مجبور بودم رنج کشیدن شخصی را که به من خیلی نزدیک بود تماشا کنم
گفتگو با میشائیل هانکه؛
مجبور بودم رنج کشیدن شخصی را که به من خیلی نزدیک بود تماشا کنم
با دیدن فیلم‌هایش ممکن است جور دیگری فکر کنید؛ اما در دیالوگ‌ها و گفتگوهای فیلم‌های هانکه شوخ طبعی زیادی موج می‌زند. آخرین فیلمش «عشق» برای دریافت پنج جایزه اسکار از جمله بهترین تصویر برداری، بهترین فیلم خارجی، بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر نقش اول زن نامزد شد و دست آخر برنده اسکار بهترین فیلم خارجی شد؛
 
تاريخ : جمعه ۱۱ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۲۳:۱۲

عشق به شکل دقیق و وسواسانه‌ای زندگی یک زوج سالخورده فرانسوی با بازی عالی «ژان لویی ترینتینان» و «امانوئله ریوا» را به نمایش می‌گذارد. هانکه به خاطر فیلم «روبان سفید (۲۰۰۹)» در آمریکا شناخته شده بود. فیلمی که زندگی سرد و بی‌روح یک دهکده در آلمان زمان قبل از وقوع جنگ جهانی اول را نشان داده و چگونگی پیدایش نازی‌ها را به نمایش می‌گذارد. 

اواردلاین: چه چیزی شما را مجبور کرد عشق را بسازید؟
میشائیل هانکه: چیزی مرا مجبور نکرد، اما چیزی که مرا تحریک کرد، موردی مشابه در خانواده‌ام بود. من مجبور بودم رنج کشیدن شخصی را که به من خیلی نزدیک بود تماشا کنم، کسی که اهمیت زیادی برایم داشت و این شد که فیلم را ساختم. 

اواردلاین: تمام فیلم‌های شما بسیار متمایزند. اما عشق شاید خصوصی‌تر باشد. متوجه شده‌ام که شما یک عمه سالخورده داشتید که بیمار بود، وی از شما خواست که بگذارید بمیرد. آیا این بخشی از چیزی نبود که شمارا ترغیب به ساخت فیلم کند؟
هانکه: بله، قطعا، باید به او می‌گفتم که قادر به انجام این کار نیستم. اگر این کار را می‌کردم به زندان می‌افتادم. اما به خاطر این بهانه بسیار شکرگزار بودم، چرا که نمی‌دانم توانایی انجام چنین کاری را داشتم یا خیر. اما به هر حال او خود این کار را کرد؛ بدون کمک من. 


اواردلاین: و چیز‌هایی درفیلم هستند که شما به طور مستقیم از این تجربه‌تان با عمه خود داشتید؟
هانکه: نه، هیچ چیز در رابطه با این تجربه در فیلم وجود ندارد. چیزی که در فیلم نمایش داده می‌شود، تحقیقات طویل و بلندمدت من در مورد چنین موقعیت‌های مشابهی است و یا از تخیلات من سرچشمه می‌گیرد. 

اواردلاین: چالش آمیز‌ترین صحنه کارگردانی فیلم چه بود؟
هانکه: صحنه کبوتر. شما نمی‌توانید یک کبوتر را کارگردانی کنید. بیشتر می‌توانید آن را با گذاشتن ذرت در جایی مشخص فریب دهید تا به آنجا پرواز کند. البته که من شوخی کردم! سخت‌ترین صحنه صحنه‌ای بود که «ژان لویی ترینتینان (شوهر)»، «امانوئله ریوا (همسرش)» را خفه می‌کند. و صحنه توسط یک مونولوگ ۱۰ دقیقه‌ای ادامه می‌یابد. و خوان لویی در آن صحنه مچ دستش شکسته بود و ما مجبور بودیم از نمای دیگری فیلمبرداری کنیم و «امانوئله ریوا» نیز نگران امنیت جسمانی خود بود. پس برای همه که درگیر این صحنه بودند سخت بود. 

اواردلاین: در مورد صحنه حمام چطور؟ نمی‌توانم تصور کنم که صحنه راحتی بوده است.
هانکه: به عنوان یک کارگردان برای من سخت نبود. اما برای وی بسیار ناخوشایند بود. اما از ابتدا مشخص بود که باید این صحنه فیلمبرداری می‌شد، تا بتوان شکنندگی وی را نشان داد. کار من این بود که به امانوئل اطمینان دهم که به او خیانت نمی‌کنم که او را به شکل بد و در نور ناخوشایندی به تصویر بکشم. فقط می‌خواستم نشان دهم که مردم در چنین شرایطی چه سختی‌هایی را باید تحمل کنند. 

اواردلاین: در خصوص فیلمنامه، صحنه به خصوصی بود که شما شخصا از نوشتن آن لذت ببرید؟ و چرا؟
هانکه: سخت است که بگویم. خیلی سال پیش بود، درست یادم نمی‌آید. اما معمولا وقتی به قسمت نوشتن فیلمنامه اصلی که می‌رسیم، اگر روان و سلیس باشد از آن لذت می‌بریم؛ و اگر نه بسیار ناخوشایند می‌شود و معمولا دو جنبه دارد: کشمکش اینکه چیزی را روی صفحه خالی می‌نویسی و اگر موفقیت آمیز بود خوشحال می‌شوی و اگر نه افسرده می‌شوی. 


اواردلاین: شما فیلم «بازی‌های خنده دار» را در انگلستان بازسازی کردید، آیا هالیوود شمارا به طمع انداخت؟
هانکه: نه. من مایلم هرجایی کار کنم. به استثنای کشورهای فاشیست می‌توانم هر جایی که بخواهم کار کنم. در مورد هالیوود چیزی نمی‌توانم بگویم، چرا که تاحالا آنجا کار نکرده‌ام. اما در هالیوود تهیه کنندگان هم نقشی در پروژه ایفا می‌کنند و شرایط خود را به آن تحمیل می‌کنند. مایلم با هر تهیه کننده‌ای با شرایط خودم کار کنم، اما اگر تهیه کننده‌ای بخواهد فیلم خود را بسازد، می‌تواند، اما بدون من! 

اواردلاین: برای چه کسی فیلم می‌سازید؟ آیا این بسته به فیلمی که می‌سازید تغییر می‌کند؟
هانکه: برای همه و برای خودم. با فیلم «بازی‌های خنده دار» قصد داشتم به آن‌هایی حمله کنم که با خشونت از پا در می‌آیند؛ اما متاسفانه فیلم به دست آن‌ها نرسید. اما همانند تمام فیلمسازان دیگر، فیلم را ساختم تا به دست بیشترین مخاطبان برسد. 

اواردلاین: بعضی از فیلم‌های شما در آلمان و بعضی دیگر در فرانسه هستند. چگونه تصمیم می‌گیرید. که از چه زبانی بهره ببرید؟
هانکه: در مورد این فیلم که در فرانسه ساخته شد، چیزی که مرا مصمم به ساخت آن در فرانسه کرد این بود که ترینتینان و ریوا فقط در فرانسه وجود دارند! ورای آن، اگر شانس خوبی داشته باشم می‌توانم از دستیار برای فیلمبرداری در بیشتر کشور‌ها کمک بخواهم. این عالیست که بتوان چنین کاری کرد. تهیه سرمایه برای ساخت فیلم این روز‌ها سخت است. تمام فیلم‌های من با مشارکت دیگران ساخته شده‌اند و همین بسیار کارها را برای من راحت‌تر کرده است. قطعا «عشق» داستانی است که در هر کجای جهان غربی اتفاق می‌افتد. 

اواردلاین: اما فیلم «روبان سفید» این گونه نیست.
هانکه: طبیعتا. خب... بله و خیر! فیلم قصد نداشته که به آلمان محدود شود. ریشه در آلمان گذشته دارد. درس‌های فیلم نیز به آلمان محدود نمی‌شوند. آلمان گذشته را به تصویر می‌کشد تا درسی بدهد که هر جایی کاربرد داشته باشد. برای مثال شما می‌توانید همین فیلم را درهرکشوری با رژیم افراطی بسازید. جزئیات متفاوت هستند اما اصول اولیه مشابهند. این قضیه درمورد فیلم «پیانو» نیز صدق می‌کند که در فرانسه ساخته شد.
 


ادواردلاین: آیا چالش‌ها ی خاصی وجود داشت که به یکی یا چند زبان مربوط شود؟
هانکه: من هیچوقت فرانسوی نمی‌نویسم. من همیشه فیلمنامه‌هایم را به آلمانی می‌نویسم و اگر بخواهم به زبانی دیگر ترجمه‌شان کنم آن را به مترجم همیشگی‌ام می‌سپارم. سپس آن‌ها را خط به خط با وی باز بینی می‌کنم. البته که راحت‌تر است که به زبان مادری خود کار کنی. نه به این دلیل که بتوانی منظورت را به صراحت بیان کنی، بلکه بتوانی راحت‌تر بفهمی روی صحنه چه می‌گذرد. کوشش بسیار می‌خواهد که به زبان دیگری کار کنی. امابعداز چندین کار به زبان فرانسه، استرس این کار برایم کمتر شده است.
 
ادواردلاین: شما در فیلم‌های زیادی از «ایزابلا هوپر» استفاده کرده‌اید مخصوصا در «معلم پیانو»، «زمانه گرگ» و البته در عشق. چه چیزی شما را به استفاده از این بازیگر تشویق می‌کند؟ آیا ما دوباره در فیلم‌های آینده شما وی را خواهیم دید؟
هانکه: او مثل یک ویولن استرادیواریوس می‌ماند می‌توانی با وی باخ، موتزارت و یا برامز بنوازی و همیشه بهترین صدا را می‌دهد. من دوست دارم در مورد شخصیت‌هایی بنویسم که قبلا با بازیگرانشان کار کردم چرا که نقاط قوت و ضعف آن‌ها را می‌دانم. 

ادواردلاین: متوجه شدم که شما قبلا یک منتقد فیلم بودید.‌‌ همان طورکه «تروفو»، «گدار» و «باگدانوویچ». فکر می‌کنید وجود چیزی پنهان بود که آن‌ها را به سمت ساخت فیلم سوق می‌دهد؟
هانکه: گفتنش سخت است، شما منتقد فیلم می‌شوید چرا که به فیلم‌ها علاقه دارید. نمی‌دانم که دانستن زیاد در مورد سینما شما را به سوی فیلم بهتر ساختن هدایت می‌کند یا نه، اما قطعا ضرری ندارد.

ترجمه : یاسین پورعزیزی - حامد روح بخش

کد خبر: 55224
Share/Save/Bookmark