به گزارش پايگاه خبري هنر، سالهاست زنگ خطري براي صهيونيسم به صدا درآمده است و صهيونيستها تلاش ميكنند كل جهان غرب را شريك سرنوشت خود كنند. بنابراين درصدد هستند باور اين خطر بزرگ يعني اسلام و انقلاب اسلامي را براي مردم و مسؤولان غربي يك اصل خدشهناپذير قلمداد كند. تا زماني كه حاكمان غربي و مردماني كه اين حاكمان را بر كرسي قدرت وحاكميت مينشانند چنين باوري داشته باشند چارهاي ندارند از نسخههاي صهيونيسم تبعيت كنند و در اين فرآيند صهيونيسم فرهنگي و اقتصادي نيز فرصت حيات مييابد.
صهيونيسم براي ماندگاري و بقاي اين تنش از ظرفيتها، خلاءها و ضعفهاي دو سوي اين صحنه نبرد سود ميجويد كه تشريح، شناخت و تحليل اين عناصر بحث مفصلي است كه در جايگاه و مرتبه خود بايد به آن پرداخت اما در اين گزارش تحليلي تنها با عنايت به بخشي از اخبار فعاليتهاي تفرقهانگيز و ايجاد تضاد بين قوميتها و در ابعاد منطقهاي، ايجاد شبهههاي متعدد درخصوص اهداف ايرانيان و تفكرات و ديدگاههاي شيعه كه به اشكال مختلف طراحي و منتشر ميگردد كه بخشي از آن در چند شماره اخير خبرنامه نيز آمده در حد اشارتي براي سرفصل اين بحث و توجه نخبگان به شرايط صحنه نبرد فرهنگي نظام نكاتي تقديم ميشود.
حوزه تمدني ايران و ايران فرهنگي، جغرافيايي را در بر ميگيرد كه عملاً مهد اديان الهي، محل تولد، بعثت و دعوت انبياء الهي بوده است و از اين بابت مورد رشك ديگران است. بر اين اساس جغرافياي حجاز (عربستان امروزي) منهاي منطقه يمن زير نفوذ امپراتوري ايران بوده است و هر اتفاق فرهنگي - قومي و همه نفوسي كه در اين جغرافيا زندگي ميكنند طبيعي است اطلاق ايراني بيابد.
اقوام ايراني اين هوشمندي را داشتهاند كه هرگاه دين و آيين جديد عرضه ميشد كه از گذشته كاملتر و شفافتر و حكيمانهتر بود به راحتي آيين جديد را ميپذيرفتند بدون آن كه گذشته را طرد و تخريب كنند و احترام آن برايشان يك اصل بود. به همين دليل است كه پيامبران بنياسرائيل و آيين يهوديت در سراسر ايران فرصت تبليغ و عرضه مييابد و بعد كه با اسلام آشنا ميشوند نه تنها اسلام را ميپذيرند كه ايرانيها عامل و پايهگذار ايجاد تمدن اسلام ميشوند و باعث توسعه علم، حكمت، فلسفه و هنر اسلامي ميگردند. آن چه امروز مورد غضب و خشم غربيها با ]هدايت صهيونيسم[ است، اين كه نميخواهند بار ديگر چنين نقشي توسط اين ملت رقم خورد و همانطور كه رهبر فرزانه فرمودند كه در مراحل رشد و استحكام انقلاب اسلامي پس از جمهوري اسلامي، ايجاد دولت اسلامي و سپس جامعه اسلامي به تمدن اسلامي خواهيم رسيد. امروز تلاش ميشود دولت اسلامي از تحقق جامعه اسلامي باز بماند.
امروز وظيفه همه نخبگان و مسؤولان اعم از فرهنگي، سياسي و مديران كلان نظام و برنامهريزان حوزههاي مختلف و بخصوص مسؤولان اجتماعي، امنيتي و سياسي است كه درصدد شناسايي مؤلفههايي برآيند كه دشمن براساس آن تصور ميكند ميتواند در مسير رسيدن به جامعه اسلامي كه پيش نياز تمدن اسلامي است، خدشه و شكاف ايجاد كند و از سوي ديگر ظرفيتها و فرصتهاي فرهنگي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي اقوام ايراني را بازشناسي كنند تا به كمك آن، راه ايجاد تمدن اسلامي هموار شود.
همانطور كه اشاره شد بزرگترين شاخصه ملت ايران، پذيرفتن اديان توحيدي در طول تاريخ چند هزار ساله خود است و اولين بازتاب اين پذيرش شناخت و درك صحيح و كامل از انسان و هدف خلقت انسان و نسبت او با خالق و كمال مطلق است. شايد بگوييم دراين تمدن است كه ارزش انسان و انسانيت بالاترين ارزش و مهمترين عنصر خلقت و آفرينش تلقي ميشود و لذا هر آن چه كه بتواند مشخصههاي انساني و مقام و انسانيت را ارتقاء دهد در اين سرزمين يك ارزش و يك اصل بديهي تلقي ميشود.
رويكرد مهرورزي ريشه در همين پيشينه دارد. امروز كه ايران اسلامي براساس اين اصل تلاش ميكند ضمن ايجاد وحدت ملي و توسعه عدالت در بين همه اقوام ايراني گامهاي جدي بردارد و در حوزه منطقهاي درصدد است كه روابط خود را براساس همان اصول شناخته شده گسترش دهد و در همه عرصهها يار و مددكار ملتهاي منطقه اعم از عراق، فلسطين، لبنان، افغانستان و... باشد و در مراودات سياسي و ارتباطات ديپلماتيك آمادگي كامل دارد با مصر و ديگر كشورهاي عرب خاورميانه روابط را گسترش دهد و رييس جمهور براي اولين بار در جلسه شوراي همكاري خليج فارس حضور مييابد. همه اين اتفاقات و فرآيندها در جبهه مقابل انقلاب اسلامي يك تزلزل جدي ايجاد ميكند و از سوي ديگر نقش ايران فرهنگي را در منطقه گسترش ميدهد. طبيعي است در مقابل چنين تحرك فعالي، دشمنان اسلام و منطقه و بخصوص صهيونيسم توطئههاي خود را افزايش و گستردهتر كند.
اولين اقدام، تشكيك و ترديد در صحت و موفقيت اين روند است و از همه ابزارهاي داخلي و خارجي خود سود ميجويند كه اين موفقيتها و پيروزيها را ناچيز و بياهميت جلوه دهند و گروهي كه در سابقه سياسي و مديريتشان نقاط تاريكي است كه نشان ميدهد براي موفقيتهاي مقطعي و ظاهري امتيازات بزرگي به دشمن دادند و داستان انرژي هستهاي در سالهاي 84-1381 نمونه آن است، اين بار با ژست غيرت ميهني اين حركات و رفتارها را باجدهي به همسايگان تلقي كردند.
اما حقيقت اين است كه اگر وحدت ملي و انسجام اسلامي بايد از كمند شعار خارج شود مصداق عملي آن، تحرك و اقدامات فعالانهاي است كه دولت در دستور كار خود داده است.
دومين اقدام؛ برنامهريزي منسجم دشمن بر روي مجموعه فعاليتهاي عمدتاً فرهنگي و با ابراز اقتصادي، سياسي، اجتماعي ومذهبي است كه با هدف ايجاد تفرقه بين قوميتها، مذاهب و مليتهاي مسلمان منطقه شكل ميدهد و در كنار آن تحت لواي ديدگاه و برداشتهاي مذهبي، عرفاني و صوفي به خلق فرقههاي مختلف دست ميزند و از اين طريق جمعيتهاي مختلفي بخصوص در ميان گروههاي جوان كشور شكل ميدهد و هر كدام را براي بهرهگيري در يك فرصت مناسب آماده و مهيا ميسازد.
سومين اقدام؛ ايجاد ذهنيت و تصويري انحصارطلبانه يا اقتدارگرايانه از ايران اسلامي دربرداشت كشورهاي منطقه خاورميانه و اسلامي است. هدف از اين اقدام ايجاد نيروي گريز از همكاري و همراهي با ايران اسلامي است و متأسفانه بعضي هم در داخل كشور با اقدامات نسنجيده خود به اين اتهام مهر تأييد ميزنند. چندي پيش خبري نقل شد كه ايرانيها، اسلام و پيامبر اكرم (ص) را هم ايراني ميدانند و اين بيان ناقص و بدون ارجاع به منظر و سابقه تاريخي آن، همان اقتدارگرايي و تماميت خواهي را به اذهان مردم منطقه رسوخ ميدهد. داستان هلال شيعي، ايجاد نگراني از نفوذ ايران در عراق و لبنان و ايجاد ترس از قدرت نظامي و ايران هستهاي در بين كشورهاي همجوار در اين راستاست كه مطرح ميشود.
حقيقت ديگري كه نبايد آن را ناديده گرفت، توجه و تمايل جوانان منطقه خاورميانه كشورهاي اسلامي به تفكر و انديشه و مسير انقلاب اسلامي است كه امروزه به مدد سياستها و تحركات دولت نهم تجلي خاصي يافته است. مقاومت و پيروزي حزبا... لبنان در مقابل اسرائيل و شكست طرحهاي آمريكايي در مقابل تحرك و رفتار متين رهبران و مسؤولان عراق كه عمدتاً شيعه هستند نمونهاي از اين تأثيرات ميباشد. اين پيروزيهاي جريان حقطلبانه اسلامي منطقه است كه دشمنان را به افزايش توطئه در ايجاد افتراق و تفرقهافكني دست زدهاست.
خاصيت دشمن، دشمني كردن و استفاده از همه ابزارها براي مقابله با حركت رو به جلو نظام جمهوري اسلامي است. آن چه بر همه فعالان حوزه فرهنگ و سياست فرض است، آن كه تصوير شفافي از صحنه نبرد داشته باشند و بر روي بعضي تحركات، اگرچه هياهو و رجزخواني بسيار دارند، دل نگران نشده و بدانند نبايد بيش از ظرفيت هر حادثه و اتفاق بر روي آن توقف كرد و دقت و سرمايههاي ملي را به پايش هدر داد. براي رهايي از كمند فرصتسوزيها وغفلت ازحوزههاي جديتر فرهنگ و مباحث اجتماعي بايد دست به تحركي بنيادين زد و آن طراحي راهبردي فعاليتهاي فرهنگي و هنري در حوزههاي مختلف براساس يك مهندسي فرهنگي همه جانبه ميباشد. بديهي است اين طراحي بدون يك مركز و فرماندهي واحد محقق نخواهد شد. اين اقدام اولين گام جدي و مؤثر در رفع مظلوميتي است كه در حوزه فرهنگ نهادينه شده است.