در جهان بینی اسلامی ، سینما ابزاری برای بیان موضوعی فراتر از واقعیت به نام حقیقت است و در اینجاست که مسیر سینمای دینی در نگاه اسلامی از نگاه غربی جدا می شود.
به گزارش هنر نیوز به نقل از سوره سینما ، برای رسیدن به سینما دینی ، سینما به عنوان یک پدیده هنری در جامعه اسلامی نباید با مبانی اندیشه ای غربی تعریف و توجیه شود زیرا بر اساس مبانی اندیشه ای غرب ، سینما ابزاری برای واقعیت سازی و غفلت مخاطب است وهیچ نسبتی با حقیقت ندارد اما بر اساس مبانی اندیشه ای اسلام ، سینما می تواندفرصتی برای بیان موضوعی فراتر از واقعیت به نام «حقیقت» باشد و اینجاست که مسیر سینمای دینی در نگاه اسلامی از نگاه غربی جدا می شود .
این مطالب بخشی از نظرات حجت اسلام «سلمان رضوانی» از پژوهشگران مرکز پژوهش های اسلامی صداو سیما است که تاملاتی در حوزه های مختلف دین ورسانه داشته و در کتابی با عنوان «فمینیسم و رسانه های تصویری» به یکی از ابعاد نحله های انحرافی فکری غرب پرداخته است. در گفتگوی حاضر به بحث پیرامون سینمای دینی و تنگناها و راهکارهای پیش رو پرداخته شده است .
* آیا مقوله ای به نام سینمای دینی در فضای سینما قابل تعریف است ؟
- در مورد امکان سنجی سینمای دینی باید عرض شود :مانه تنها می توانیم سینمای دینی داشته باشیم بلکه در نگاه دین مبین اسلام به دلیل اینکه هیچ پدیده ای در زندگی مومن نمی تواند خارج از دین تعریف شود،اگر قرار شد سینمایی داشته باشیم، این سینما باید سینمای دینی باشد .
امابرای روشن شدن مفهوم سینمای دینی بایدبه دو نکته اساسی توجه نماییم .
اول، باید تعریف خود را از دین مشخص کنیم . آن تعریفی که ما از دین در میان ادیان الهی و غیر الهی در دنیای حاضر سراغ داریم به لحاظ مبانی متفاوت از آن تعریفی است که در اسلام به عنوان یک دین کامل است . پس برای فهم سینمای دینی به عنوان یک پدیده ، سینماباید بر اساس مبانی اسلامی تعریف و بازخوانی شود .
و دوم ، در حال حاضر آن چیزی که از سینمای دینی تعریف شده است در بستر مبانی اندیشه ای غرب شکل گرفته است و اگر ما می خواهیم از سینمای دینی تعریف داشته باشیم باید سینما رابراساس مبانی اندیشه ای اسلامی تعریف کنیم . پس ابتدا باید بنا را بر اساس مبانی اندیشه اسلامی قرار داده و سپس در این حوزه سینما را به عنوان یک پدیده تعریف کنیم .
در تعریف غرب از دین ، دین در حد یک نهاد تنزل پیدا میکند ودر کنار سایر نهادها مثل نهاد اجتماع ، سیاست،و...قرارمی گیردکه گاه حتی از سایر نهادها نیز محدود تر است.قطعا با این نگاه محدود به دین شاید ارایه تعریف ازسینمای دینی بسیار دشوار می نماید.ونسبت دین به سینما موءونه زیادی می طلبد.
اما در نگاه اسلام ، دین نه تنها در حد یک نهاد تنزل پیدا نمی کند، بلکه سایر نهادها مشروعیت خود را از دین می گیرند، وقلمرو دین تمام شئون زندگی انسان را چه دنیایی وچه اخروی شامل می شود.وتمام فعالیت های اجتماعی ، هنری، سیاسی، اقتصادی ، فرهنگی وسایر فعالیت های انسان مومن در چارچوب دین معنا پیدا می کند.وهیچکدام از کارهای اواز احکام پنج
گانه تکلیفی خارج نیست ، لذا در تگاه مطلوب دین مبین اسلام سینما به عنوان یک فعالیت هنری فرد مسلمان نمی تواند غیر دینی باشدوقطعا در یکی از احکام تکلیفی جای می گیرد
* چه تفاوتی میان تعریف سینما در حوزه غرب و حوزه اسلام وجود دارد ؟
-همانطور که عرض شدبر اساس دین مبین اسلام در زندگی یک انسان مومن نباید لحظه ای خارج از دین حرکت کرد واگر فعالیت خارج از چارچوب دین هم هست جزء «نبایدها» است که واقع شده است . پس ما در نگاه مطلوب اسلامی تنها یک سینما داریم و آن هم سینمای دینی است .
البنه این که میگوییم سینمای دینی شاید بسیاری تصور کنند که سینمای دینی باید لزوما به موضوعات خاص دینی بپردازد( مثل قصص قرآنی) درحالی که منظور از سینمای دینی اعم ازموضوعات خاص دینی است.وسینمای دینی سینمایی است که در مقابل هر سوژه ای که به آن پرداخته می شوددر واقع موضع دینی داشته باشد واز در یچه دین به آن بنگرد ، چرا که دین اسلام قطعا به هر موضوعی نگاه دینی دارد ونسبت به هیچ موضوعی ساکت نیست و دارای موضع است پس سینمای دینی می تواند با موضوع دینی یا با موضع دینی شکل بگیرد.وچه بسا موضع دینی مهم تر ازموضوع دینی است چرا که ممکن است شما حتی به موضوعی از موضوعات دینی اگر موضع دینی نداشته باشید نگاه کاملا سکولار وغیر دینی داشنه باشید. به طور مثال : اگر نگاه دینی وموضع دینی را از قصه حضرت یوسف (ع) در سینما حذف کنید با قصه ای کاملا غیر دینی مواجه خواهید شد.
بر اساس مبانی اندیشه ای غرب ، تقدس بر دین بار می شودولی بر اساس مبانی دینی اسلام این پدیده ها هستند که تقدس خود را از دین می گیرند . در دنیای غرب سینما به عنوان یک پدیده می تواند از دین تقدس زدایی کند اما در دنیای اسلام سینما مانند سایر فعالیت ها می تواند بوسیله دین تقدس پیدا کند .معیار اصلی در دینی بودن یک پدیده ، حرکت در مسیر دین وداشتن موضع دینی است .
* سینما به عنوان مقوله ای هنری ، علی رغم واقعیت گرایی در نهایت به نمایش واقعیات نمی پردازد و از این رو در چنین فضایی به نظر می رسد سینما توانایی نمایش امور دینی را به عنوان واقعیات و بدیهیات ندارد ، آیا جمع بین این نقیضین قابل تصور است ؟
- این وضعیت اصلا دو پدیده متضاد نیست ،زیرا نباید وضعیت موجود را با وضعیت مطلوب اشتباه گرفت . سینما در دنیای امروز در مرحله مجاز باقی مانده است و نه تنها به بیان واقعیت نمی پردازد بلکه خلاف واقع را به صورت واقعیت به مخاطب القاء می کند در حالیکه سینما دینی نه تنها به واقیات می پردازد بلکه از مرحله واقعیت نیز عبور کرده و سعی می کند مخاطب را به سوی حقیقت رهنمون کند. در واقع سینمای دینی یک سینمای حقیقت گرا است که در چنین سینمایی امکان طرح موضوعات دینی در بستر هنر وجود دارد .
پس می توان نتیجه گرفت که وظیفه سینما در نگاه دین مبین اسلام نقش نشانه ای وارجاعی به سوی حقیقت است و هنرمند متعهد خودکاشف حقیقت است و مخاطب را نیز در دریافت حقیقت با خود همراه می کند.
* در چنین فضایی ، تلفیق سینما به عنوان محصول غرب با دین ، به خصوص دین اسلام که به لحاظ فرهنگی و اعتقادی اشتراکات کمی با دنیای غرب دارد ، چگونه خواهد بود ؟
- با این بیان که عرض شد،سینمای دینی از نگاه ما ، با سینما از نگاه غرب تنها دارای اشتراک لفظی است اما از لحاظ مبانی تفاوت های بنیادینی دارد .
ما در گفتار علمای دینی قاعده ای داریم کهمی گوید :«لا ینتشر الهدی الامی حیث انتشر الضلال » هدایت انتشار پیدا نمی کند مگر از همان راهی که گمراهی صورت گرفته است.برای روشن شدن این قاعده مثالی می زنم: در زمان حضرت موسی (ع) ، سحر و جادو به ابزاری تبدیل شده بود برای فریب مردم به طوریکه مردم ساحران را افرادی خارق العاده می دانستند و در چنین فضایی حضرت موسی ، معجزه ای را عرضه کرد که اگرچه به ظاهرشبیه سحر بود اما خود ساحران از اولین کسانی بودند که فهمیدند این سحر نیست وبه منبعی خارج از قدرت انسان متصل است لذا به حضرت موسی(ع) ایمان آوردند . داستان رابطه سینمای ما و سینمای غرب نیز در همین فضا شکل می گیرد اگرچه این دو به لحاظ لفظی هردو سینما هستند ولی به لحاظ پایه های فکری و معرفتی تفاوت های بسیاری دارند .
حال همانطور که در قبل گفته شد ما باید سینما را بر اساس مبانی اعتقادی خودمان تعریف کنیم تا به سینمای دینی برسیم .
* با وجود این تفاوت اما دنیای غرب به خوبی از ابزار سینما برای بیان اعتقادات و القائات خود بهره برده ، ما چگونه می توانیم از این سلاح غربی ، علیه فرهنگ غرب استفاده کنیم ؟
- همانطور که در بحث قبلی گفته شد ، غرب با ابزار سینما به دنبال استیلای فرهنگی وگسترش نظام سلطه است .
اصولا جهانی سازی در سه حوزه کلان اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی اتفاق می افتد که البته در هریک از این سه حوزه ردپای رسانه و در رأس آن سینما به خوبی قابل مشاهده است .
غربی ها به دلیل اینکه کاشف سینما بودند ، همانند ساحران دوران حضورت موسی(ع) با این ابزار مردم را به خود جلب کرده و از آن در راستای اهداف سلطه طلب خود بهره می برند . بر اساس آمار در مناطق مختلف جهان بین 60 تا 90 درصد فیلم هایی که به مخاطب عرضه می شود محصول سینمای هالیوود است .لذا به همین میزان هم متاسفانه شاهد رواج فرهنگ منحط غرب در سرتاسر جهان هستیم ودر واقع رسانه ها به خصوص سینما در صف اول ابزار جهانی سازی قرار دارند.
* برای حل این مشکل چه باید کرد ؟
- مثالی در این خصوص عرض می کنم که به تبیین موضوع بیشتر کمک می کند .همانطور که میدانیم لبنان یکی از کشورها کوچک منطقه است که از شمال تا جنوب آن را می شود یک روزه گشت. حزب الله لبنان یکی از احزاب این کشور کوچک است ،اما همین حزب الله در جنگ 33 روزه با ارتش تا دندان مسلح رژیم صهیونیستی توانست مقاومت کند و به پیروزی برسد . راز این پیروزی در دو نکته مستتر است .
اول اینکه: این بارحزب الله با علم وتاکتیک های جنگی متداول در آکادمی های نظامی جهان نجنگید بلکه از روش خودش برای مبارزه استفاده کرد .( دقیقا مشابه آن چیزی که ما در دوران دفاع مقدس داشتیم که گاه یک جوان بیست ساله روستایی ، فارغ از همه علوم نظامی ، عملیاتی را طرح ریزی می کرد که تمام دنیا را مسحور خودش می کرد .)
دومین عامل پیروزی این بود که حزب الله با سلاح نظامی متداول به جنگ اسراییل نرفت بلکه با سلاح منحصرخودش به جنگ آنها رفت . مثلا نقطه ضعف تانک های میرکاوا را شناسایی و با سلاح های معمولی از همین را ه تانک های اسرائیلی را زمین گیر کردند.
در جبه فرهنگی نیز ما باید بر همین اساس عمل کنیم . در سینما باید علوم، نظریه ها وروشهای متداول را متحول نمود.
ما می توانیم بر اساس مبانی دینی خود ، نظریه ها وروشهای جذب مخاطب در سینما را متحول کنیم . ما باید به تعریف جدیدی از سینما دست پیدا کینم که این مهم تنها با مجاهدت علمی و توکل و استقامت در راه تعالی سینما محقق می شود. نکته دیگر این که ما باید در کنار تخصص به شدت بحث تعهد را هم جدی بگیریم . در اوایل اول انقلاب ، به دلیل وجود همین نگاه ما توانستیم به نتایج خوبی در همه حوزه ها به خصوص حوزه سینما دست پیدا کنیم اما در سالهای اخیر به دلیل این که تنها تخصص ملاک عمل قرار گرفت ، توفیقی کمتری داشته ایم .
مشکل امروز سینمای ما این است که تخصص گرایی دغدغه اصلی آن شده است ودر فضای فعلی سینما ی ما، فیلم ساز یا بازیگری مقبول است که تخصص سینمایی داشته باشد و تعهد در این میان جایگاه درخوری ندارد. ولذا سینمای ما با تهی شدن از محتوای دینی به ابتذال نزدیک شده است.
از سوی دیگر ما باید عِدّه و عُدّه خود را تقویت کنیم . امروزباید مراکز آکادمیک هنری وسینمایی ما با رجوع به مبانی دین مبین اسلام بجای اینکه مبین ومروج دیدگاه های سکولارباشند ، باپرورش نظریه های دینی در باب هنر به صورت عام وسینما به صورت خاص باب جدیدی را در دستیابی به سینما دین باز نمایند.ضمن اینکه به موضوع تهذیب در عالم هنر وسینما باید توجه ویژه شودوباید نیروی انسانی متناسب با اهداف دینی تربیت شوند .
* تربیت این نیروها ، وظیفه دانشگاه است یا حوزه های علمیه ؟
- به نظر می رسد در حوزه فرهنگ و سینما ، هم دانشگاه و هم حوزه باید ورود پیدا کنند تا در کنار هم بتوانند تاثیرات مثبتی داشته باشند .قطعا حوزه های دینی در تقویت مبانی دینی وکمک به نظریه پردازی در حوزه هنر وسینما خدمت شایانی به جامه هنری خواهد نمود.
* ارتباط بین سینما ، دانشگاه و حوزه چگونه باید برقرار شود ؟
- در مسیر تعامل باید یک هنرمند ابتدا حوزه معرفت دینی خود را افزایش دهد که این مهم هم از طریق خود هنرمند و هم از طریق حوزه می تواند محقق شود . اما میان هنرمند و حوزه باید یک نسبتی برقرار شود تا بتوان تعامل کرد . بحمدا... در سالهای اخیر در فضای علمی بین اهالی سینما وحوزویان تعامل خوبی بر قرار شده که عمدتا به صورت خود جوش بوده وبر اساس احساس نیازی که برخی افراد دلسوز داشته اند این تعامل شروع شده است اما اگر فضای تعامل گسترده تر وسیستماتیک تر شود قطعا می توان به نتایج ارزشمندتری دست یافت .