در یادداشت امروز روزنامه تابناک، نوشته حسن گوهرپور آمده است؛ اوشين حالا ديگر فقط براي ما که آن سالها تفريحي در تلويزيون جز چند تاسريال نداشتيم يک مجموعه تلويزيوني نيست؛ خاطراتي است از روزهاي کودکي؛ از خانواده، از سفرههاي زمستان، از سالهاي جنگ و پس از جنگ و سرانجام از تلاشهاي انساني که آن روزگار براي ما هم نماد بدبختي و رنج بود؛ هم نماد ايستادگي و تلاش. پيرزني که داشت زندگياش را براي نوهاش تعريف ميکرد. زندگي پر فراز و نشيب؛ «اوشين» (که خردسالي تا ميانسالياش را با صداي دلنشين مريم شيرزاد ميشنيديم و کهنسالياش را با صداي مرحوم فهيمه راستکار) از يک منظر ميتوانست براي زنان ايراني قابل لمس باشد؛ در برخي از دورهها يا شايد دستکم در آن روزگار که اين مجموعه پخش ميشد؛ بسياري از زنان ايران زمين ميتوانستند نظام مردسالار حاکم بر زندگي خانوادگي اوشين را درک کنند؛ بسياري از زنان ميتوانستند رابطه اوشين با پدرش و رابطه مادرش با پدرش را درک کنند. اين زنان سرزمين ما بودند که اوشين را درک کردند و اين مجموعه در دل مردم نشست. «فوجي تانيمورا» (مادر اوشين که صداي آزيتا لاچيني روي آن بود) ارتباطي که با همسرش «ساکوزو تانيمورا» (پدر اوشين با آن چهره هميشه عبوس که صداي شهروز ملکآرايي را از آن چهره ميشنيديم) داشت همچنين موقعيت مادر بزرگ اوشين «ناکا تانيمورا» (که مهين بزرگي دوبلورش بود) مناسباتي را شکل داده بود که اوشين نمياونست آن را بشکند؛ به هر روي اما اتفاقاتي افتاد که هم براي اوشين تلخ و سخت بود؛ هم راهگشا براي آينده؛ و ما همچنان شنبهشبها پاي تلويزيون مينشستيم تا يک ساعت «سالهاي دور از خانه ببينيم» پس از آن هم يا خدا را شکر کنيم که اينقدر بدبختي نداريم، يا خدا را شکر کنيم که کشورمان دارد شرايطي را از سر ميگذراند که مردمش به اين حال و روز نيافتند. بارقههاي اميد اما در اين مجموعه تلويزيوني زماني رقم خورد که اوشين با «ريوزو تاناکورا» (که صداي آرام سعيد مظفري را با چهره بازيگر ژايني ميديديم) ازدواج کرد. به گمان همه ديگر اوشين به روزهاي خوش ميرسيد اما باز هم او در مشکلات ديگري گرفتار آمد. کيو (مادر ريوزو که ثريا قاسمي به جايش حرف ميزد) يکي از همين مشکلات بود! اما اوشين توانست از تمام اين مصائب گذر کند. بازپخش اين مجموعه تلويزيوني که در کشور ژاپن براي ۱۵ دقيقه در روز برنامهريزي شده بود در اين روزگار چه اتفاقي را ميتواند حادث کند؛ به بيان ديگر پخش اين مجموعه در اين روزگار چه نفعي دارد؛ آيا مردم باز اين اثر را ميبينند؟ آيا علاقهاي به آن دارند؟ آيا از آن تاثير ميپذيرند يا فقط گاهي با آن خاطرهبازي ميکنند؟ بديهي است مخاطباني که آن روزگار چنين اثري را نديدهاند از روي کنجکاوي هم که شده برخي قسمتهاي اين مجموعه را خواهند ديد؛ گذشتن يک زن به تنهايي از مشکلاتي که با آن مواجه است آن هم در جامعهاي تقريبا مردسالار ميتواند تاثيرات مطلوبي داشته باشد؛ نه از اين منظر که زنان حرکت کنند و در جامعه عليه مردان جبههگيري کنند؛ بلکه از اين جهت که دريابند زندگي با تمام مصائب و دردهايي که دارد ميتواند به پايان خوشي منجر شود. اين مجموعه تلويزيوني اگرچه در مسير يک زندگي از خردسالي تا پيري نشاندهنده دردها و زخمهاي فراواني است اما پايان خوشي دارد. پاياني که انسان را به تلاش واميدارد. در فصلهايي از خوشي زندگي اوشين ميبينيم که «تاکشي» (پسر اوشين که براي خردسالياش صداي شوکت حجت رويش بود و براي جوانياش صداي آرشاک قوکاسيان) و «هيتُشي« (که خردسالياش را فاطمه نيرومند ميگفت و بزرگسالياش را خسرو شايگان) دلگرميهايي از زندگي اوشين هستند. حتي «اجين» (که احمد مندوبهاشمي به جايش صداپيشگي ميکرد) هم از دلخوشيهاي اوشين است. او در سالهاي پاياني عمرش براي تمام کارهايي که کرده ارزش و اعتبار قايل است و همين موضوع زندگياش را معنادارتر ميکند. *** «سالهاي دور از خانه» (عنوان اصلي اوشين) عنوان يک مجموعه تلويزيوني ژاپني است که در سال ۱۹۸۳ توسط «اناچکي» (تنها سازمان ملي راديو تلويزيوني ژاپن است. بودجه اين سازمان از طريق دريافت حق اشتراک از خانوارهاي داراي تلويزيون تأمين و بهصورت کاملاً مستقل – غيردولتي و غيرخصوصي – اداره ميشود) توليد و در دهه شصت در ايران پخش ميشد. شخصيت اصلي اين داستان خانمي است که در سنين پيري خاطرات زندگي سختش از زمان کودکي تا بزرگسالي را تعريف ميکند. اين سريال از سال ۱۳۶۵ در ايران پخش شد و تاثير فرهنگي زيادي بر جامعه آن روز ايران بر جاگذاشت. در زمان پخش و البته سالهاي پس از پخش شايعاتي درباره «اوشين» در جامعه ايران شکل گرفت.