71 سال از تولد کارگردان «رنگها» گذشت
برای تولد «کریستوف کیشلوفسکی»؛
71 سال از تولد کارگردان «رنگها» گذشت
افراد مختلف در مکانهای مختلف دنیا می توانند در لحظه مشابه هم فکر کنند. دائما به این موضوع فکر می کنم که آدمهای مختلف در مکانهای مختلف و به دلایل مختلف به موضوع یکسانی فکر می کنند. سعی می کنم با فیلمسازی مردم را به هم ربط دهم. (کریستوف کیشلوفسکی)
 
تاريخ : سه شنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۵۳

کریستوف کیشلوفسکی ۲۷ ژوئن ۱۹۴۱ در ورشو لهستان متولد شد. پس از آموزش دیدن در یک دوره آتش نشانی در سن ۱۶ سالگی، فکر آتش نشان شدن را از سر بیرون کرد و وارد دانشگاه ورشو شد تا کارگردان تئاتر شود. به دلیل نبودن دوره کارگردانی در آن زمان به دنبال سینما رفت اما دانشگاه را هم رها کرد تا به بزرگترین مدرسه سینمایی لهستان «لودز» برود و برای امرار معاش در این دوره به شغل خیاطی تئاتر رو آورد. برای ورود به لودز دوبار درخواست داد و هر دوبار درخواستش رد شد. خدمت سربازی نزدیک بود و او برای اجتناب از خدمت، یک رژیم غذایی سخت گرفت تا اینکه درخواست سومش برای تحصیل در لودز پذیرفته شد. بین سالهای ۶۸-۱۹۶۴ در لودز بود و آنجا بود که علاقه اش به تئاتر را از دست داد و وارد ساخت مستند شد.
 
مستندهای اولیه کیشلوفسکی در این دوره بیشتر به زندگی روزمره شهروندان، کارگران و سربازان می‌پرداخت. اگرچه او فیلم‌سازی سیاسی نبود اما خیلی زود دریافت تلاش برای ارائه تصویری دقیق از زندگی مردم لهستان او را با حکومت درخواهندانداخت. فیلم تلویزیونی او «کارگران ۷۱» که تصویرگر کارگرانی بود که درباره دلایل اعتصابات سال ۱۹۷۰ بحث می‌کردند، با سانسور فراوان به نمایش درآمد. 

پس از کارگران ۷۱ او دوربینش را مستقیماً معطوف به مقامات حکومتی کرد و بعدتر به گفته خودش به دو دلیل ساخت مستند را کنار گذاشت: سانسور کارگران ۷۱ که باعث تردید او در چگونگی بیان حقیقت در یک رژیم استبدادی شد، و حادثه‌ای هنگام ساختن «ایستگاه (۱۹۸۱)» که باعث شد قسمت‌هایی از فیلم به عنوان مدرک در یک حادثه جنایی استفاده شود. کیشلوفسکی پس از این به ساخت فیلم داستانی رو آورد چون فکر می کرد به او آزادی هنری می‌دهد و در آن می‌توانست زندگی روزمره را صادقانه‌تر به تصویر بکشد. 

اولین ساخته فیلم غیر مستند کیشلوفسکی «پرسنل (۱۹۷۵)» فیلمی تلویزیونی بود که در جشنواره بین‌المللی فیلم مانهایم-هایدلبرگ اولین جایزه‌ را برایش به ارمغان آورد. این فیلم و فیلم بعدی او «اثر زخم» هر دو درباره واقعیتهای اجتماعی بودند. پرسنل درباره مهندسانی بود که روی ساخت یک صحنه نمایش کار می‌کردند با الهام از تجربیاتش در دانشگاه، و اثر زخم تغییر و تحولات یک شهر کوچک پس از اجرای یک طرح صنعتی بدون برنامه‌ریزی درست را نشان می‌داد. این فیلمها با شیوه‌ای مستندگونه و با بازیگران غیرحرفه‌ای ساخته شدند. این فیلمها مانند اولین ساخته های کیشلوفسکی تصویرگر زندگی روزمره زیر سلطه یک سیستم رو به اضمحلال بود که البته باصراحت بیان نمی‌شد. 

خوره دوربین (۱۹۷۹) و بخت کور (۱۹۸۱) فیلم‌هایی با همین مضامین بودند، با تأکید بر انتخاب اخلاقی یک انسان و نه اجتماع. خوره دوربین برنده جایزه اصلی از جشنواره جهانی مسکو شد. در همین دوران کیشلوفسکی همراه با چند کارگردان دیگر لهستانی از جمله «آندره وایدا»، «اگنیسکا هالند»و «یانوس کیجوفسکی» به عنوان اعضای جنبش رهایی مطرح شدند. جنبشی که به دغدغه‌های اخلاقی در سینما معقتد بود. ارتباط او با این کارگردانان به خصوص هالند موجب خشم دولت لهستان شد و سانسور و فیلمبرداری یا تدوین مجدد فیلم‌های او در این دوران را در پی داشت، طوریکه فیلم بخت کور تا شش سال پس از ساخت، امکان نمایش داخلی نداشت. 

«بی‌سرانجام (۱۹۸۴)» شاید اولین فیلم صریح سیاسی او باشد. این فیلم نمایشگر دادگاه‌های سیاسی در لهستان در زمان حکومت نظامی، از دیدگاه روح یک وکیل و همسر بیوه‌اش است. هم دولت و هم مخالفان از فیلم به شدت انتقاد کردند.
 
بی‌سرانجام آغازگر دوران همکاری نزدیک او با دو همکار بود، یکی «کریستوف پیسویچ(فیلنامه‌نویس)» و دیگری «زبیگنف پرایزنر (آهنگساز)». پیسویچ یک وکیل دادگستری بود که کیشلوفسکی در جریان تحقیقات درباره دادگاه‌های سیاسی در زمان حکومت نظامی برای ساختن فیلم مستند درهمین باره با او آشنا شده بود. او فیلمنامه‌نویس اصلی آثار بعدی کیشلوفسکی شد. پرایزنر آهنگساز بی‌سرانجام و اغلب آثار بعدی کیشلوفسکی بود. موسیقی نقش مهمی در فیلم‌های کیشلوفسکی داشت و بسیاری از قطعات پرایزنر در فیلم به تنهایی نقش داشتند.
 
«ده‌فرمان (۱۹۸۸)» مجموعه‌ای است از ده فیلم کوتاه که در مجموعه‌ای آپارتمانی در ورشو فیلمبرداری شد. هر یک بر اساس یکی از فرمان‌های «ده‌فرمان» حضرت موسی، برای تلویزیون لهستان و با سرمایه‌گذاری آلمان غربی ساخته شد. این مجموعه در حال حاضر یکی از بهترین مجموعه فیلم‌های تحسین شده توسط منتقدان در همه دوران‌ها است و هفتمین فیلم برتر دنیا از منظر سینمای معناگراست.کیشلوفسکی و پیسویچ فیلمنامه‌نویسان مجموعه بودند و قرار بود ده کارگردان مختلف این ده قسمت را بسازند. اما کیشلوفسکی خود را ناتوان از کنترل همه پروژه یافت و سرانجام تمام قسمت‌ها را او کارگردانی کرد و تنها مدیران فیلمبرداری متفاوت بودند. 

چهار فیلم آخر کیشلوفسکی با موفقیت تجاری روبرو شدند به طور عمده با سرمایه‌گذاری فرانسه و به‌ویژه با تهیه‌کنندگی «مارین کارمیتز» رومانیایی الاصل تولید شد. این فیلمهای متکی بر اخلاق و امور ماورایی با زمینه‌هایی شبیه ده‌فرمان اما در سطوحی بیشتر انتزاعی، بازیگران کمتر، داستان‌های فرعی بیشتر و توجه کمتر به اجتماع ساخته شد. 

اولین آنها «زندگی دوگانه ورونیک (۱۹۹۰)» با بازی «ایرنه ژاکوب» بود. موفقیت تجاری این فیلم به او اجازه داد تا سرمایه لازم برای ساخت آرزوی خودش (سه‌گانه سه‌رنگها:آبی، سفید، قرمز) را فراهم سازد. این سه فیلم جوایز جهانی بسیاری را برای او به ارمغان آوردند. از جمله شیر طلایی بهترین فیلم و شیر نقره‌ای بهترین کارگردان از جشنواره ونیز و خرس طلایی بهترین کارگردان از جشنواره برلین همراه با سه بار نامزدی اسکار بهترین فیلم خارجی. 

قرار بود او روی سه‌گانه‌ای جدید با فیلمنامه‌ای از پیسویچ درباره بهشت، دوزخ، برزخ برپایه «کمدی الهی» اثر «دانته» کار کند که مرگ امانش نداد.کیشلوفسکی در ۵۴ سالگی در ۱۳ مارس ۱۹۹۶ در حین عمل قلب باز پس از حمله قلبی درگذشت و در قبرستان پوازکی در ورشو به خاک سپرده شد. 

از مستندهای کیشلوفسکی می توان به «از شهر اودز (۱۹۶۹)»، «من سرباز بودم (۱۹۷۰)»، «زیرگذر (۱۹۷۳)»، «(عشق اول ۱۹۷۴)»، «شرح حال (۱۹۷۵)»، «بیمارستان (۱۹۷۶)»، «نمی‌دانم (۱۹۷۷)»، «از دیدگاه کارگر شب‌کار هتل (۱۹۷۸)»، «ایستگاه (۱۹۸۰)» و از فیلمهای سینمایی او هم می توان به «آرامش (۱۹۸۰)»، «بخت کور(۱۹۸۱)»، «روز کاری کوتاه(۱۹۸۱)»، «فیلمی کوتاه درباره کشتن(۱۹۸۸)» و «فیلمی کوتاه درباره عشق(۱۹۸۸)» اشاره کرد.

کد خبر: 55792
Share/Save/Bookmark