پدر و مادر پیری پس از سالها از روستایی به نام «اونومیچی» به توکیو آمده تا چند روزی را با فرزندانشان سپری کنند اما فرزندان آنقدر درگیر زندگی روزمره هستند که همه چیز برایشان مهم است جز جبران این سالهای دوری. اما شاید داستان از دید فرزندان شکل دیگری دارد. فرزندان تغییر کردهاند و مادر و پدر نیز از رفتارشان رنجیده میشوند. اما شاید فرزندان مقصر نیستند و این دنیای مدرن است که متهم اصلی است، برای همین است که مادر در لحظه جدا شدن از پدر در توکیو به او میگوید «توکیو خیلی بزرگه، اگر گم بشیم ممکنه دیگه همدیگر رو پیدا نکنیم.»
ازو، ورود به توکیو را همان ورود به دنیای مدرن معرفی کرده و این کار را به زیبایی با نمایی بسته از دودکشهای یک کارخانه آغاز میکند و همین کار را در صحنه بازگشت پدر و مادر از آبگرم نیز تکرار میکند. فیلم دنیای مدرن را نقد میکند دنیایی که شاید گم شدن در آن مثل گم شدن یک پیرزن و پیرمرد در شهر بزرگی مثل توکیو وحشتناک باشد. داستان توکیو خالی شدن از سنتها را نقد میکند و این همان تم و موضوع تمام فیلمهای یاسوجیرو ازو این استاد سینمای ژاپن و به طور کلی محور بسیاری از فیلمهای سینمای ژاپن است. کشوری که خیلی سریع دوران گذار از جامعه سنتی به مدرن را طی کرد و سریع شدن این روند لطمات جبران ناپذیری را به فرهنگ این کشور وارد کرد.
مادر در ابتدای ورودش به توکیو میگوید: «همیشه فکر میکردم توکیو خیلی خیلی دوره، همین دیروز در روستای خودمان بودیم.» اما او در اواسط فیلم به دور بودن توکیو از روستای خود که در واقع نمادی است از دنیای درون او اعتراف میکند. فرزندان با این توجیح که به پدر و مادرشان بیشتر خوش میگذرد آنها را برای تفریح به آبگرمی در اتامی میفرستند، اما پدر و مادر که در آنجا احساس راحتی نمیکنند دوباره به توکیو باز میگردند. اما مکانی برای ماندن ندارند و ناچار به جداشدن از یکدیگر هستند. مادر شب را نزد عروسشان سپری میکند که سالها پیش شوهرش را در جنگ از دست داده و اینجا اولین جایی است که از مادر چیزی جز لبخند در مواجه با دیگران میبینیم. پدر نیز با بیاحترامی و سردی دخترش، شب را در خانه او سپری میکند. بالاخره فردای آن روز پدر و مادر به روستای خود باز میگردند اما مادر در مسیر بازگشت مریض شده و چند روز بعد در حالی که تمام فرزندانش به روستا آمده و بر سر بالینش جمع هستند میمیرد. گفتوگوی پایانی فیلم بین پدر و همسایه در روستا شکل میگیرد، در جایی که پدر به همسایه میگوید: «اگه میدونستم قراره اینطوری بشه تا زنده بود باهاش مهربانتر بودم.»
در داستان توکیو فضا در درجه اول اولویت قرار داشته و صرفا در خدمت خط روایی داستان نیست. تم شعرگونه فیلم آن را به غزلی بدل کرده که این فضا است که قافیههای آن را تشکیل و به آن وزن داده و موسیقی زیبای فیلم نیز به خصوص در بعضی صحنهها تاکید برفضا را تشدید میکند. ازو خود داستان توکیو را ملودراماتیکترین فیلم کارنامه خود میداند.
فیلم پر است از ساختارشکنیهای عامدانه در تدوین و تصویربرداری، ازو خط ۱۸۰ درجه یا محور کنش را رعایت نمیکند، تدوین را غیر متعارف انجام میدهد، گفتوگوها را با برشهای غیر معمول قطع میکند و بسیاری کارهای دیگر که یک فیلمساز کلاسیک همواره از آن دوری میکند. ازو خود در این باره میگوید: «من باور ندارم که برای سینما بتوان دستور زبانی یافت. باور ندارم سینما تنها یک شکل میتواند داشته باشد. اگر فیلم خوبی ساخته شود دستور زبان خود را خواهد داشت.»
داستان توکیو بیتردید یکی از بهترین آثار تاریخ سینماست تا جایی که در نظرسنجی اخیر مجله سایتاند ساند که هر ۱۰ سال یکبار انجام میشود به عنوان بهترین فیلم از نگاه کارگردانان انتخاب شد. اما آثار ازو تا پیش از مرگش جهانی نشد و بسیاری از منتقدان ژاپنی درهمان عصری که ازو فیلم میساخت بر این عقیده بودند که سینمای ازو فاقد زبانی جهانی است اما گذر زمان نشان داد زبان ازو جهانی بود اما شاید این جهانیان بودند که از درک زبانش عاجز بودند. اولین اکران داستان توکیو در آمریکا درسال ۱۹۷۲ یعنی ۹ سال پس از مرگ ازو اتفاق افتاد. متاسفانه اتفاق بدی برای فیلم افتاد نگاتیوهای اصلی فیلم در یک حادثه آتش سوزی از بین رفت و نگاتیوهای واسطی که از نسخههای پوزتیو آن گرفته شده بود نیز فاقد سایه روشنهایی است که ازو به دنبال آن بود.
محمد روح بخش