یک سیاست مدار ویا یک هنرمند در محافل حضور پیدا کند تاثیر دیگری در روحیه و انگیزه خود این افراد هم برای کمک کردن به وجود می آورد.
جلیلی در بیان این مطلب که شما در کارهایی که میسازید چقدر سعی میکنید که به این موضوعات بپردازید، گفت: متاسفانه من چهاردهمین کارم است که در این دوران ساخته میشود اما مجوز پخش نمیگیرد. من در کارهایم بسیار سعی میکنم که به موضوعاتی که به این بچههای بیسرپرست مربوط می شود بپردازم آن ها هم نظر مالی دچار مشکل هستند هم از لحاظ محبت کمبود دارند. حتی بچههایی هم که مرفه هستند گاهی اوقات از نظر محبت کمبود دارند.
وی در ادامه گفت: کمبود محبت برای کسی نیست که پدر مادر ندارد. من خودم بچههایی را دیدم که در خانوادههای شلوغ زندگی میکنند اما کمبود محبت دارند چرا که کسی آنها را نمیبیند وبه علاقههای شان توجه نمیکنند در واقع درخانه هم صحبت ندارند. در برخی موارد علاقههای شان توسط خانواده مورد تمسخر قرار میگیرد که این کودک دچار سرخوردگی و کمبود اعتماد بنفس میشود. شاید یکی ازمشکلات فیلمهای من که باعث میشود درایران به نمایش در نیاید این است که به این کودکان میپردازم. مصاحبهای داشتم با رادیو «فرهنگ» که در ارتباط با این موضوعات بود، که بعد از اتمام برنامه آقای رضا داد دو پیامک دادند، ابتدا تشکر کردند که در این کار مشارکت دارم و گفتند که اگر کاری از دست ما بر میآید بگویید تا انجام دهیم. دومین پیامک شان هم این بود که آنقدر به این بچهها پرداختی تو که بالاخره یقه خودت را هم گرفت.
جلیلی در ارتباط با این موضوع که شما تفاوت جشنواره «شاپرک های امید» را با سایر جشنوارههایی که وجود دارد در چه میبینید؛ گفت: این جشنواره تفاوتی که باسایر جشنوارهها دارد در این است که صرفاً به سینمای کودک نمیپردازد بلکه به وجود کودک میپردازد. مسائل فرهنگی تا سایر مسائل روحی و جسمانی کودک در این جا مورد بحث قرارمی گیرد. در جلسات نقد و بررسی قراراست که چهل پزشک بیایند و با مردم در باره مسائل کودکان صحبت کنند. این اتفاقات مانند جرقهای است که باید با حضور گرم آن را به آتش بکشیم وگر نه مانند سایر جشنوارهها خاموش میشود.