عباس کمندی سرشار از موسیقی فولکلور زاگرس نشینان بود
اردشیر کامکار در گفتگو با هنر نیوز:
عباس کمندی سرشار از موسیقی فولکلور زاگرس نشینان بود
بهار سال 93 با خزان برخی از هنرمندان همراه بود و همگان امیدواراند که «ضرب المثل سالی که نکوست از بهارش پیداست» در سال 93 مصداقی پیدا نکند. شاید در روز یکم خرداد هنرمندی از میان ما رفت که خدمات بسیاری را به جامعه هنری کشور و منطقه غرب کشور در طول سال ها زندگی انجام داد و عباس کمندی خواننده، شاعر، نویسنده، نقاش و کارگردان، کُرد زبان به دلیل بیماری کلیوی در سن ۶۲ سالگی درگذشت.
 
تاريخ : يکشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۳۷
زنده یاد عباس کمندی زاده سنندج بود و فعالیت هنری را به صورت حرفه‌ای از هیجده سالگی آغاز کرد و داستان منظومی که به زبان کردی به نام «شه‌و بوو و حه‌مه شوان »نوشته بود در آزمون استخدام نویسنده برای رادیو سنندج رتبه نخست را به دست آورد. وی در سال ۱۳۵۰ پس از شرکت در یک شب شعر با حضور جمعی از بزرگان ادبیات ایران از جمله رحیم معینی کرمانشاهی که با ارایه تنظیم شعر حافظ مسئولیت ترانه سرایی خانه فرهنگ و هنر به عهده وی گذاشته شد. تا سال ۱۳۵۶ نود و پنج درصد ترانه هایی که در رادیو سنندج ضبط می شد از خانه فرهنگ و هنر ارایه می گردید. در همان نخستین سالهای کار در رادیو سنندج، به صورت اتفاقی با حسن کامکار آشنا شد و آلبوم های را با همکاری گروه کامکار به نام های «هورامان»،« پرشنگ»،« گلاویژ» عرضه کرد و با صدای محدودی که داشت به دل مردم نشست.
اما در خصوص این هنرمند اردشیر کامکار در گفتگو با هنر نیوز معتقد است که زنده یاد کمندی سرشار از موسیقی فولک زاگرس نشینان بود ومیراث آن ها را در سینه داشت . وی گفت: شاید اکثر مردمی که عباس کمندی را می شناختند بر این باورند که شاخصه او صدایش بود، اما این هنرمند بسیار در زمینه جمع آوری و حفظ آواها و موسیقی محلی مناطق کردستان زحمت کشید و این آثار را جمع آوری کرد. من خودم زمانی که در سنندج بودم او را می دیدم که با یک ضبط سوت به مناطق دورافتاده و روستاهای استان کردستان می رفت و آوا های باستانی آن مناطق را ضبط می کرد تا با مرگ اساتید و میراث داران این آوا ها از بین نرود و حال این آوا ها که ثمره زحمات کمندی است در آرشیو صدا وسیما موجود می باشد. سالها پژوهش وعشق کمندی به این نوع موسیقی باعث شد که موسیقی اصیل کردستان که در سینه پیرمردها و پیر زن ها بود به گوش علاقمندان برسد و دیگر اقوام ایرانی صدای هموطنان کردستانی را بشنوند. از سوی دیگر کمندی بسیار روح لطیفی داشت و با اینکه صدای شش دانگی نداشت و در اوج نمی خواند، اما یک دانگ صدا او به دل مردم می نشست چون او موسیقی فولک را به خوبی می شناخت و می دانست چطور از صدایش استفاده کند که به دل مردم بنشیند.
وی در ادامه تصریح کرد: به هر حال ما در عصر ارتباطات و پیشرفت سیستم های دیجیتالی هستیم و باید شیوه های انتقال مفاهیم موسیقی سینه به سینه که هنوز در خیلی از مناطق ما رایج است منسوخ شود و آثار از سینه اساتید خارج و ثبت شوند. این امر یکی از ضرورت های ثبت آواهای محلی هنرمندان کرد زبان است و باید به امثال زنده یاد کمندی بهای بیشتری داده شود و سرمایه گذاری بیشتری بر روی این افراد عاشق صورت گیرد تا آن ها اجازه ندهند که این میراث کهن فراموش شود و ما باید قدر آن ها را بدانیم. او به موسیقی محلی و حفظ آوا ها خدمت کرد چون عاشق بود.
اردشیر کامکار در پاسخ به این سوال که فقدان هنرمندانی که سال ها زحمت کشیده اند چقدر می تواند بر روی هنر ما تاثیر بگذارد گفت: متسفانه ما در سال ۹۳ استاد محمد رضالطفی را نیز از دست دادیم و فقدان این دسته از هنرمندان موسیقی می تواند به آینده موسیقی ما لطمه جبران ناپذیری وارد کند چون تا یکی مانند آن ها و با آن روحیه پیدا شود و کار کنند زمان زیادی سپری خواهد شد. این دسته از هنرمندان یک گنج هستند و زحمات زیادی در زمینه حفظ موسیقی متحمل شده اند و امثال آن ها به درد موسیقی را می دانند. بسیاری از جوانان به عشق آن ها کار می کنند و ما تنها وجود فیزیکی هنرمندان را از دست نمی دهیم و فقدان آن ها نا امیدی به همراه دارد. جامعه هنری مانند خانواده ای است که پدر خود را از دست می دهد و بی سرپرست می شود و بدون شک ما باید در زمان حیاتشان از این دسته از هنرمندان بهره ببریم.
عضو گروه کامکارها در خصوص کم کار بودن عباس کمندی در اواخر عمر تاکید کرد:
متاسفانه در زمان حیات هنرمندان، آن چنان که باید و شاید از حضورشان بهره نمی بریم و روی آن ها سرمایه گذاری نمی کنیم و یک موسیقیدان باید به تنهای گلیم خود را از آب بیرون بکشد و باید کارهای خود را مدیریت کند و در عین کار فرهنگی به فکر مشکلات اقتصادی خود نیز باشد. کسی دست ما را نمی گیرد و همین امر باعث می شود که اساتید موسیقی ما اکثرا در فقر زندگی کنند. ما خود مجبور هستیم تمام مشکلات خود را برطرف کنیم و همین امر باعث می شود که عده ای نیز از ما انتقاده های نابجا و غیر اصولی کنند. همین انتقادها زمینه سازی دلگیری هنرمندان و گوشه گیری آن ها را فراهم می کند و یک هنرمند نمی تواند در زمان حیاتش آنطور که باید وشاید در جامعه هنری حضوری مستمر داشته باشد و اگر جوانان بخواهد را ه آن ها را ادامه دهند نمی تواند شاگردی آن ها را انجام دهند چون آن ها دیگر دل شکسته شده اند و میلی برای حضور در جامعه هنری ندارند.
کد خبر: 72027
Share/Save/Bookmark