غربال زمان می‌آید
به بهانه سالروز درگذشت نیما یوشیج؛
غربال زمان می‌آید
از آن روزی که نیمای شعر فارسی سر در نقاب خاک فرو هشت و عالمی را با افسانه‌ی خود تنها گذاشت پنجاه و پنج سال گذشته است.
 
تاريخ : شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۲۷

کاظم سبزی- تاریخ شعر دوران ما را با نام خود گره‌ و پیوند زد و رفت. دستگاه تولیدگر شعرفارسی را که از کار کردن باز ایستاده بود و کارش به تکرار گذشته افتاده بود، روغن‌کاری کرد و بعضی از قطعاتش را تبدیل کرد. دستی به سر و رویش کشیده و آن را برای آینده سرو سامان داد. البته شاگردان نیما هم بودند که در این مهم راه او را دنبال کردند و هر کدام چون جوی آبی در این دشت بی کرانه که نیما نشانشان داده بود جاری شدند و حجم عظیم اندیشه او را پیش بردند. حرف‌هایش را که حقیقتا مطالب نظری بسیار مهمی در شعر معاصر فارسی‌ست بسیار ساده و همه فهم از زبان همسایه‌اش گفت، بی آنکه به فراموش کردن سنت‌ها فتوی دهد، به پیروانش یاد داد که سنت‌ها را بیاموزند و بیاموزانند ولی در عرصه تولید اثر هنری خودشان باشند و ساده بگویند چنان که مردم روستایی را توان درک مفاهیمشان باشد، و پر مغز بگویند چنان که مردمان دانا را خوش‌آیند افتد. گفته بود که سعی کنند که دانه درشت باشند، چرا که زمان را می‌دید که می‌آید با غربالی در دست، آنچنان که تنها دانه درشت‌ها را به ماندن امید خواهد بود. هیچ گاه زیر بار منت دونان نرفت و با همه سختی که می‌کشید تا در گوش‌های زمان فریاد کند می‌نوشت: //زدن با مژه بر مویی گره‌ها/به ناخن آهن تفته بریدن //ز روح فاسد پیران نادان/حجاب جهل ظلمانی دریدن //به چشم کور از راهی بسی دور/به خوبی پشه‌ی پرنده دیدن //به جسم خود بدون پا و بی پر/به جوف صخره‌ی سختی پریدن //گرفتن شرزه شیری را در آغوش/میان آتش سوزان خزیدن //کشیدن قله‌ی الوند بر پشت/پس آنگه روی خار و خس دویدن //مرا آسان تر و خوش تر بود زان/که بار منت دونان کشیدن.

التزامِ هم‌گام شدن با دنیایِ مدرن و عدم تواناییِ قوالب قدیمی چه قالب‌ِ شعری و چه قالبِ‌ فکری در توضیح برداشت‌هایِ زیباشناسیک از هستی، در کنارِ نیاز به بیان مفاهیمی که تا کنون ادبیات را با آن‌ها سَری‌وسِری نبوده است مثل حقوق خواهی و دفاع از منافعِ ملی و تمامیتِ عرضیِ یک سرزمین و برخی عقایدِ ناسیونالیستی و انقلابی و... در انتهای قرن پیشین و ابتدای قرن حاضر شاعرها را بر آن داشت تا آزمایش‌هایی بکنند و برایِ حاصل آمدنِ این مفاهیم در لباسی شاعرانه که ضرورت دوران نیز بود چاره‌ای بیندیشند. تقریباً همگان به این مهم پرداختند ولی گام اصلی و موثر را نیما برداشت. نیما خوب دریافته بود که راهِ چاره تنها بر هم ریختنِ قالبِ قدیمی نیست. باید قالب را دگرگون کرد و شکلِ جدیدی ارائه داد که اذهانِ سنت زده را توانِ پذیرشِ آن باشد و یا دستِ‌کم در میدانِ پذیرفته شدن و رد شدن آن‌ها را به ورطه‌یِ شک بیندازد و همزمان باید در عرصه‌یِ محتوا و نگریستنِ به هستی مسیرِ جدید پیشِ پایِ شاعرها قرار داد، به گونه‌ای که از تنه‌های خشکیده‌ و فرسوده‌یِ شعر شکوفه‌های نویی بروید که از آب و هوای دوران خود تغذیه می‌کند. 


هم‌زمان با نیما بسیاری به این اندیشه که دیگر قالب‌هایِ قدیمی پاسخ‌گو نیستند، دست یافته‌ بودند، ولی راهی برایِ برون‌شد از این بن‌بست پیدا نمی‌کردند. طرحِ نیما در ارائه‌یِ قالب و تفکرِ جدید تأملی بود که احیاگرِ شعرِ زبانِ فارسی شد و بعدها با گسترش‌دادنِ جهان‌بینیِ شعرا حتا قالب‌هایِ کهن را نیز با اندیشه‌هایِ جدید آشتی و الفت داد. این شیوه در عرصه‌یِ مفهوم و قالب اثر پیش‌نهاده‌هایی داشت که دوباره بارقه‌های امید را در دلِ جامعه‌یِ شعریِ ایران زنده کرد و زیبایی را که تغریباً از سرزمینِ شعر رخت بربسته بود به دیار آن بازگرداند. کم کردنِ فاصله‌یِ فکری و اندیشه‌ورزیِ شعرِ معاصر ایران با اندیشه‌هایِ نابِ دورانِ مدرن از دستاوردهایِ بزرگِ جنبشِ نیماست. به ضرسِ قاطع او ابداع کننده‌یِ نظری و عملی و بسط دهنده‌یِ این طرز جدید است و البته بهترین شعرها در قالبِ نو از آنِ اوست. 


سبکِ او را به احترام‌اَش شعرِنیمایی نام نهادند که مبتنی بر وجود افاعیلِ عروضی در سطرهایِ شعر به میزانی‌ست که مصنوعی به نظر نرسد و موسیقی در کلام حفظ شود. نیما با این ابتکار در عمل شاعرها را مهار کننده‌یِ وزن و جهت دهنده‌یِ آن کرد و قفل‌هایِ هزار ساله را از دست و پایِ ذهنِ سرایندگان باز کرد. پر واضح است که انقلابِ نیما بیش از آن که صرفاً محدودِ به تغییرِ قالب باشد تغییری در نگرشِ شاعرانه به هستی است. شعر نیمایی آغازی برایِ دستکاری در نظام هزارساله‌یِ عروضِ شعرِ فارسی و در نهایت حذف آن و تجربه‌یِ فضاهایِ تازه و مبارزه با سنت‌هایِ پوسیده و مخل بود. امروز پنجاه و پنج سال از سکوت ابدی نیما گذشته است و ما مانده‌ایم و فکری که نیما درانداخته است و گفتگویی که آغاز کرده است، زمان را دیدیم که آمد و نیما را نگاه داشت و بقیه را چون ریز بودند زیر غربال خود به فراموشی سپرد.

کد خبر: 77950
Share/Save/Bookmark
نظرات : ۱
sheragim youshij : 
سوم ژانویه سیزدهم دی ماه مصادف با سالروز خاموشی نیما یوشیج نام آور بزرگ شعر و ادبیات فارسی ست، پنجاه و پنج سال از سکوت و آرامش جاودان نیمای بزرگ می گذرد و هر روز نقش او در سیمای جوانان بیدار چشم این سرزمین پر رنگ تر و گفته هایش در رگ و خون پیروانش بیشتر ریشه می افشاند باشد تا روزی شاهد این پیروزی بزرگ و نقش حقیقت بر فضای الوده ي ظلم و ستم و دروغ روشن گردد. زیرا چشم امید ما به همه جوانان برومند و بیدار چشم این سر زمین ست تا رسیدن بر فراز قله شعر و ادب فارسی و برافراشتن پرچم حق و حقیقت و طلوع طلائی خورشید در اسمانی صاف و تهی از نیرنگ .یادش را گرامی بداریم، خاطرتش پر بار و یادش گرامی باد
۱۳۹۳-۱۰-۱۳ ۱۸:۴۰:۵۱