درباره افیون خطرناك جنگ
 
تاريخ : يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۹ ساعت ۱۱:۵۶
پس از آغاز جنگ آمریکا و عراق در سال ۲۰۰۳،صنعت فیلم سازی آمریکا،چندین فیلم در مورد این پدیده خانمان‌سوز و فاجعه‌آمیز تولید کرد. عمده این آثار دو حالت بیشتر ندارند:یا در مذمت جنگ بودند و یا در تقدیس سیاست های جنگ طلبانه.


به گزارش هنر نیوز ، به نقل از روزنامه تهران امروز، «گنجه رنج»،آخرین فیلم کاترین بیگلو اما واپسین اثری است که در سینمای مستقل آمریکا در مورد جنگ ساخته شده. فیلمی که برای اولین بار مسئله جدیدی را مطرح می کند: سربازان جوان آمریکایی که خواه یا ناخواه،مجبور به دخول در سیاست های جنگ‌طلبانه آمریکا شده‌اند و محکوم به ایفای نقشی در این بازی هستند، چه باب طبع باشد و چه نه.نقشی به مراتب خطرناک و دردناک: خنثی‌سازی بمب‌هایی که عراقیان به تلافی تصرف کشورشان در زمین کار گذاشته‌اند تا شاید مرهمی باشد بر زخم‌های سربازان آنها.


کاترین بیگلو،در اثر جدید خود،به شدت متاثر از سینمای مستند است.


فیلم با عبارتی آغاز می شود که گویای حال سربازانی است که در میادین جنگ‌زده عراق مشغول انجام عملیات خطیر هستند:جنگ همانند اعتیاد است.


«گنجه رنج»، با تمام آثار همسان خود تفاوت اساسی دارد از این رو که راه میانه را در پیش گرفته،یعنی نه به تقدیس جنگ می پردازد و نه قصد بزرگنمایی عملیات خطیر سربازان آمریکایی را دارد. ویلیام جیمز(جرمی رنر)،سربازی عراقی است که تعلیم دیده تا بمب‌های موجود در خیابان های عراق را خنثی سازد. وی از همان ابتدای کار که وارد می شود، با خونسردی و کله‌شقی تمام کارهای مربوط به خنثی سازی بمب‌ها را انجام می دهد. اما هر چه زمان می گذرد، افیون جنگ و خشونت و قتل، بر روان وی تاثیر می گذارد. جیمز اکنون بیش از هر چیزی به انسانیت می‌اندیشد. اما جالب است که باز هم به سعادت نمی رسد. در بخش هایی از پایان فیلم،هنگامی که مردی عراقی با بمبی که به وی متصل شده در خیابان در حال التماس است، جیمز با وجود میل به نجات مرد، مجبور به فرار از منطقه می‌شود. گویی جنگ هیچگاه انسانیت برنمی‌دارد. پس ویلیام راه تازه‌تری را در راه می‌گیرد، خود را فردی دلیر و خونسرد معرفی می‌کند. با وجود اینکه از درون غم‌های گسترده‌ای به وی هجوم برده‌اند، اما این نیز بی‌فایده است، چون هر چه کنکاش می‌کند، نمی‌داند که چطور تا این حد دلیر و نترس است، پس محکوم به ادامه زندگی پر تنش و ادامه بازی در پست خطیر خود است.


طبق آمارها به طور متوسط روزانه ۱۰ نفر در عراق در اثر انفجار بمب کشته می‌شوند. هر روز در گوشه‌ای بمبی است و انفجاری و حداکثر توان نیروهای ارتش آمریکا، خنثی‌سازی تجلّی این مشکلات است و نه علت مشکل. ویلیام جیمز و دستیارانش تنها عده‌ای سرباز آمریکایی هستند که به اجبار وارد بازی شده‌اند و با عمق زندگی مردم و جامعه عراق ارتباطی ندارند.این سربازان حداکثر کاری که انجام می‌دهند، ایجاد امنیتی موقتی است.امنیتی که گویا بیشتر برای خود سربازان آمریکایی است، نه مردمانی که حتی در بحبوحه جنگ،به زندگی پر تنش و روزمره خود ادامه می‌دهند.و در نهایت این سربازان آمریکایی هستند که چه درستکار و چه گناهکار، با فاجعه‌ای همسان با تصرف میهن عراقی‌ها روبه‌رو می‌شوند.


البته فیلم در نقاطی دارای نقصان و سکته‌های روایی است. اکثر حوادث فیلم،با وجود تاثیرگذاری عمیق و شوک‌آور،در نهایت سر هم آورده می‌شوند و هیچ یک تاثیر شگرفی بر بیننده نمی‌گذارند. به‌خصوص در مورد بخش مربوط به مواجهه ویلیام با جسد کودک عراقی که در آن بمب جاسازی شده، فیلم عمق حادثه را تا حدی نمایان می کند، اما اجرای ری اکشن‌ها(البته اگر در فیلمنامه هم بدین نحو قرار گرفته باشند)چندان اقناع‌ کننده نیست.


فیلم در جلوه های بصری نیز اثر موفقی است.جلوه های ویژه میدانی و بصری فیلم،به‌خصوص در صحنه های انفجار بسیار باورپذیر و نفسگیر از کار در آمده اندکه نشانگر سطح بالای تکنولوژی سینمای آمریکا در خلق انفجار های ساختگی و کامپیوتری است.


یکی دیگر از نکاتی که «گنجه رنج» را از سایر همتایان پیشین خود متمایز می‌کند،فیلمبرداری بیش از حد معمول مشابه فیلم‌های داکیومنتری(مستندی)است که به فضاسازی مبدعانه فیلم،جان تازه‌ای می بخشد و به شدت تاثیر‌گذار و تنش‌ زا است.بطور مثال در همان سکانس نزدیک به پایان فیلم که ویلیام برای خنثی سازی بمب وصل شده به مرد عراقی می کوشد و از طرف دیگر توسط سربازان هشداری مبنا بر انفجار بمب تا لحظاتی دیگر را می شنود،تکان و حرکت‌ها و نماهای فول شات دوربین به قدری باورپذیرند که نفس را سینه هر بیننده محبوس می کنند.این سبک فیلمبرداری پر تعلیق در مجموع کمک شایانی به فیلم کرده و همین اثباتی است بر این قضیه که «گنجه رنج»،یکی از متفاوت‌ترین آثار در مورد روان شناسی جنگ.


اما نمی‌توان از نقش عمده کاترین بیگلو،کارگردان خوش فکر سینمای آمریکا در موفقیت فیلم چشم پوشی کرد.وی در خلق صحنه های تاثیر‌گذار از مردانی که برای تامین امنیت روانه شهر و حل ظاهری مشکلات تلاش می کنند و تلاش آنها برای حفظ زندگی،در عین نزدیکی به مرگ،بسیار موفق عمل می کند.قفسه رنج در دکوپاژ یک اثر به غایت حرفه ای است.کاترین بیگلو در ایجاد تعلیق بصری و انتخاب بازیگران(بخصوص جرمی رنر که بازی بسیار خوبی را ارائه می دهد)،به گونه ای عمل کرده که با وجود خودنمایی های گاهی،کمتر ذهن تماشاگر را به خود مشغول کند تا بیننده با خیال راحت خود را به مضمون فیلم وصل کند.به همین دلیل در فیلم از بازیگران نه چندان مشهور استفاده شده است.


«گنجه رنج» در نهایت فیلمی است که از حد انتظارات در مورد یک اثر در مذمت جنگ،بسیار فراتر می رود و دریافت جایزه برترین فیلم و فیلمنامه آکادمی اسکار تا حدی سزاوار اوست.فیلمی در مورد افیون خطیر جنگ و عواقب آن برای سربازانی که قربانی تصمیمات غلط سیاستمدارانند.
کد خبر: 10584
Share/Save/Bookmark