باغسازی، آرزوی دائم و دیرین معماران در خلق فضاهای معماری زنده، که روح انعطاف و حرکت بر آن حاکم باشد را برآورده کرده است. روانی جویها و فوارهها، وزش باد، حرکت شاخ و برگها، رشد، خزان و شکوفایی، تولد نهالها، جایگزینی رنگها و گونهها، صدای بال پرندگان، چرخش و لرزش سایهها و...، همه و همه معماری باغ را شایسته تعبیر معماری نرم و جاندار و معماری جوشنده و جاری کردهاند. معماری باغ آنگاه اهمیت ویژة خود را بیشتر نشان میدهد که به یاد بیاوریم؛ باغ بهعنوان کهنترین تفرجگاه مصنوعی، شاید به نوعی سمبل و دلالت بر برقراری آرامش حاکم در کشورداری نیز هست.
پویایی و تغییر، جذابترین ویژگی معماری باغ محسوب میشود که در عین حال رصد تطورات تاریخی آنرا بسیار دشوار میکند. چنانچه از موضع ورود این نوشته، اطلاعات چندانی از طرح اولیه باغ پاسارگاد ـ که معمولاً به عنوان سرآغازی بر معماری باغ در فارس و ایران مطرح میشود ـ بهدست نمیآید. همین پویایی و حرکت در ذات معماری باغ، باعث میشود شناخت، نگهداری، حفاظت و مرمت باغ از دخالت در اجزاء فراتر رفته و بیش از موارد مشابه وارد حوزههای چرایی شود. چرایی در انتخابها و مفاهیم پنهان در پشت بقایای ظاهری.
خصوصاً، دشواری آنگاه بیشتر نمود پیدا میکند که نمیتوان به یقین پاسخی صریح و همهپذیر برای این سئوال پیدا کرد که؛ « آیا گونهای از درخت یا درختچه که قدمت حضوری مثلاً در حدود یک یا دو قرن در منطقه دارد، در چه مقیاسی مهمان و یا بومی تلقی میشود؟»
۞۞۞
اگر بپذیریم که پوشش گیاهی عنصری معماری و در حوزه تشخیص و گزینش معمار و تکمیل طراحی معماری است (که هست)، دامنة وسیعی از نقشها و عملکردها و وجوه افتراق آنها، در آثار تاریخی و تداوم فرهنگهای معماری قابل بررسی و پیگیری مینماید. چنانچه انواع گیاهان اعم از درختان، درختچهها و بوتهها و... میتواند بر اساس نیازی خاص و یا تلفیقی از این دست نیازها مورد استفاده قرار گیرد؛
ـ غلبه بر شرایط دشوار اقلیمی و قابل تحمل کردن آن در شرایط آب و هوایی سخت که اتفاقاً در گستره جغرافیایی ایران بسیار حائز اهمیت است.
ـ تداوم و تکمیل عملکرد سامانههای معماری مثل حوض و بادگیر
ـ تقابل و تعامل با سایر عناصر معماری
ـ زیبائی، رایحه و تلطیف فضای زندگی، تنظیم و ارتقاء شرایط محیطی
ـ پاسخ به نیازهای روانی مثل احساس امنیت
ـ حصارکشی و نشانگذاری حدود حرایم مالکیت و حریم اخلاقی و خانوادگی و ایجاد محدودیتهای دید و منظر، خواص صوتی و جلوگیری از ورود اصوات مزاحم
ـ تقسیمبندی خرده فضاهای باز و نیمهباز
ـ ایجاد سایه روشن و تلطیف نور و رنگ
ـ ثمر، میوه و بهره اقتصادی (عمدتاً در حدود کوچک خانواده)
ـ جذب و دفع حشرات، همزیستی حیوانات و بهویژه حضور پرندگان خوشآواز و تزئینی
ـ تأمین الوار، تیر، هیزم و محصولات جانبی
ـ ...
از این جهات چند ویژگی در گونههای معمول گیاهی مورد توجه قرار میگیرد که عمدتاً عبارتند از؛
ـ ارتفاع درختها و درختچهها
ـ ارتفاع ساقهها (در نسبت با قد آدمی)
ـ سایهاندازی، تراکم و انبوهی مجموعه یا شاخ و برگها
ـ امکان لایهبندی چند گونه گیاهی
ـ رنگ عمومی درختها و ترکیب، تلفیق و کنتراست رنگی آنها
ـ مقاومت و قدرت سازگاری با محیط، شرایط اقلیمی، نوع خاک و...
ـ مقاومت در مقابل آفات نباتی
ـ دورههای خزان و شکوفائی
ـ رایحه و نوع ترشحات نباتی
ـ تزئینی یا مثمر و محصولدار بودن
ـ فرهنگ و باورهای مذهبی و محلی
ـ ...
ـ چگونگی ارتباط و جایگیری این گیاهان در هندسه واقعی باغ و باغسازی را هم باید به این فهرست اضافه کرد.
باغهای شیراز در برخی از این مختصات، به دلایل اقلیمی و فرهنگی و...، در قیاس با نمونههای مشابه در تبریز، کرمان، یزد و کاشان و... وجوه تمایزی دارند که در این مقاله، حداقل در حد طرح مسئله، نمونههایی مورد اشاره قرار میگیرد.
اما پرداختن به این موضوع چندان هم ساده و قائل به نتیجه قطعی نیست. چرا که بهعنوان مثال اگر یک بنای تاریخی در دورهای مورد بیمهری و بیتوجهی و در مسیر ویرانی قرار گیرد، بازگرداندن آن به حالت اولیه و یا تداعی وضع اولیه آن دشوارتر میشود، در حالی که در مورد باغها، این موضوع گاهی غیرممکن مینماید. شاید از همین رو باشد که باستانشناسان کمتر به این مهم پرداختهاند و یا حداقل کمتر موفق به مستندسازی دورهای و احیاء دانش مربوطه بودهاند. یا اطلاعاتی که در کتب تاریخی و بولتنهای راهنما درج شدهاند، عمدتاً در شرح کوشکها و ابنیه منتسب به باغها و یا تعاریف اغراقآمیز نگاشته شدهاند. همچنین هر بنا معمولاً حکایت از یک یا چند دوره محدود زمانی دارد، ولی باغها از این نظر از بدو اختیار زمین و غرس نهال درختان تا عصر حاضر، دورههای تاریخی متنوعتری را در ترکیب گیاهی و فضایی پشت سر میگذارند.
باغهای شیراز نیز از این قاعده مستثنی نیستند. « شیراز از دورههای باستانی به داشتن باغهای بزرگ و مصفا مشهور بوده است که متأسفانه در تحولات و تهاجمات [مکرر] قرون گذشته از بین رفته و از بسیاری از آنها، جز نامی در تواریخ و سفرنامهها، اثر دیگری باقی نیست. وضع طبیعی و آب و هوای معتدل و آفتاب شیراز وجود چنین باغهایی را ایجاب مینماید و نوشتههای سیاحان نیز مؤید آن است.»
بنابراین شناخت باغها و مقایسه تطبیقی آنها در نگرش تاریخی، جز با اتکا بر وقایع ثابت و ماندگار حاکم بر این گروههای مرجع ـ خصوصاً وضعیت آب و هوائی و اقلیمی ـ نمیتواند کامل و گویا باشد. به هر حال بهنظر میرسد شرایط اقلیمی بیش از عوامل دیگر در گونهشناسی باغهای منطقهای و شیوه باغسازی باغهای شیراز تأثیر گذار بوده است. دقت در مقایسه عوامل اصلی و شاخص اقلیم در برخی از شهرها در جدول زیر ، به خوبی منبع تفاوتها را نشان میدهد؛
حداکثر سرعت وزش باد ساعات آفتابی بارندگی سالانه متوسط دما معدل حداقل دما معدل حداکثر دما شهر
20 3474 324 9/18 6/11 3/26 شیراز
20 2774 311 0/13 6/7 4/18 تبریز
25 3359 84 9/16 9/7 9/25 کرمان
15 3385 62 7/19 3/14 4/27 یزد
تبریز در ناحیه سردسیر شمال غربی کشور، در زمستانهای طولانی و حدود 88 روز یخبندان سالیانه، بیشتر از مناطق مرکزی ایران احتیاج به تابش آفتاب دارد. از همین جهت انتخاب گونههای درختی زمستانخواب که خزان آنها امکان نفوذ آفتاب زمستانی را تأمین مینماید، از اهمیت ویژهای برخوردار است. از طرفی وجود منابع آبی توانسته است زمینه شکلگیری باغ « ائلگلی» را مهیا کند. بهطوری که کوشک اصلی باغ در میان آبگیر و دریاچهای قرار گرفته که خود با حصاری از بافت سبز احاطه شده است. از منظر فرهنگی و سیاسی هم، این شکلگیری به ارتباطات فرهنگی با شبهقاره هند و سلیقه پادشاهان آققویونلو نیز بستگی پیدا میکند. باغهای شیراز در این قیاس به شرایط گرمسیری متمایلتر بوده و طبیعتاً گونهای کاملاً مجزا از این نوع تعریف باغ پیدا میکند و ضمن محدودیت بروز پهنههای آبی، درختان انبوه و همیشه سبز مورد توجه قرار میگیرند.
در نقطة مقابل، شهرهای کویری ایران قرار دارند که آب و هوای سخت و خشن در آنها نیازهای متفاوتی را ایجاد میکند. جلوگیری از تابش مستقیم و سوزان آفتاب ـ که حتی گیاهان و درختچههای جوان را هم از بین میبرد ـ اصل غیرقابل اغماض انتخابها محسوب میشود. انتخاب درختهایی با شاخ و برگهای پیشرونده و فاصله کم و مناسب آنها در دو سمت محور مرکزی این باغها، مسیر ورودی اصلی را به دالانی شبیه میکند که عبور از آن در گرمترین ماههای سال نیز برای همه اهل باغ دلانگیز و خوشایند است. اندک آب قابل دسترس هم با نهایت احتیاط چندباره و چندباره استفاده و نمایان میشود.
وزش بادهای خشک و آزار دهنده که اغلب با غبار کویری همراه بوده و تبخیر شدید منابع آبی را به همراه دارد، عامل تعیین کنندهای دیگری است که گزینش پوشش گیاهی باغهای این مناطق را محدودتر مینماید. از این رو درختان انبوه و مقاوم از استقبال بهتری برخوردار میشوند. در حالی که افزایش تبخیر رطوبت و نیاز به آب بیشتر در درختهای پهنبرگ، استفاده از آنها را هم مشکلتر میکند.
در این باغها حصار بلند، یکپارچه و قطور بیرونی و مخصوصاً دیوار سبز پیرامونی از ارزش و اهمیت زیادی برخوردار است. اگر این باغها در حاشیه و یا خارج شهر احداث میشدند، مقابله با متجاوزین احتمالی، این اهمیت را دوچندان میکرد. باغ محصور فین در حومة کاشان از این دو منظر (یعنی دالان ورودی و دیوارکشی ستبر بیرونی) نمونه شاخص و قابل ذکری است.
لایهبندی گیاهی نیز ترفند کارآمد دیگری است که در این اقلیمها مورد توجه قرار میگیرد. باغها و نخلستانهای شهر بم مثال ملموس و مناسبی برای این موضوع میباشد. به شکلی که درختان بلند و چتری نخل بهعنوان محافظ مرکبات عمل کرده و همین مرکبات هم گاهی به نوبه خود میتواند در سایهاندازی و تنظیم شرایط رشد بوتههای مثمر کوچکتر و ضعیفتر تأثیرگذار باشد.
بهطور کلی، فضای محفوظ زیر درختان کهنسال و مقاوم در باغهای ایرانی، فضای مناسبی برای رشد درختچهها و گیاهان ضعیفتر ـ که البته معمولاً عمر کوتاهتری هم دارند ـ محسوب و با دقت تقسیمبندی شده و مورد استفاده قرار میگیرند. هر چه شرایط اقلیمی سختتر باشد، این توجه حیاتیتر و مهمتر خواهد بود.
در این قیاس، آب و هوای شیراز لطیفتر است و به همین جهت آن دقت وسواسگونهای که در گردش آب ـ مثل آنچه در باغ دولتآباد یزد و... دیده میشود ـ در باغهای شیراز کمتر وجود دارد. درختان مثمر اغلب بدون وابستگی تام به حفاظ درختان بزرگتر و مقاومتر توان تحمل شرایط اقلیمی و شکوفایی را دارند و در مجموع فضای باز و دیدار آسمان آبی بیشتر از باغهای کویری به چشم میخورد.
توجه به ترکیبات گیاهی خاص در باغهای شیراز را شاید بتوان از شرح دیولافوا از «باغ تخت» شیراز به گمان دریافت: « این باغ بسیار با صفا و نشاطآور بوده، درختان نارنج و لیمو با آن منظره قشنگ، و بوتههای گل سرخ و زرد و سفید، طبقه به طبقه در بالای یکدیگر قرار گرفته بهطرز جالب توجهی باغ را آرایش داده بودند. گلهای سفید و سرخ از حرارت آفتاب کمی متأثر و پژمرده شده بودند. اما درختان انار و به و سایر مرکبات در زیر بار میوهای معطر و آبدار خود بهطوری خم شده بودند که شاعر از تماشای آن مبهوت میگردد.»
علاوه بر ذکر گونههای مورد استفاده در این باغ، چند نکته در این شرح حائز توجه است. اشاره به طبقه طبقه بودن بوتههای گل و تأثیر آفتاب بر بعضی از این بوتهها و باروری درختان مثمر نشان میدهد که محافظت از این بوتهها ـ چنان که در آب و هواهای سختتر لازم است ـ لازم و ضروری و مورد توجه اکید نبوده است.
ژان باپتیست تاورنیه هم در نوشتههای خود از سروهای بلند شیراز و درختان میوه و بوتههای پرپشت گل سرخ تعریف کرده است. چنان که به این ترتیب میتوان سروهای شیراز، بوتههای گلهای رنگارنگ و عطر مرکبات، بهویژه نارنج را از نشانهها و ویژگیهای اصلی باغهای شیراز برشمرد. وجود و رواج استعمال اسامی خاص همچون «سرو شیراز» و یا یک باغ بزرگ، مستقل و مشهور به نام «باغ نارنجستان» در شهر شیراز، خود تاکیدی بر این موضوع است.
بهطور طبیعی، در انتخاب گونههای گیاهی لازم است استعداد و زمینه خاک کشاورزی را هم در نظر گرفت. [مثلاً در یک دوره] « در تهران بهزور سرو نشاندند، در حالی که سرو در اینجا [تهران] عمل نمیآید. خاک تهران، خاک چنار است و نارون و گل ابریشم و گل لالهعباسی یا مثلاً اصفهان گل سرخ و رز نداشته و خاکش این نوع گلها را عمل نمیآورد.» معمولاً پرورش چنین درختان و گلهایی در مناطق غیربومی، مستلزم تمهیدات خاصی است که میتواند به گمانههای ترکیب کلی گیاهان باغهای تاریخی کمک کند. پایبندی به این اصل را شاید بتوان به تبعیت از تئوری «پرهیز از بیهودگی» در معماری ایرانی تعبیر کرد.
البته لازم به ذکر مینماید که در این میان و در مورد برخی درختان که از وجوه اسطورهای و یا تقدس مذهبی برخوردارند و یا درختانی که در متون مذهبی و آئینی، از زرتشت تا اسلام، به آنها اشاره شده و در نزد عامه مظهری از عالم معنا و باورهای فرهنگی هستند، باید استثنائاتی قائل شد. از جمله انجیر، زیتون، انار و... که در قرآن مورد اشاره قرار گرفتهاند.
۞۞۞
نتیجه اینکه میتوان در مطالعه موردی باغها به دلایل و مبانی ثابت و اصول پایداری (از جمله تفکر عملکرد کاربردی و مبلمانی پوشش گیاهی و الزامات و ویژگیهای اقلیمی) دست پیدا کرد که امکان تشخیص شکلهای اصیل را برای مرمت و احیاء باغهای تاریخی و یا استفاده عملی در طراحیهای امروزی سادهتر نماید. قطعاً تناقض هر عنصر با اصول بدیهی طراحی باغ، آغاز تردیدی است در تغییرات احتمالی و یا دخالتهای ناصواب در دورههای متأخر. بهعنوان مثال؛ در حال حاضر نمونهای از این دخالتها در طول خیابان عرضی میانه باغ ارم شیراز با محو دورنمای باغ، قابل تشخیص است.
با آنچه گذشت، به نظر میرسد در این مسیر، مقایسه تطبیقی باغهای شیراز، نمونة حائز اهمیت و نتیجهبخشی بوده و اطلاعات ارزشمندی را در اختیار اهل فن قرار میدهد.
سعید فلاحفر
پژوهشگر و مدرس گروه مرمت و معماری