از اردوگاه نازی‌ها تا «لباس حاضری»
به مناسبت تولد «مارچلو ماسترویانی»؛
از اردوگاه نازی‌ها تا «لباس حاضری»
فقط هنگامی وجود دارم که در حال بازی در فیلمی هستم. «مارچلو ماسترویانی»
 
تاريخ : يکشنبه ۷ مهر ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۰۸

مارچلو ماسترویانی برترین بازیگر ایتالیایی پس از جنگ جهانی دوم است و در میان ستاره های بین المللی محبوب ترین آنها در سینمای بین المللی به شمار می رود. حضور متفکرانه و درونگرای او روی صحنه او را به گزینه ای مناسب برای فیلمهای بی روح و اغلب گیج کننده کارگردانهایی چون «فدریکو فلینی» و «میکل آنجلو آنتونیونی» تبدیل کرد، کارگردانهایی که بیشترین موفقیت خود را با حضور او در فیلمهایشان به دست آورده اند. 

ماسترویانی ۲۸ سپتامبر ۱۹۲۴ در فونتانالیری ایتالیا متولد شد. پدرش یک نجار بود و مارچلو جوان زیر سایه پدر سالهای جوانی را در رم گذراند. در جنگ جهانی دوم به عنوان یک نقشه کش خدمت کرد ولی در درگیری هایی که با نازی ها داشت دستگیر و به یک اردوگاه کار اجباری در شمال ایتالیا تبعید شد اما موفق به فرار شد و به ونیز رفت جایی که تا پایان جنگ در آنجا در خفا به زندگی ادامه داد. پس از بازگشت به رم در ۱۹۴۵ او به عنوان یک حسابدار در شرکت «ایگال لیون فیلمز» مشغول به کار شد و در اوغات فراغت خود با یک گروه تئاتر محلی شروع به همکاری کرد، جایی که چشمان «لوچیانو ویسکونتی» متوجه او شد و از او دعوت به همکاری کرد. رابطه ایجاد شده منجر به همکاری این دو در چند فیلم دیگر شد و ماسترویانی به یکی از اعضای دائم گروه ویسکونتی تبدیل شد. 

ماسترویانی در سال ۱۹۴۷ در اولین فیلم بزرگ خود «بینوایان» که با اقتباس از رمان معروف «ویکتور هوگو» ساخته شد بازی کرد اما پس از آن به مدت ۲ سال در هیچ فیلم دیگری ظاهر نشد. اگر چه او از حرفه خود لذت می برد ولی فیلمهای او در سالهای ابتدایی کارش تقریبا نمایش محدودی داشتند و به ندرت در خارج از ایتالیا دیده می شدند. در ۱۹۵۵ او در کنار «ویتوریو دسیکا» و «سوفیا لورن»-بازیگری که زوج موفقی برای ماسترویانی در عالم سینما شد- در فیلم «too bad she's bad» به کارگردانی «الساندرو بلازتی» و بعد «پدران و پسران» به کارگردانی «ماریو مونیچلی» بازی کرد. اما هنوز بازیگران و اعضای گروه فیلمهای ماسترویانی در خارج از مرزهای سرزمین مادری شان ناشناخته بودند. به هر حال ماسترویانی در ۱۹۵۷ برای بازی در فیلم «شبهای روشن» اثر ویسکونتی که با اقتباس اثر «فئودور داستایوفسکی» ساخته شد دوباره به او پیوست. فیلمی که ماسترویانی بعدها آنرا علاقه مجددش به بازیگری که رو به زوال بود عنوان کرد. 

او در نقش مکمل فیلم کلاسیک مونیچلی با نام «آدمهای ناشناس» که بازی کرد و موجب شد تا او از موفقیت در بازارهای خارج از کشور لذت ببرد. با این حال پیشرفت غیر منتظره او با بازی در فیلم «زندگی شیرین» شاهکار سال ۱۹۶۰ «فدریکو فلینی» اتفاق افتاد. داستان زندگی یک روزنامه نگار با بازی ماستریانی که چند هفته در رم زندگی می کند و در پی یافتن خوشبختی است. فیلم برنده نخل طلای کن همان سال شد و دو جایزه اسکار بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردانی را از آن خود کرد. 

مهمترین نقش بعدی او در فیلم «شب(۱۹۶۱)» ساخته آنتونیونی بود فیلم که ماستریانی در آن نقش نویسنده ای مشغول به خود را به زیبایی ایفا کرد. همان سال ماستریانی در کمدی سیاه «طلاق به سبک ایتالیایی» اثر «پیترو گرمی» هم خوش درخشید. ماستریانی با این فیلم، جایزه بهترین بازیگر خارجی آکادمی فیلم بریتانیا را از آن خود کرد و نامزد دریافت جایزه اسکار شد. همکاری او با «بریجیت باردو» هم در سال ۱۹۶۲ در فیلم زندگی خصوصی به کارگردانی «لویی مال» هم اثر موفقی است. 

در این سالها ماسترویانی و «ژان پل بلموندو» عنوان پرطرفدارترین بازیگران قاره اروپا را دارند که برای هر فیلمی که با کارگردان های بزرگ ایتالیا بازی می کنند دستمزدی بالای ۱۰۰ میلیون لیر می گیرند. در ۱۹۶۳ همکاری او با فلینی منجر به خلق شاهکار «هشت و نیم» می شود و در همان سال او «برنامه ریز» را برای مونیچلی بازی می کند. جالب اینجاست که «دیروز، امروز، فردا» دیگر اثر ماندگار دسیکا هم در همین سال با تهیه کنندگی «کارلو مونتی» و بازی سوفیا لورن-همسر مونتی- و ماسترویانی خلق می شود و همچون درون مرزها در آن سوی آبها هم دیده می شود. 

ماسترویانی بدون مشارکت لورن در آثار تهیه شده به دست پونتی مانند «امروز، فردا، روز پس از فردا» و «قربانی دهم» بازی می کند اما مردم به فیلمهای حضور زوج او روی خوش نشان نمی دهند. مارچلو در سال ۱۹۶۶ در فیلم «بلندتر، بلندتر شلیک کن، نمی فهمم» در کنار «راکوئل والش» بازی می کند. او همچین در فیلم آمریکایی «غریبه» به کارگردانی «ترنس یانگ» در کنار «سنتا برگر» و «یول برینر» قرار گرفت، ولی سریعا به ایتالیا برگشت و قید هالیوود را زد. 

او در سفر دیگری که به بریتانیا داشت در «الماسهایی برای صبحانه» بازی می کند که اولین فیلمش به زبان انگلیسی و بدون دوبله است. در ۱۹۶۸ دسیکا از او برای بازی در «آمانتی» یا «جایی برای عاشقان» که زیر نظر «مترو گلدن مایر» تولید شد دعوت می کند. «جان بورمن» هم در ۱۹۷۰ ماسترویانی را در «لئو، آخرین» هدایت کرد. «گل آفتاب گردان» هم که در ایران شناخته شده است همکاری مجدد لورن و ماسترویانی را در پی داشت و در همین سال ساخته شد. بعد از چند فیلم ناامیدکننده ماسترویانی درام تاریخی «آلونزانفان(۱۹۷۵)» اثر «برادران تاویانی» را به کارنامه خود اضافه کرد. در همان سال او در اثر موفق « La pupa del gangster» دوباره در کنار لورن قرار گرفت. 

با وجود اینکه او در این سالها همچنان پر کار بود ولی در اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ در فیلمهای زیادی بازی کرد اما تعداد کمی از آنها در بازارهای بین المللی موفق بودند. بازی در نقش «گابریل» در فیلم «یک روز به خصوص» در کنار لورن اثر «اتوره اسکولا» ماستریانی را نامزد جایزه اسکار می کند. او یک بار دیگر هم این نامزدی را در سال ۱۹۸۷ با بازی در فیلم «چشمان سیاه» اثر «نیکیتا میخالکوف» روس تکرار کرد. او برای فیلم آخر جایزه هیات داوران فستیوال فیلم کن را هم دریافت کرد. 

با اینکه در این سالها حجم کارهای او نسبت به دهه های ۶۰ کاهش پیدا کرد اما او همچنان مجبوب کارگردانها بود یکی از مهمترین فیلمهایی که ماسترویانی در سالهای آخر عمرش بازی کرد «لباس حاضری» به کارگردانی «رابرت آلتمن» و برای آخرین بار درکنار سوفیا لورن است. 

و بالاخره این بازیگر بزرگ در سن ۷۲ سالگی هنگامی که «کاترین دنوو» بر بالینش حضور داشت در خانه اش در پاریس و بر اثر بیماری سرطان در گذشت. 

سوفیا لورن که در ۱۰ فیلم با ماستریانی همکاری کرده بود و در کنار یکدیگر به عنوان سمبل زن و مرد ایتالیایی تبدیل شده بودند در مورد همکاری اش با او گفته: «این چیزها در فیلمها واقعا جادویی هستند. فکر می کنم این خیلی زیاد اتفاق نمی افتد اما من و مارچلو آنرا از آغاز داریم.»

یاسین پورعزیزی

کد خبر: 64297
Share/Save/Bookmark