هرتا هنوز کابوس می‌بیند
نگاهی به کتاب «گرسنگی و ابریشم» اثر «هرتا مولر»؛
هرتا هنوز کابوس می‌بیند
نویسنده اگر ریشه در خاک نداشته باشد نوشتن برایش سخت می شود. اما گویی مولر خاک را با خودش این‌ور و آن‌ور می کشد، خاک هنوز در گلدانی است که با دستهای چائوشسکو حمل می شود!
 
تاريخ : دوشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۱۰
یاسین پورعزیزی: هرتا مولر که به خاطر عدم همکاری با سرویس امنیتی رومانی در زمان حکومت چائوشسکو بارها به مرگ تهدید شده بود به آلمان کوچ می کند. «به سادگی می خواستم به جایی بروم که نمی دانست من که بوده‌ام.» او جای دیگری در کوچ اجباری نظر مردم کشورش نسبته به خودش گفته: در رومانی شاید کتاب‌هایم را دوست داشته باشند، اما از خودم خوششان نمی‌آید. چون من هنوز چیزهایی درباره رومانی می‌گویم که خوشایند نیست.» این بیگانگی ناخواسته برای یک نویسنده خوب است یا بد؟ این یکی از دلایلی نیست که باعث شده حس کند که "بی وطن" است؟ «پس از انتشار کتاب "پستی‌ها" هم‌میهنانم مرا طرد کردند. آنها می‌گویند حال که از رومانی رفته‌ام، دیگر نباید کاری به کار این کشور داشته باشم... و بعد با پلیس امنیتی رومانی سروکار پیدا کردم... از رومانی به آلمان فرار کردم، اما خیال نمی‌کنم که اینجا هم وطن من باشد. البته اینجا زندگی می‌کنم، اما اینجا موطن من نیست چون مال اینجا نیستم، مال آنجا هم نبودم، آنجا را رها کردم چون به آنجا تعلق نداشتم.» 

 نویسنده اگر ریشه در خاک نداشته باشد نوشتن برایش سخت می شود. اما گویی مولر خاک را با خودش این‌ور و آن‌ور می کشد، خاکی که هنوز بوی تحقیر، ترس و خفقان می دهد. هرتا هنوز کابوس می بیند. به عکسهایش نگاه کنید حتی در آن‌هایی هم که می خندد می توان ترس را در چشمهایش دید. خاک هنوز در گلدانی است که با دستهای چائوشسکو حمل می شود! هرتا مولر در کتاب «گرسنگی و ابریشم» باز هم به زخمهای خون‌آلودش می پردازد. این معلم سابق در کتابش کلمات را به سان شعری تلخ کنار هم می چیند و پیوسته معنا خلق می کند اما از کجا؟ «من دزد خودم هستم کلمات از ناکجا بیرون می آیند و من آنها را می ربایم.»
خواندن گرسنگی و ابریشم سخت است با اینکه به عنوان مجموعه داستانی به چاپ رسیده اما بیشتر به بیانه‌ای سیاسی می ماند.   نسخه اصلی این کتاب نخستین بار در سال 1995 تحت عنوان « Hunger och siden» چاپ شده است. مطالب این کتاب مقالات و داستان کوتاه هایی هستند که برخی از آن ها مولفه هایی از هر دو را با خود دارند. کتاب با متن سخنرانی مولر هنگام دریافت جایزه کلایست در سال ۱۹۹۴ آغاز می شود جایی که از ارزش انسان می گوید و "دیکتاتورها" را می نوازد، آنها که برای اسبی گواهی شهادت صادر می کنند و علت مرگ سربازان گم شده در کشورهای دیگر را مرگ طبیعی اعلام می کنند. 

در بخشی از کتاب می خوانیم: «به راستی چرا روشنفکر آلمان غربی، وقتی از کروات ها و مسلمانان حرف می زند، خیلی سریع، واژه‌ی ناسونالیست را می فهمد اما وقتی پای صربها در میان باشد در درک آن ناتوان یا اصلا لال می شود؟ نا سیونالیست، کسی است که دیگران را مجبور می کند هویت خود را فراموش کنند و به هویت او درآیند. کاری که اکنون مشغله صربها شده است.» مولر داستان نگفته بلکه از زندگی خودش حرف زده، از افکار و اعتقادات و آن چه بر سرش آمده است.

از عناوین چهار بخش کتاب عبارت اند از: و قلب های ما هنوز در هراسند، مرگ موش خوش مزه است، ده انگشت آرمان شهری نمی شود، گرسنگی و ابریشم، زن و مرد در زندگی روزمره، تیک تک معیار، یک ماموریت دولتی قدم به حریم خانواده می گذارد، روز زن در دوران دیکتاتوری، پاهای دروغ کوتاه است، حقیقت اصلا پا ندارد، مشارکت حقیقی در جعل و تقلب، سربازها به هوا شلیک کردند هوا توی ریه ها بود، تیمیچورا بعد از انقلاب، ایشان، فقر مردم را به سمت قبر چائوشسکو می کشاند، گرد و غبار کور است خورشید عاجز و زمین گیر است، از موقعیت کولی های رومانی و روزها می آیند و همچنان می روند، خاک آوار می شود بر سر فکر.

رباب محب که پیش از این رمان «زمین پست» هرتا مولر را به فارسی بازگردانده است ترجمه «گرسنگی و ابریشم» را از زبان سوئدی به فارسی بر عهده گرفته است. این کتاب با ۱۱۸ صفحه با شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۴ هزار و ۵۰۰ تومان توسط انتشارات بوتیمار منتشر شده است.
کد خبر: 79822
Share/Save/Bookmark