تروفو ادامه داده: «مردی که در تجسم ترس در سینما نظیر ندارد، خود موجودی است بسیار ترسان و من تصور میکنم که این جنبه از شخصیتش در توفیق او اثر مستقیم داشته است.»
هیچکاک با اینکه در فیلمهایش حضور کوتاهی داشت بازیگر نبود ولی مانند معدودی از بازیگران، ستاره بود. امضایش پای آثارش بود. عشق به سینما را از هر ملاحضهای قویتر میدانست طوری که با همه ایرادهایی که به پنجره عقبیاش گرفتند راجع به این فیلم گفت: «هیچ چیز نمیتوانست مرا از ساختن این فیلم باز دارد.» دوست داشت «شمال از شمال غربی» را با فرد دیگری کار کند ولی دل نه گفتن به «جیمز استورات» را نداشت.
زمانی به تروفو گفته بود: «گاهی احساس میکنم رهبر یک ارکستر هستم» و با این وجود که «برنارد هرمان» حساسیت هیچکاک در مورد موسیقی فیلمهایش میدانست، در پرندگان کار دیگری انجام داد.
یادداشت زیر نکاتی جالب از زندگی هیچکاک در طول دوره فیلمسازی اش و پشت صحنه این فیلمها را به علاقه مندان سینما نشان میدهد.
۱)سخنرانی هیچکاک هنگام دریافت جایزه اسکار تنها ۵ کلمه بودغیر قابل تصور است که کارگردانی به محبوبیت هیچکاک هیچگاه برای فیلمهای درخشان خود موفق به دریافت جایزه اسکار نشده است. او در طول حرفه خود برای ۵ فیلم «قایق نجات»، «طلسم شده»، «پنجره عقبی»، «روانی» و «ربکا» نامزد اسکار گردید ولی موفق به دریافت آنها نشد. آکادمی تلاش کرد تا جایزه «ایروینگ جی. تالبرگ» را به پاس دستاوردهای هنریاش به او اعطا کند. جایزهای که به «سسیل ب. دمیل»، «دیوید اُ. سلزنیک» و «والت دیزنی» هم داده شده بود. هیچکاک روی صحنه رفت و جایزه را از دستان «رابرت وایز» کارگردان فیلمهای «کناره غربی (۱۹۶۱)» و «آوار موسیقی/اشکها و لبخندها (۱۹۶۵)» دریافت کرد، بعد پشت میکروفون ایستاد و گفت: «Thank you…very much indeed»
2) از فیلمهای خود میترسیداگر فکر میکنید که داستانهای آمیخته با حس تعلیق و مرگ هیچکاک کمی بیش از حد تیره و تار هستند و برای بیشتر سلیقهها عذاب آور، خب شما تنها نیستید. حتی خود هیچکاک هم نمیتوانست به تماشای فیلمهای خودش بنشیند.
او در مصاحبهای در ۱۹۶۳ انجام داد گفت: «من از فیلمهای خودم میترسم. هیچگاه برای دیدن آنها به سینما نمیروم. نمیدانم مردم چگونه میتوانند تماشای فیلمهای من را تحمل کنند.» هنگامی که مصاحبه کننده ترس فیلمهایش را غیر منطقی توصیف کرد، هیچکاک با او موافقت کرد و پاسخ داد: «منطق چیست، چیزی احمقانهتر از منطق وجود ندارد.»
۳)شوخیهای استاد بیش از حد جدی بودشاید ما هیچکاک را به عنوان استاد تعلیق بشناسیم. اما دوستان و همکارانش که او را بهتر میشناختند از او به عنوان «استادی که برای خنده از دیگران مایه میگذاشت» یاد میکنند. هیچکاک عاشق طرح شوخیهای بیرحمانه (در فرهنگ ما ناجوانمردانه یا در زبان عامیانه نامردی) بود.
برای مثال در طول فیلمبرداری «۳۹ پله» هیچکاک به دستان «رابرت دونات» و «مادلین کارول» دستبند زد و سپس وانمود کرد که کلید دستبند را گم کرده، آن دو تاساعتها به یکدیگر متصل بودند و هیچکاک از آنها فیلم گرفت تا اینکه احساس کرد که شوخی از حد گذشته است.
۴) فیلم برداری «شمال از شمال غربی» را به تاخیر انداخت چون نمیخواست «جیمز استوارت» در آن بازی کندعلاقه مندان سینما ممکن است امروزه نتیجه همکاری هیچکاک با جیمز استوارت را که منجر به خلق آثاری مانند «پنجره عقبی» و «سرگیجه» شد تحسین کنند اما مخاطبان فیلم در آن زمان اینگونه فکر نمیکردند.
در حقیقت سرگیجه در گیشه و میان منتقدان فیلم موفقی نبود، هیچکاک احساس کرد که بازی ضعیف استوارت علت سرزنش فیلم است. نتیجه اینکه وقتی خواست اثر افسانهای خود شمال از شمال غربی را کار کند چون دل گفتن اینکه «استوارت را برای فیلمش نمیخواهد» نداشت آنقدر شروع ساخت فیلم را به تاخیر انداخت تا استوارت در فیلم «گربه جادوگر (زنگ، کتاب و شمع (۱۹۵۸)» مقابل «کیم نوواک» ظاهر شود. این به هیچکاک شانس استفاده ازگری گرانت را در فیلم داد.
۵) در شمال از شمال غربی سکانسی را که دوست داشت، حذف کرد هیچکاک میخواست در صحنه تعقیب و گریز فیلم شمال از شمال غربی،گری گرانت درون بینی سردیس کنده کاری شده «آبراهام لینکلن» روی کوه بخزد. هیچکاک برنامه ریزی کرده بود تا این سکانس روی کوه راشمور با سکانس خنده دار دیگری ادامه یابد. که متاسفانه این سکانسها مشمول ممیزی شدند.
هیچکاک میخواست گرانت برای فرار از دست بدمنهای فیلم زیر بینی لینکلن پنهان شود و بعد از قسر در رفتن از دست آنها، عطسه و موقعیت خود را آشکار کند. ظاهرا خدمات پارک ملی سکانس نهایی را تایید نکرد و آنرا بیاحترامی به آن بنای تاریخی آمریکا دانستند و هیچکاک مجبور شد تا آن سکانس را از فیلم حذف کند.
«مارتین لاندو» که عملکرد درخشانی در فیلم داشت از سکانس با نام «مردی در بینی لینکلن» یاد کرده است.
ادامه دارد...
یاسین پورعزیزی