درباره «سانجورو» ساخته «آکیرو کوروساوا»؛
شمشیری که در غلاف نمیماند
سانجورو با توجه به عملکرد خود و صلابت و اعتماد به نفسی که نشان می دهد به شکلی طبیعی در جایگاه یک رهبر قرار می گیرد.
تاريخ : شنبه ۲۳ فروردين ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۲۰
کوروساوا چیزهای زیادی را از فرهنگ غرب وام گرفته و در آثار خود آزادانه از آنها استفاده کرده است. در یوجیمبو و سانجورو تاثیرات واضحی از فیلمهای وسترن دهه 50 هالیوود می بینیم. همانطور که در سبک بصری او مولفه های نوار آشکار است. کوروساوا یک دهه بعد از یوجیمبو، سانجورو را روانه پرده سینماها کرد، فیلمی که به نوعی قسمت دوم یوجیمبو محسوب می شود. غرب برداشت هایی از این دو اثر او داشته، برای مثال یوجیمبو و سانجورو منبع اقتباس یک مشت دلار(1964) با بازی کلینت ایستوود و آخرین مرد مقاوم(1966) با بازی بروس ویلیس بوده اند. در میان دو فیلم یاد شده یوجیمبو طرفداران بیشتری دارد اما این اصلا از ارزشهای سانجورو کم نمی کند.
در اواسط قرن نوزدهم ژاپن «یوری ایزاکا» فکر می کند عمویش «ماتسوتا» پیشکار پادشاه بانی یک هرج و مرج سیاسی است. او به همراه هشت سامورائی دیگر به ملاقات «کیکوئی» یکی از مافوقهای ماتسوتا» میروند. اما سانجورو رونین سرگردان که سخنان این نه نفر را به صورت اتفاقی شنیده حدس می زندکه کیکوئی مسبب این کودتا است و دیری نخواهد پائید که او برای کشتن این نه نفر خواهد آمد. هنگامی که گروهی از مردان کیکوئی به معبدی متروک که محل ملاقات است حمله میکنند، درستی حرف او ثابت میشود. سانجورو با مهاجمان میجنگد و بعد پیشنهاد می دهد که به سامورائیهای دیگر برای پایان دادن به بی عدالتی کمک کند.
این فیلم در ابتدا قرار بود اقتباسی وفادارانه از داستان روزهای صلح آمیز نوشته شوگورو یاماموتو باشد، حتی کوروساوا قصد داشت این فیلم را قبل از یوجیمبو بسازد. این داستان درباره نه سامورایی بود که به کمک دو رونین بر دشمنان خود فائق می آیند. پس از موفقیت یوجیمبو که نقطه عطفی در کارنامه فیلمسازی کوروساوا محسوب می شود، کمپانی توهو از کورساوا خواست تا دنباله ای بر این فیلم بسازد. او دو رونین داستان یاماموتو را به یک رونین تبدیل کرد و طرح را مطابق با لحن یوجیمبو بازنویسی کرد و فقط قرار بود که فیلمنامه این فیلم را بنویسد و کارگردانی آن را بر عهده دستیارش هیروچی هوریکاوا بگذارد. اوضاع به گونه ای پیش رفت که در نهایت خود کوروساوا این فیلم را کارگردانی کرد. شاید این فیلم از آثار مهم کوروساوا نباشد اما یقینا فیلم سرگرم کننده ای است.
میفونه بازیگر ثابت آثار درخشان کوروساوا اینجا هم عملکردی دیدنی و شیرین دارد. سامورایی تنها، بی قید و رندی که علیه ظلم به پا می خیزد. او با گرمای بازی خود، طعنه ها و تضادی که کوروساوا با دادن صفتهایی متناقض نما به او داده (برای مثال گرفتن پول در قبال نجات جان 9 جوان در آستانه اعدام) تصویری جاودان از خود خلق می کند.
در مقایسه سانجورو با یوجیمبو باید گفت شخصیتهای ثانویه در یوجیمبو پررنگ هستند. طنز یوجیمبو تیره و تار ولی طنز سانجورو لذت بخش تر و طنازی هایش شیرین است. بسیاری یوجیمبو را درونگراتر می دانند در حالی که قهرمان سانجورو ترکیبی از سرخوردگی معاصر و توانایی های اسطوره ای دارد. کوروساوا در این ساخته اش چند مضمون را در نظر داشته یکی از آنها نیاز به وجود رهبر است. سانجورو با توجه به عملکرد خود و صلابت و اعتماد به نفسی که نشان می دهد به شکلی طبیعی در جایگاه یک رهبر قرار می گیرد. کوروساوا جوانها را با اینکه باانگیزه و شجاع هستند، خام و فاقد تجربه می بیند. شاید بسیاری حس طنز و قهرمانهای غلط انداز و همچنین عدم قطعیت خصوصیتهای اخلاقی قهرمانان کوروساوا را در نیابند اما گذشت زمان ارزش آثار او را ثابت کرد و نشان داد که کسی به این زودی ها آثاری چون سانجورو را روانه پرده سینماها نخواهد کرد.