گشتي در گلستان سعدي
اين «گلستان» هميشه خوش باشد
تاريخ : سه شنبه ۳۰ فروردين ۱۳۹۰ ساعت ۱۵:۲۲
ميگويند در سالهاي نه چندان دير و دور؛ طفلاني كه به مكتب ميرفتند تا راه و رسم زيستن در كلمات را بياموزند، پس از مُصحفخواني؛ گلستان سعدي را ميخواندند و اينكه «منت خداي را عَّزوَجَل كه طاعتش موجب قربت است و به شكر اندرش مزيد نعمت».
ميگويند در سالهاي نه چندان دير و دور؛ طفلاني كه به مكتب ميرفتند تا راه و رسم زيستن در كلمات را بياموزند، پس از مُصحفخواني؛ گلستان سعدي را ميخواندند و اينكه «منت خداي را عَّزوَجَل كه طاعتش موجب قربت است و به شكر اندرش مزيد نعمت»؛ و سرانجام از مكتبخانه ميآموختند كه «ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند/ تا تو ناني به كف آري و به غفلت نخوري» و اين البته؛ نه فرجام همنشيني با «گلستان» بود و حكايتهاي آن؛ بلكه آغازي بود بر نوعي زيستجهان، كه سعدي روايتش ميكرد.
ذكرش آمده كه در «بوستان» آنچه را سعدي بدان پرداخته «آرماني» بوده و در گلستان «واقعي»؛ اين را در يك مقدمه و هشت باب خواندهايم و ميدانيم؛ اما شيوه اين بيانِ واقع است كه بسياري از ما را به تعجب واداشته است و در پي خود روان كرده. به بيان ديگر؛ برخي سخنشناسان بر اين باورند كه آنچه به «گلستان» ارزشي ويژه داده، نه محتوايي است كه سعدي بر آن تاكيد داشته؛ بلكه مهارت حيرتانگيز نويسنده در پرداخت نثر و القاء بالاترين درجه رسانندگي است.
در همين راستا؛ از ويژگيهايي كه براي سخن سعدي در نظر گرفتهاند و دكتر حسن انوري در شرح خود بدانها تاكيد دارد يكي؛ «ترتيب و تناسب» كلام است. به اين معنا كه ابواب هشتگانه، طوري معماري شدهاند كه به ديگري مدد ميرسانند و چون خويشاوندان يكديگر را ميآرايند. دومين ويژگي كه بر شمرده شده «آهنگ كلمات» است. به اين معنا كه در نثر فني، گاهي كلمات و عبارات داراي آهنگ هستند و مانند لَختهاي شعر موزون مينمايند. سومين ويژگي از ميان نثر سعدي در گلستان؛ «ايجاز و اختصار» كلمات است. گفتهاند كه بنياد زبان فارسي در دورههاي «باستان» و «ميانه» بر ايجاز بوده است؛ چنانكه پادشاهان ايراني دبيران را همواره بر مراعات ايجاز وصيت كردهاند؛ در نوشتههاي عصر اسلامي نيز بنيان نوشتهها بر ايجاز بوده است.
ويژگي ديگر سخن سعدي؛ «رعايت سادگي و ترك لغات دشوار» بوده است؛ سخنشناسان آگاهند كه كتابهاي هم عصر «گلستان»؛ چه لغات غريب و نامانوسي از عربي و مغولي دارند كه حتي خود سعدي نيز در «مجالس پنجگانهاش» ناگزير از ذكر برخي از آنها بوده است؛ اما در گلستان تلاش بر اين بوده كه دايره واژگان به تركيبات و واژگان مغولي سوق پيدا نكند. ديگر ويژگي برشمرده شده در گلستان؛ «مراعات تناسب نظم و نثر» است. ميگويند غير از «كليله و دمنه» كه در اين مورد همتاي خوبي براي «گلستان» است؛ ديگر آثاري از اين نوع مطلوب در ادب پارسي نداشتهايم.
برخي چون دكتر ضياء موحد در كتاب «سعدي» به نكاتي ديگري درباب كلام سجعگونهي سعدي اشاره ميكند كه در خور توجه است. وي مينويسد: «اگر كسي به سجعگويي و قرينهسازي معتاد شود به زحمت ميتواند از شر آن نجات پيدا كند و محصول كار او مانند «مقامات حميدي» كه پيش از گلستان نمونه فصاحت و بلاغت به شمار ميآمده است؛ پر از مترادفها و پرگوييهاي تصنف و تكلف ميشود. پرهيز سعدي از چنين نثري بزرگترين هنر اوست. از اين گذشته سعدي در گلستان حكايتهايي هم دارد كه در آنها هيچ از اين سجع و تقارنها ديده نميشود و به گمان من اين بخشها اوج نثر سعدي است. [موحد پس از تاكيد بر اينكه برخي تكرارهاي متقارن ملال آورند اما در مورد سعدي چنين نيست مي نويسد] سعدي براي گريز از اين قرينههاي ملالآور شگردهاي گوناگوني به كار مي برد كه به اين شرح اند: نخست: براي آرايش اغلب بيش از يك قرينه نميآورد؛ دوم: قرينه را با افزودن و كاستن هجاها از تقارن كامل دور نگه ميدارد. سوم؛ در وسط قرينهها عبارتهايي ميآورد كه فاصله قرينهها را از هم زيادتر ميكند. چهارم؛ با تركيب آرايشهاي مختلف از يكنواختي آهنگ قرينهها ميكاهد و پنجم اينكه؛ در سجع و قرينهسازي افراط نميكند و اغلب جملههايي خالي از آنها نيز به كار ميبرد. ». سعدي به غايت اين نكتهها را در گلستان رعايت كرده و در نظر آورده است.
مخلص كلام اينكه؛ نه به خاطر صرفاً كلام آهنگين داشتن؛ كه در اين مجال به آن كوتاه اشاره شد؛ كه به خاطر نثر و روايت منثور از «سيرت پادشاهان»؛ به خاطر «اخلاق درويشان» هنگامي كه شريك رنج و راحتند؛ به خاطر «فضيلت قناعت» كه به نان خشك ميكامند و جامه دلق؛ به خاطر «فوايد خاموشي» كه ميگويد: سخن را سر است، اي خردمند و بُن/ مياور سخن در ميان سَخُن؛ به خاطر «عشق و جواني» كه ميگويد: هنوزت گر سر صلح است باز آي؛ به خاطر «ضعف و پيري»؛ به خاطر «تاثير تربيت» و به خاطر «آداب صحبت»؛ است كه همه در «گلستان» گلگشت ميزنيم و نو به نو در اين ارديبهشت تازه ميشويم.
خبرگزاری فارس-حسن گوهرپور